ارشــــــــــــــان پیشـیارشــــــــــــــان پیشـی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

پرنس پیشی،پسر پائیزی

اطلاعات 8 ماه و 16 روزگی

موش موشک من سلام... خوبی ؟ خوشی؟ سلامتی؟ پیشی جونم اومدم تا یادم نرفته اطلاعات و پیشرفتهاتو برات ثبت کنم...   دس دسی: از تاریخ 1 تیر ب بعد کاملا مفهوم دس دسی رو درک کردی( البته بعد از همت مضاعف خانواده ب خصوص مامان شراره)   الان دیگه دس دسی جزعی از کارهای روزانت شده... مثلا وقتی نمیخوای غذا بخوری.. یا وقتی داری میخوابی.. یا وقتی داری بازی میکنی..دیشب ساعت 12 شب شده بود و تو خوابت نمیبرد... باباعلی خوابیده بود و منم داشتم بیهوش میشدم... گذاشتمت بین خودمون ک نتونی جایی بری و تو هم نصف شبی شرع کردی ب دس دسی!!!!!!!!! یه صدایی هم میخورد دستات............ آخرشم انقدر شیطونی کردی ک خود ب خود بیهوش شدی! و من...
4 تير 1392

تولد فاطمه...

سلــــــــــــــــــــــــــــــــام شکر پنیر... سلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــام نون خامه ای  این پست در مورد تولد فاطمه ، بچه دوستمه! ک 26 خرداد تولدش بود و رفتیم... خیلی خوش گذشت... تو هم کیف کردی! کلی بچه دور و برت بود... کلی واستادم لباس خوشگل تنت کردم و موهاتو فَشن درست کردم و رفتیم  و همین ک رسیدیم خوابیدیو هم مجبور شدم لباست رو عوض کنم و راحتی تنت کنم و هم موهات خراب شد! خیلی حیف شد چون اولش ازت عکس نگرفته بودم... ولی خوب بود و وقتی بیدار شدی خیلی ذوق کردی! اینجا مامان شراره داره با کلی زحمت موهاتو حالت میده... البته وقتی خوشگل شد خوابیدی و وقتی موهاتت بهم ریخت بیدار شد...
28 خرداد 1392

چکاپ و اطلاعات 8ماهگی...

پسملکم  بالاخره 25.خرداد.1392 با تاخیر 6 روزه رفتیم واسه چکاپ 8 ماهگیت...  روز شنبه بود و باباعلی تعطیل بود...  مثل همه روزهاای تعطیلمون بعد از خوردن کله پاچه رفتیم ب سمت بیمارستان لاله...  خیــــــــــــــــــــــلی شلوغ پلوغ بود...  ساعت 11:40 دقیقه رسیدیم و ساعت 13:10 دقیقه نوبتمون شد...  و تمام مدت تو توی بیمارستان سخنرانی کردی!  بلند بلند آوار میخوندی..............  کلی نینی اونجا بودن ک تو همشونو میخواستی و با دست به همشون میگفتی بیا!!!!!!!!  قربون اجتماعی بودنت برم من   خلاصه از حاشیه بگذریم رفتیم و برسیم ب اصل مطلب!  وقتی رفتیم تو مطب خیــــــــــــلی خوش برخورد بودی و...
28 خرداد 1392

سلام دخملم...

سلام دخمل مامان... خوبی؟ قربونت برم... آقا ارشان با شما نیستم... با دخترم هستم... آخه من دختر دار شدم. 1 دختر خوشگل و مامانی... باورت نمیشه؟ دیدی منم دختر دارم؟ 1 بارم موهای دخملم و 1 گوشی بستم... البته وقتی حواب بود! وقتی هم باباش دید باز کرد!!!!!!!!  ی روز داشتم وسایلی ک مال گذشتته جمع میکردم و میذاشتم تو جعبه خاطراتت ک جناب عالی سر رسیدی و منم واسه اینکه ب چیزی دست نزنی پستونکهاتو بهت دادم و تو یاد خاطرات جوونیت افتادی!!!!!!!!!!!!! البته فقط میجویدیش! باباعلی بیچاره از دستت ب چه شیوه هایی نماز میخونه! هر جا بره میرسی و سریعا جانمازو بر میداری! الانا دیگه 1 مهر ...
28 خرداد 1392

28خرداد مروارید سوم

فــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوری پسمل مامان امروز یعنی 28 خرداد 1392 دندون سومت در اومد... دندون بالایی سمت راست ک با سبز علامت زدم وای مامانم دقیقا 28اردیبهشت دومین دندونت در اومده بود و حالا بعد یک واه سومی     مثل ستــــــــــــــــــــــــــــــاره     بی تو شبام تیره و تاره حتی ستـــــــــــــــــــــــــــاره               برق نگاه تو نداره مبارکت باشه همه وجودم  ...
28 خرداد 1392

چه خوبه ک هستی...

سلام زندگیم سلام عمرو جونم سلام دردت ب جونم... جیگر مامان یکمی دلم گرفته... یکمی بغض دارم... آخه نشد... میپرسی چی نشد؟؟؟؟؟؟؟ چند وقتیه در تلاش بودیم تا این خونمونو بفروشیم و بریم ی جای بزرگتر بخریم... اما دیشب ب این نتیجه رسیدیم ک نمیشه... حداقل الان نمیشه. چه میدونم باباعلی میگه  با این مقدار پولی ک داریم و با این وضعیت گرونی اگر بخوایم خونه بزرگتر بخریم باید ماشینو بفروشیم و بدون ماشین با ی بچه فسقلی سخته... حق هم داره ها اما من خیـــــــــــــــــــــــــــلی یکدنده ام... تو مثل من نباش مامانم. خب فعلا ک تو همین خونه میمونیم.  دیگه همش ب خودم میگم خب نشد ک نشد  فدای سر پسرم   خدا...
23 خرداد 1392

شیطنتهای گوگولو

آلبوم دوستای  ارشان با عکس محمد پارسا جون آپ شد سلام دسته گلم.... شیرینم... شیطونکم جیگرم این پست تقریبا طولانیه اما عکساش کمه! آخه دوربینمون خراب شد و تا اطلاع ثانوی با همین چندتا عکس سپری میکنیم!  خوبی نفسی؟  من اصلا خوب نیستم... آخه چند دقیقه پیش افتادی و سَرِت خورد ب زمین...  با تمام وجودم مواظبتم ولی... آخه دیگه چطوری مراقبت باشم گل نازم؟ قربونت برم ک خیـــــــــــــــــلی گریه کردی... الانم رو پام گذاشتمت بخوابی...  قربونت برم ک جدیدا وقتی میذارم رو پام بخوابی حتما باید پای راستت رو آویزون بذاری!   حسابی غصه خوردم وقتی افتادی... ماشالا جدیدا خیــــــــــــــــ...
23 خرداد 1392

هشت ماه با حباب کوچولو...

  سلام ب حباب کوچولوی یکی یدونه ی هشت ماهه خودم   تولد تولد تولدت مبارک    مبارک مبارک تولدت مبارک تولد تولد تولدت مبارک    مبارک مبارک تولدت مبارک بیا بندازیم امشب 1 عکس یادگاری    همین شب ک شکفتی مثل گل بهاری تولد تولد تولدت مبارک                    مبارک مبارک تولدت مبارک اشک شادی شمع رو نگاه کن     ک واست میچکه چیکه چیکه کام همه رو بیا شیرین کن               بیا کیک رو ببر تیکه تیکه همه جمع شده ان دور تو امشب     گل بوسه مید...
22 خرداد 1392

بای بای...

سلام موش کوچولوی خونه!!!!!!!!!!!!! مَموشی من تازه یاد گرفتی و بای بای میکنـــــــــــــــــــــــــــــــی! قربون قدت برم من مامانم! دقیقا اولین باری ک بای بای کردی 15 خرداد بود!!!!!! ارشانی بای بای!!!!!!!!!!!!! وای من دوووووووووووووووووووووووووووورت بگردم..............  از اون روز دیگه هر دفعه میگیم بای بای دستتو میاری بالا........     این عکساتو ببین.........اون شب باباعلی شیفت شب بود و من و تو تنها بودیم......... موقع خواب کلی پتو بازی کردیم و تو خیــــــــــــــــــلی دوست داشتی!!!!!!!!!!!!!!!! داااااااااااااااالــــــــــــــــــــــــ...
19 خرداد 1392

ی عالمه حرف تصویری...

آلبوم دوستای خوشگل ارشان با عکس های خوشگل: مهنیا جون، آرسام کوچولو، شاهین کوچولو، کوروش جون، آرتین کوچولو و سید عرشیا کوچولو ب روز شد با تشکر از مامانی مهربون ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ب قند عسل خودم... خوبی شکر پنیر مامان؟ مامان اومد با کلی عکس و مطلب: میخوام یک راست برم سر اصل مطلب:   1.قهر کردن پسملم مامانم چند روز پیش نه غذاتو میخوردی و نه میخوابیدی، انقدر خوابت میومد ک چشمات شده بود 1 نقطه ، بازم نمیخوابیدی و هی گریه میکردی! منم باهات تند حرف زدم و مثلا دعوات کردم.... درجا چشماتو بستی و خوابیدی ولی اینطوری:    2.نصف مال من ، نصف مال تو...
19 خرداد 1392