ماه 35 حبابی...
حبــــــــــــــــــــــــاب 35 ماهه مادر سلام. فدات بشم که آرزوی بزرگم اینه که بدونم الان که داری این مطالبو میخونی چه شکلی شدی . در چه حالی؟ وااااااااااای ینی میشه؟ نازدار مامان 20 مرداد یکی از دوستای قدیمی بابا که سید صداش میکردیم یهویی فوت کرد. یهوییـــــــا!!خدارحمتش کنه 23 مرداد بابایی شبکار بود و ما تنها بودیم. همون روز یه خبر به دست من رسید که یه ناحیه از تهران زلزله اونمده. وااااااااااااااااااااااااااااااااای من که از ترس مردم و زنده شدم. اول یه ساک لباس برات جمع کردم. بعد یکم دارو و خوراکی ... لباس مناسب پوشیدم. تورو خوابوندم و خودم نشستم بالا سرت. تبلت ب دست بیخودی میچرخیدم تو نت و یا بازی میکردم. ت...