ما دوباره اومدیم
سلام و صد سلام اول به دوستای گلی که دارن پست مارو میخونن ، بعدم به پسرکم که داره خاطراتشو میخونه مدتی بود همش دلم واسه وبلاگ پسری تنگ میشد، دلم میخواست بازم براش بنویسم . اما مشغله های زندگی نمیزاره که😟 البته ناگفته نماند تو اینستا هم دفتر خاطرات عظیمی داریم😆 الانم برگشتیم به وطنمون. اگر باز تنبلی نکنیم تو این ۳ سالی که تو نینی وبلاگ چیزی ثبت نکردیم همشو تو اینستا مو ب مو داریم. پسرک من ماشالا دیگه مردی شده واسه خودش ولی اسم حباب کوچولو تا عمر دارم تو قلبمه و هیچ وقت خاطره روزی که اسمش شد حباب کوچولو یادم نمیره از این روزامون بگم که ب شدت درگیر مسئله بزرگی هستیم و اونم مهاجرت و رفتن از تهران!!! ...