چه روزها ک گذشت پسرکم...
پسر عزیزم: شاید روزی وقتی ک جوانکی پر شر و شور شدی ، نوشته هام در نظرت خنده دار باشه! نازنینم این خنده دار نیست ک من از گذشته عاشق تو بودم! حتی روزهایی ک جوانی پر شر و شور بودم... بی شک عشقی بی اندازه رو تو کلماتم میبینی! اگر مادرت رو الان پشت مانیتور ببینی چیزی جز این نمیگی! لباس آبی، موهای جمع شده در پشت، چشمهایی ک از بی خوابی و خستگی قرمز و متورم شده! اینهارو نوشتم ک اگر روزی من رو پیر دیدی بدونی روزی جوون بودم. زیبا بودم... بگذریم پسرکم. نمیدونی روزهایی ک نبودی چــــــــــــــــقدر تب و تاب اومدنت رو داشتم ... چقـــــــــــــــــدر دعا میکردم ک بیایی! چقـــــــــــــــــــدر دلیل و برهان برای پدر ک من...