ارشــــــــــــــان پیشـیارشــــــــــــــان پیشـی، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

پرنس پیشی،پسر پائیزی

شب قدر

  عزیز مادرسلام  گل قشنگم امشب شب قدر، شب نزول قرآنه...  شب نوزدهم: اولین شب از شب‌های قدر هست و شب قدر همان شبی است که در تمام سال شبی به خوبی و فضیلت اونن نمی‌رسه و عمل خیر در این شب بهتر از عمل خیر در هزار ماهه...  و در این شب تقدیر امور سال رقم می‌خوره و ملائکه در آن شب به اذن پروردگار به زمین نازل می‌شن و به خدمت امام زمان علیه‌السلام مشرف می‌شن و آنچه برای هر کس مقدر شده بر امام علیه السلام عرض می‌کنند. پسر مامان این شب اعمال خاص خودش رو داره ک من برات مینویسم ایشالا هر سال بتونی با پاکی وجودت ب جا بیاریشون عمرم.: 1- غسل. (مقارن غروب آفتاب، که بهت...
5 مرداد 1392

کلی حرف از 9ماه و نیمه بودنت...

هوایی رو ک تو نفـــــــــس میکشی    دارم راه میرم بغل میکنم تو با من بمون تا ته این سفر     من این ماه و ماه عسل میکنم  سلام عمرم امروز تو نفس مامان 9 ماه و نیمه شدی عسیسم. و کلی کارها تو این مدت یادگرفتی! انقدر شیرینیهات زیاده ک من میترسم دیابت بگیریم از دست تو. خخخخخخخخخخخخ عاشقتم پسرم.     راستی میدونی چی شد؟ 29 تیر من و تو واسه اولین بار دوتایی و بدون باباعلی رفتیم خرید ! خخخخ تعجب نکن... آخه من تاحالا نشده بود ک برم وسایل خونه بخرم. ولی ب دلیل اینکه باباعلی روزه بود و دلش آش رشته خواسته بود و غروب میومد من و تو رفتیم براش سبزی کشک خریدیم. بقیه هاش رو خدارو شکر داشتی...
3 مرداد 1392

26تیر/اولین اصلاح...

سلام سلام ب پسمل خوشگل خودم               اومدم بگم ک شما گوگولی مامان 26 تیر برای اولین بار ب طور رسمی موهاتو کوتاه کردی! البته تا حالا 3 بار خودم چتری هاتو کوتاه کرده بودم ک نریزه تو چشمت...   ولی این دفعه واقعا کوتاه شد موهات...  اونم ب دستهای پرتوان بابا علی مهربون... خخخخخخخخخ آخه میدونی؟ من اصلا دلم نمیخواست موهاتو کوتاه کنم. یادت میاد تو پست  روز شمار اومدن ارشان... (10روز)   چی نوشتم؟ اون آخر پست اینکه واسه ب دنیا اومدنت 2تا آرزو دارم... اولیش سلامتیت بود و دومیش اینکه کچل نباشی!!!!!!!!!!!! و شکر خدا موقع اومدنت من ب هردوتاش رسیدم...  در مورد د...
29 تير 1392

روزانه های ارشانم / تیر 92

سلام تمام هستی و مستی و راستی و تمام قصه من!    گلکم چندتا از روزمرگیهامون یادم اومده میخوام برات ثبتشون کنم:  1.ارشان و تلویزیون    پسملکم تحت هر شرایطی باشه ب کسی ک تو تلویزیون رو ب دوربین حرف میزنه میخندی!  فکر میکنی با تو دارن حرف میزنن و کلی باهاشون حرف میزنی! اکثر مجری ها هم ک رو ب دوربین حرف میزنن و تو خیلی دوسشون داری! 2.ارشان و دس دسی کافیه 1 نفر بگه دست تو درجا شروع میکنی ب دس دسی! تازه دستاتم میاری بالا و هم زمان کمرتم قِر میدی! خخخخخخخخخخخخخخ فند گازمون ک صدا میخوره تق تق تو فکر میکنی دارم دس دسی میکنم کلی تشویقم میکنی! ههههههه 3.ارشان و مدل خوابیدن شبانه ...
28 تير 1392

سرمون شلوغه...

گل گلدونه من ، یکی یک دونه من ، چراغ خونه من .... سلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــام عزیزکم... قشنگم این روزا یکم سرمون شلوغه... آخه هم داریم خونه تکونی میکنیم و هم چیزی ب جشن دایی میلاد نمونده و کلی خرید داریم! بخاطر همینم اصلا وقت نشد بیام وبت رو آپ کنم! و حتی جواب پیام دوستامو بدم! انشالا ب زودی هم جواباشونو میذارم و هم ب همشون سر میزنم... حالا از کجا شروع کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟   1. ارشان و خونه تکونی: مامانم شما انقدر پسر گلی هستی کلی تو خونه تکونی بهم کمک میکنی! ممنونم... فقط لطفا خرابکاری نکن... خخخخخخخخخخخخخخ داری کمک میکنی جای انگشتای کوچولوت ک رو آینه مونده رو پاک کنم...
24 تير 1392

200/چکاپ و اطلاعات 9ماهگی...

پسملم با این پست 200 پست وبلاگت کامل شد و برات سی دی بلاگ سفارش دادم خوشگل من سلام جیگملم کلی حرف برات دارم پس خودتو واسه 1 پست طولانی آماده کن از چکاپ 9 ماهگیت شروع میکنم ک 19 تیر 92 ب همراه باباعلی رفتیم و بردیمت مرکز بهداشت... یعنی اگر بخاطر واکسن های دولتی نبود ب هیچ وجه نمیبردمت پیش این مرکز بهداشتیا، آخه من خیلی شنیدم ک واکسن های مراکز خصوصی گاهی تاریخاش میگذره بخاطر همین میبرمت ک فقط موقع واکسن زدن مشکلی پیش نیاد آخه هیچ وقت من جواب درست و حسابی از اینا نشنیدم ... اولش میذارمت رو ترازو میگم وزنش چقدر شده میگه 10 و خورده ای... خودم ک گذری دیدم 10 کیلو 300 بود... میگم قدش چقدره؟ میگه مینویسم تو کارتش خو...
24 تير 1392

24 تیر/ مریضی...

سلام تمام هستی مامان... 1مامان خسته و داغون اومده برات از خاطراتت بگه:   شما گل قشنگ من بازم ویروسی شدی و من نتونستم قبل از ورود ویروس ب بدنت آنتی ویروست رو نصب کنم/ خخخخخخخخخخخ/ جدی میگم مامانم... 24 تیر بود ک شدیدا اسهال گرفتی و تب کردی!!!!!!!!!!! وای ک هرچی بگم کم گفتم... غروب بود ک کم کم علائمش معلوم شد و چون دیر شد  نبردیمت دکتر بابایی زنگید با دکتر آنکال بیمارستان صحبت کرد و گفت پسرم تازه دندون در آورده اسهال شدید و تب داره. دکتر گفت اگر یهو اتفاق افتاده هیچ ربطی ب دندون نداره. بهش ors بدید و فردا بیاریدش دکتر خودش ببینه! باباعلی گفت صبح زود میبریمت پیش دکتر.  شبش بهت استامین...
24 تير 1392

بچه داری ب جاهای سخت رسیده

عزیز تر از جونم... مهربونم... دردت ب جونم خوبی؟ عشق مامان خــــــــــــــــــــــــــــــــــیلی خسته ام... یعنی مادر بودن ب جاهای سخت رسیده و شدیدا درگیرم... تو هم ماشالا انقــــــــــــــــــــــــــــــدر شیطون شدی ک نگو... دیگه دارم غش میکنم از خستگی.... شب ک تو میخوابی من بیهوش میشم تا واسه شیر بیدار شی... اصلا جون برام نمونده.... وزنمو بگو........ تا الان نگران بودم ک چطوری وزنمو ب قبل بارداری برگردونم الان نگرانم ک دارم زیادی لاغر میشم... وای ک هرچی بگم کمه... واسه همین وقت نمیکنم زیاد بیام وبلاگت... راستی شاید ب زودی واسه وبلاگت رمز بذارم... اصلا دوست ندارم اینطوری بشه ولی دیگه از دست مزاحما خسته شدم.... ن...
19 تير 1392

ارشان و مسابقه نینی شکمو

کوچولوی شیرین زبونم سلام... خوشله من شما تو مسابقه نینی شکمو شرکت کردی... من 1 عکستو فرستادم و ب دوست و آشناها گفتم ک بهت رای بدن و عدد 480 رو ب 20008080200 پیامک کنن، البته میدونم شاید عکست اونقدر زیبا نباشه ک رتبه بالا بیاری ولی دلم خواست شرکتت بدم... راستش این روش رای گیری خوب نبود... چون ما زیاد کسی رو نداشتیم ک بهت رای بدن.... ولی گل مامان تو هرچی باشی واسه من و بابا علی زیباترین و عزیزترین آدم روی زمینی... عاشقتم نفس من اینم عکسته آخر مسابقه برات مینویسم ک رتبه چند رو آوردی... فقط اینو بدون هرچی هستی و هر شکلی هستی تمام وجود منی و بند بند وجودت بسته ب وجود منه... ...
19 تير 1392