ارشــــــــــــــان پیشـیارشــــــــــــــان پیشـی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

پرنس پیشی،پسر پائیزی

قاطی پاطی...

سلام شیرین عسل... سلام حبه قند از این در و از اون در برات عکس دارم... دونه دونه ببین تا برات تعریف کنم. اول از همه نینی مامانی اینکه یلدم رفت بگم: 5شنبه 5 اردیبهشت برات آش دندونی پختیم و ب چند نفر از دوستا و همسایه ها دادیم... ولی یادم رفت چندتا عکس بگیرم...  قول ی جشن خوب و بهت میدم تو تابستون... چون بیشتر فامیلامون شمال زندگی میکنن و ما باید جشنتو اونجا بگیریم و الان نمیشه ک بریم... پس منتظر باش ک واسه جشنت میترکونیم... وحالا عکسها 1. پسملی شدیدا عاشق آهنگ جدید psy شدی... ی چیز میگم ی چیز میشنوی... یعنی وقتی خیلی کار دارم و تو نمیذاری ب کارام برسم این آهنگ و میذارم رو تکرار و تو میخ میشی پای تلویزیون فقط چ...
7 ارديبهشت 1392

ارشان روزنامه میخونه

سلام شکر پنیر مامی.... خوبی ؟ خوشی ؟ چه خبرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من ک کلی عکس برات دارم از روزنامه خوندنت... دیروز باباعلی و من داشتیم روزنامه سلامت و میخوندیم و تو کنارمون نشسته بودی... چندتا صفحه ب درد نخورشو دادیم دستت ک سرگرم شی... بقیشو با تصویر ببین: من: ارشان مامانی چکار میکنی؟ ارشان: هیــــــــــــــــــــــــس، دالم لوزنامه میخونم!  ارشان: اِ ... روزنامه های باباعلی بیشتره! تا حواسشون نیشت بِلَم لوزنامه هاشونو بَلدالَم! خخخخخخخخخخ   خب حالا از کجا شولو کنم؟ وااااااااااااااااااااااای... دوربین مخفی! لو رفتم... با ی خنده خوشل گولشون میزنم ک یادشون بره م...
6 ارديبهشت 1392

92/2/3مروارید اول

زندگی مامان سلام الهی قربونت برم ک ی دنیــــــــــــــــــــــا عاشقتم. ارشان نمیدونی چقدر خوشحالم مامانی.......... دارم بال در میارم... آخه تو ی شادی ب خصوصی بهم دادی...میدونی چی شده؟  شما پسرک مامان امروز یعنی در تاریخ 3 / اردیبهشت / 1392 در سن 6 ماه و 14 روزگی 1 دندون خوشمل در آوردی................... هــــــــــــــــــــــــــــــــــوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا مرواریدت مبارک پسمل نازم ینی دارم از ذوق میمیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرم. سکته نکنم خوبه پسرم...    الهی بمیرم ک این روزا هی بیتابی میکردی بخاطر همین بود... همش تقصیر این دکتر صالح پوره ک تو چکاپ 6 ماهگی...
3 ارديبهشت 1392

ارشان و بیسکویت...

سلام نفـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــسم فرشته مامان چطوره؟  خوشگل من برای اولین بار بهت بیسکویت دادم.... از اونجایی ک هیچ چیزی رو خوب نمیخوری و هیــــــــــــــــــــــــــــــچ غذایی رو دوست نداری ، اینو یکم بهتر خوردی. یعنی چون میتونستی تو دستت بگیریش هی مینداختی دهنت ولی بعد یادت میومد ک نباید بخوریشو میاوردی بیرون. حالا بیا چندتا عکستو ببین:   از نوک سر تا نوک پاهات بیسکویتی بود عاشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــقتم  دردونم ...
2 ارديبهشت 1392

1 روز قشنگ با ارشانم

عجق مامی سلام... خوبی فندقم؟  ≧✯◡✯≦ مامانم 31 / فروردین / 1391 شما برای اولین بار سوار تاپ شدی! حالا برات تعریف میکنم.: مامان شراره و دایی امیر اومدن خونمون و بعد از نهار با هم راه افتادیم رفتیم بیرون.  از اونجایی ک هوا عالیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ و بهاری بود تورو بردیم تو بوستان نزدیک خونمون. چون خلوت بود تونستیم سوار تاپ کنیمت و ازت عکس بگیریم.  اولش متوجه نشدی جریان چیه و میخواستی بیای بغلم. بعد ک دیدی هی داری عقب و جلو میشی خوشت اومد.  ⊙.☉    بذار عکساتو بذارم ببینی چه خوشحالی: ...
2 ارديبهشت 1392

دوستای باتجربه کمک...

سلام... این پست مخصوص دوستای گلمه. دوست جونیا امیدوارم هم خودتون و هم نینیهاتون خوب خوب باشید. دوستای با تجربه من میشه بهم کمک کنید.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ارشان من هیچی نمیخوره. هر چیزی ک دکتر گفته میتونه بخوره بهش دادم و فقط اولین قاشق رو میشه بهش داد. بعد از اون اصلا لباش وا نمیشه و قفل قفل!!!!!!!!!!!!!!!! خیلی ناراحتم. فرنی + حریره بادام + سوپ (مرغ ، گوشت ، جعفری ، گشنیز ، هویج ، سیب زمینی ) + شیر برنج + سرلاک رو امتحان کردم خواهش میکنم کمک کنید. شماها چطوری غذای نینیهاتونو میپختید ک میخورد؟ چطور بهش میدادید؟  حتی بر خلاف حرف دکتر یکمی نمک هم زدم ک شاید بخوره ولی نـــــــــــــــــــــــــــه! وقتی بهش غذا میدم 1 طور...
2 ارديبهشت 1392

پیشیِ خیس، چهاردست وپا

سلام پیشی ملوسم  عزیز دل مامان چطوره؟ ببین تو این عکس چقدر شبیه پیشیا شدی!!!!!!!!     گل مامان امروز پس از تلاش های عظیم مادر شما 2 قاشق غذا خوردی!!!!!!!!!!!!! اونم چی؟ برنج خالی!  صبح برات فرنی درست کردم نخوردی!   ظهر برات سرلاک آماده کردم نخوردی...  غروب فکر کردم این که نمیخوره الکی ی چیز سر هم کنم...   ی کمی آب مرغ رو برداشتم و توش برنج ریختم... این برنج بدبخت انقدر پخت ک له شد...  بیخیال اومدم پیشت نشستم و با دست یذره گذاشتم دهنت دیدم خوردی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ذوق مرگ شدم. فکر کردم باز میخوری و قاشقت رو آوردم جلو دهنت برگشتی اونور!!!!!!!! دوباره با دست آوردم...
2 ارديبهشت 1392

ارشان درایور...(تصویری)

 یه روز قشنگ بهاری من به اتفاق بابا علی و مامان شقایقم رفتیم با ماشین تو خیابون  قدم بزنیم!!!!!!!!!! و من دلم خواست برم پیش باباجونم و قام قام کنم... به خاطر همونم کلی غر غر کردم و نق زدم و با دست ب باباعلی اشاره میکردم ک : بیا بیا بالاخره موفق شدم و رفتم پشت فرمون: خخخخخخخخخخخخخخخ همینطور ک قام قام میکردم حواسم ب مردم اطرافم هم بود ک کلی برام ذوق میکردن، آخه رانندگیم خیلی خوبه! میتونم همزمان رانندگی کنم ، ب همه جا نگاه کنم،  آواز بخونم ، حتی میتونم بَه بَه هم بخورم!!!!!!!!!!!!   و میخواستم مسافر سوار کنم و هی میومدم جلو پنجره شاگرد ک ببینم مسیر شون بهمون میخوره...
2 ارديبهشت 1392