ارشــــــــــــــان پیشـیارشــــــــــــــان پیشـی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

پرنس پیشی،پسر پائیزی

روزانه های مــــــــــــا(دی92)

1392/10/9 17:53
832 بازدید
اشتراک گذاری


ZIBASAZpoesdieomthoekjekijkt.gif

mk_hund1_hellogroup.jpg

ســـــــــــــــــــــــلام پیشی مامان

سلام عمر و جون و قلب مادر

عروسک شیرینم الان ک میخوام برات بنویسم بازم مریضی! هــــــــــــــــــی خدا ی نگاهم ب ما بنداز خب!!!! اصلا دلم میخواد چشممو ببندم و باز کنم و ببینم ک زمستون گذشته. انقدر ک این روزا نینیهای مریض دیدم دیگه کلافه شدم.

حالا از اول برات تعریف میکنم:

4 دی 92 : مامانم داشتی بازی میکردی ک یهو افتادی و ی طوری سرت خورد ب میز ک جیگرم کباب شد... نفست رفت. دق کردم تا ب حال خودت برگشتی... سرت باد کرد و دور چشمت هم کبود شد... واقعا بد خورد سرت ب میز. شبش میز رو برداشتیم ولی چه فایده .... میگم خدا مارو نمیبینه همینجاست دیگه... چند وقتیه خیلی بدمیاریم. دلخوشیمون خیلی کم شده. ی جورایی فقط داریم روزمونو شب میکنیم.....

15

تو عکس خیلی مشخص نیست... فلش زده کم نشون میده

15

ایشالا دیگه هیچ وقت هیچ ضربه ای نخوری مامانم.


5 دی 92: مروارید بعدی هم تو صدفت پدیدار شد. مبارک باشه فرشته کوچولوی من... همچنان دندونات داره جاخالی میده و در میاد. نمیدونم اون وسطیها کی در میان؟؟؟؟؟؟؟

الان ب جز قرمزها اونی ک با آبی علامت زدم رو هم در آووردی... ب قول عمو مجتبی ارشان 10 دندون شدی... تعداد دندونات 2 رقمی شده گلم. کی میشه 24تا دندون در بیاری؟؟؟؟؟؟

15


6 دی 92 : بابایی تعطیل بود و قرار بود ی روز شاد داشته باشیم. ولی بدبختانه از صبحش اسهال شدی!!! هـــــــــــــی اینم یکی دیگه از سختیهای روزگار!!! بعد از ظهر رفتیم خونه بابارضا و شام و اونجا موندیم. خوب بودی ... خیــــــــــلی شاد بودی و بازی میکردی. اینم عکسش ک کلی با دایی بازی کردی:

15

شب همونجا خوابیدیم ک چشمت روز بد نبینه... ساعت 1 شب دیدم نمیتونی نفس بکشی و داری خفه میشی! گلوت خشک شده بود ... بلندت کردم. بلیزت رو باز کردم و هی ب پشتت کوبیدم تا یکم نفس کشیدی... یکسره جیـــــــــــــــــغ میزدی. صورتتو شستم آب دهنت رو نمیتونستی قورت بدی... از سینت صدای وحشتناک خس خس میومد. تا ساعت 3صبح طول کشید ک یکم آرومت کردم و بهت آب دادم و گذاشتمت رو پام و خوابیدی... ساعت ی ربع ب 5 صبح دیدم دوباره همونطوری شدی ولی ایندفعه با تب وحشتناک...

انگار یهو تمام استخونام شکستن! همه دور من و تو وایساده بودن و تو یکسره جیغ میزدی.  هرکدوم ی جور میخواستن تورو آروم کنن. صدای هیشکی رو نمیشنیدم فقط ب باباعلی نگاه کردم گفتم ببریمش بیمارستان...

تند تند لباس پوشیدیم و رفتیم همه جا تعطیل ... بابایی زنگ زد اورژانس بیمارستان لاله گفت دکتر عمومی هست و اطفال کشیک نداریم. انگار ی پرتغال درسته تو گلوم مونده بود و راه نفسمو گرفته بود... بابایی بیچاره دیگه از من نظر نمیپرسید و مستقیم رفت بیمارستان اطفال شهید فهمیده! میدونستم اونجا ب درد نمیخوره ولی راهی نداشتم...تقریبا خلوت بود و 2تا نینی دیگه هم دقیقا با همین مشکل اومده بودن اونجا. سریع رفتیم پیش دکتر... دکتره سختش بود دهنشو بازکنه. تبت رو اندازه گرفت و گلوتو دید و شروع کرد ب نوشتن...

خودم مجبور شدم همه مشکلاتو بدون اینکه بپرسه براش توضیح دادم. و اینکه نمیتونی قطره استامینوفن بخوری... دفترچه بیمه ات رو پر کرد و داد ب من گفت عفونت کرده!!! دیگه هیچی نگفت! ما هم اومدیم بیرون . داروهارو ی نگاهی انداختم... ب بابایی گفتم بریم خونه تبشو کنترل میکنم تا ساعت 11 دکتر رحمانی بیاد ببریم پیش اون. خلاصه با شیاف و داروهایی ک اون دکتر داده بود تبت و بیماریت یکم آروم شد و خوابیدی! ساعت 11 بیدار شدی و دیدم هیـــــــــــــــــچ اثری از تب و خس خس سینه نیست!!!

ب بابایی زنگ زدم گفت دکتر رحمانی رفته آلمان و 2 هفته دیگه  میاد! وقتی دیدم مشکلت حل شده گفتم خب بازم همین داروهارو ادامه میدم ...

15

بـــــــــــــــــــــــــــعله... اینا داروهات هستن. عین پیرمردا ی کیسه دارو داری ک هرکدوم با مشکلات عظیمی بهت خورونده میشن...

اینم صبح فردا 7 دی ک یکم بهتر شدی:

15

خـــــــــــــلاصه مادر هم تو هم من آب شدیم. تو از مریضی من از غصه ک سر دراز دارد!!!!


بذار یکم از شیرین کاریهات بگم ک دلمون باز شه!

فرهنگ لغتت افزایش یافته:

بابازی : بابابزرگ          دااااااااااااااااااااااادی: دایی

اَرشی : ارشان          عَم : عمو(ک فقط شامل عمو پورنگ و عمو مجتبی میشه)

لالاجی: لالاجون(همون بازی ک بابارضا بهت یاد داد)          عَش: عکس

باباجی : بابارضا(بدون اینکه کسی بهت یاد بده گفتی و من در تلاشم ک این رو تکرار نکنی)

فدات بشم ک وقتی از سر سفره بلند میشی میخوای بری تمام لباساتو خودت میتکونی

 الهیی دورت بگردم مامانم این روزا وقتی میخوابی و خواب میبینی و بیدار میشی همچنان ب یاد خوابت هستی و سعی میکنی برام تعریفش کنی! مثلا ی بار بیدار شدی و تلویزیونو نشون دادی گفتی عم... و من فهمیدم خواب عمو پورنگ رو دیدی! ی بار دیگه تا بیدار شدی گفتی جی جی! و من فهمیدم خواب جوجه دیدی!

چند وقتیه هرچی گم میشه باید تو لباسشویی پیداش کنیم. مثل کاسه ای ک میدم آب بازی میکنی ، پودر بچه، ماهی ک چسبیده ب یخچال و اکثر اسباب بازیهات و غیره

15

دایی جون بهت بشکن یاد داده. خیلی باحال بشکن میزنی.  ب زودی عکسشو میگیرم و میذارم.

 انقدر نااااااااااز یاالله میدی! دستتو میاری جلو و هی تکون میدی! تازه بیخیال هم نمیشی و 3 ساعت باید باهات یاالله بازی کنیم...

رو زمین اگر چیزی ببینی بر میداری میاری پیشم میگی آشششش! ینی آشغال... دقیقا همین قدر ش رو میکشی.

Hirsche Deer

 ی چندتا عکسم داریم:

15

همچنان عاشق مشق نوشتنی... البته کارای خطرناک هم میکنی! مداد رو همش میبری تو دهنت!

15

و گاهی دفتر مشق کم میاری و روی کیفت مینویسی!

15

Hirsche Deer

آدم آهنی ک دایی بهت داده رو ب اسم آقا پلیسه میشناسی:

15

Hirsche Deer

دختر زشت من: خخخخخخخخ

15

 Hirsche Deer

ساعت 1 شب:

15

Hirsche Deer

ارشان نگران : چون با کمک تاب تاب بهت دارو میدادیم

15

15

و در آخر خدایــــــــــــــــــــا دل همه رو شاد کن و ی نیم نگاهی هم ب ما بنداز!

15

Bear In Love

آرزوی من برای تو: هرچی آرزوی خوبه مال تو

15

فواصل البادئة فواصل الخاتمه فواصل السسلام فواصل وداع فواصل 2013

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (23)

مهرنوش مامان مهزیار
9 دی 92 13:53
عزیزم خدا رو شکر که حالش بهتر هم سرش و هم سرما خوردگیش. ارشان خاله چهره اش مردونه است و اصلا روسری بهش نمیاد. منم برای شما : هرچی آرزوی خوب مال تو (ارشان و مامان)
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
ممنونم خاله جونم. میدونم خخخخخخخ مرسی
مامان آبتین
9 دی 92 17:47
سلام مامانی خدا رو هزار مرتبه شکر که حاله ارشان خوب شده تو رو خدا واسش صدقه بزارید کنار خرافاتی نیستم ولی به چشم زدن اعتقاد دارم ماشاله هزار ماشاله پسر خوشگل و نازی دارید .....چشم میخوره خوب وقتی اون پست رو خوندم خیلی خیلی ناراحت شدم چون خودمم یه پسر 31 ماهه دارم مامانی من مثله شما واسه پسرم وبلاگ درست نکردم راستش الان خیلی از این موضوع ناراحتم ولی دیگه گذشته خانمی اگه خواستید رمز رو به ایمیلم بفرستید ممنون میشم
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
سلام عزیزم ممنونم حتما مرسی ک بهمون سر میزنی. آخ آخ پس درک میکنی... باشه چشم
مامان الیار
10 دی 92 1:05
خدا رو شکر الان خوب شده گل پسریمیبوسم نی نی گلمو
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
مرسی خاله مهربونم بوووووووووووووس
الهه(مامان یاسان)
10 دی 92 12:14
واااااااای الهی قربونت بر که دوباره مریض شدی خداجون بسه دیگه این نی نیا گناه دارند خدا جون تورو خدا دیگه مریضشون نکن شقایق جونم نگران نباش ایشاالله بعد از این همه سختی روزای خوبت هم دوباره شروع میشه
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
[افسوسچی بگیم الهه جونم ایشالا
شيدا
10 دی 92 20:52
چقدر پسرمون بزرگ شده
افسانه مامان پارمین
10 دی 92 23:37
توی این هوای سرد و آلوده ، خدا حافظ این فرشته های کوچولو باشه ، انشالله که ارشان جونم همیشه حالش خوب باشه و مریضی از تنش بدور باشه . چه عکس های خوشگلی از پسر گلت گرفتی . عاشق مشق نوشتنشم . به سرم زد برم پارمین کیف و دفتر بخرم
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
انشالا... همچنین خاله افسانه خیلی خوبه...
مامان کیان کوچولو
11 دی 92 13:01
عزیزم کیان ِ منم دقیقا همین مریضی رو گرفت و دارو هاش هم همیناس .. دعا کن براش .. خدا رو شکر که بهتر شده گل پسری ..
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
ای واااااااااااااااااااااااای خدا یااااااااااااااااا هیچ نینی مریض نشه
مامان محمدامین
11 دی 92 13:26
الهی بمیرم خاله چرا مریض میشی گل من شقایق خیلی مواظبش باش علایمش عین محمدامینه!!! بهش خیلی برس که خدای ناکرده کار به جاهای باریک نکشه چندتا از داروهاش مثل مال محمدامین بود...فدای تو عشق کوچولو که اب شدی... مواظب خودتون باشید شقایق جونم هم خودت هم پسری. میگم ما هم پست جدید داریم اگه وقت کردی به ما هم سر بزنید
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
خدانکنه خاله جونم. ای خدااااااااااااااااااا مرسی گلم در اولین فرصت بهتون سر میزنیم
مینا مامان آرمانی
11 دی 92 17:17
ایشالله که بهترینها برای ارشان جون و مامان باباش رقم بخوووووووره...الهی آمین.. خدایا هیچ بچه ایرو مریض نکن
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
ممنونم خاله جونم... ایشالااااااااااااااااااااااااااااااااااا
الهه مامان امیر محمد
11 دی 92 23:53
الهی بمیرم خاله برات. اخه چرا مریض شدی؟ امیر محمد هم مثل شما چند روزیه مریضه و یه عالمه دارو میخوره. انشالله هیچوقت مریض نشی گلم . انشالله همیشه تنت سالم و لبات خندون باشه.
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
خدانکنه خاله. چه میدونم الی جون این همه مواظبیم بدتر میشه...... ایشالا همچنین
الهه(مامان یاسان)
12 دی 92 0:40
سلام دوست جونم خصوصی تو چک کن
مرضیه
12 دی 92 14:49
سلام خوبی خاله؟ نمی دونم چرا چند وقتی میشه که همیشه نمی تونم بیام وبت و سریه پیام هات رو ببینم ای واییییییییی خاله باز مریض شدی؟ خاله زود خوب شو دلم می خواد همیشه سرحال و سلامت باشی فدات بشم که سرت خورده میز خداروشکر که چیزیت نشد دوست جونم واسه ارشان گلم صدقه بده اسپند هم دود کن واسش خاله مبارک باشه دندونت خیلی ناراحت میشم وقتی میفهمم مریضی، خاله انشاا... مریضی از خونتون به دور باشه شقایق جان همیشه تو خونه اسپند دود کن تا خونه ضدعفونی بشه عزیزم شقایق جان بمیرم برات می دونم چقدر ناراحتی انشاا... که ارشانی زودی خوب میشه ای خدا فدای حرف زدنت بشم من آخه چقدر خوشمل حرف می زنی تو ارشانی جونم انشاا... که همیشه سالم و سلامت باشی و همیشه لبت بخنده دوست جونم واقعا خسته نباشی خیلی دوستون دارم شقایق جون از طرف من کلی ارشان جونی رو ببوس
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
سلـــــــــــــــــــام مرضیه عزیزم. مرسی ک همیشه مارو با پیامهای مهربونت همراهی میکنی. لطف داری ما هم میبوسیمت
مامان آنیل
12 دی 92 16:47
سلام ارشان جونم خوبی؟ الهی بمیرم چرا مریض شدی ایشالا به زودی خوب شی خاله وای وای جیگرم کباب شد که خوردی به میز دندوناتم مبارک باشه قربون حرف زدنت
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
سلام خاله جونم مرسی. بوس میسی
مریم مامان معین جون
12 دی 92 18:26
سلام عزیزم بلا ازتون دور باشه ایشله هیچ وقت هیچ وقت مریض نشی آرشان جونم خوشحالم حالت بهتره دهمین دندونت مبارک گل پسر منم برای تو ومامان شقایق بهترین ها رو آرزو می کنم الهی همیشه شاد باشید
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
سلام مریم جونم . مرسی دوست خوبم.. بوس بوس همچنین
جیران بخشنده
12 دی 92 19:52
الهی من فدات بشم ارشان قشنگم آخه چرا مریض شدی قربونت بشم من خداروشکر که الان بهتری به خدا خیلی ناراحت شدم قشنگم خیلی دوستت دارم پسر ناز زودی خوب شو باشه
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
خدا نکنه خاله مهربونم الان بهتره خاله جونم... بوووووووووووووووووووووووس
مامان زری
12 دی 92 20:32
سلام عزیزم چه خوب بهتر شدی دوستم امیدوارم همیشه شاد باشی نبینم دیگه دلت گرفته باشه
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
سیلااااااااااااااام. مرسی گلم. خداروشکر. فدای تو
زهرا (مامان طه)
13 دی 92 22:06
الهی بمیرم برات ارشان جونم خداروشکر بهتری خاله جون مواظبش باش شقایق جونم بروزم
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
خدانکنه خاله زهرا جونم میسی.... چـــــــــــــشم حتما. زودی میایم
الهه(مامان یاسان)
14 دی 92 14:43
شقایق بدو بیا خصوصیی
امیرحسین کوچولو نفس ما
15 دی 92 3:31
الهیییییییی بازم مریض شدی خوشگلممممممم........باهات موافقم شقایق جون کاش چشممونو میبستیم و باز میکردیمو بهار شده بود....
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
ای کاش میشد
الهام(مامان اميرحسين)
15 دی 92 15:56
BoOss♥ ♥BoOss♥…..♥BoOss♥ ♥BoOss♥..........♥BoOss♥ ♥BoOss♥.......♥BoOss♥ ♥BoOss♥..♥BoOss♥ ♥BoOss♥♥BoOss* ♥BoOss♥……..♥BoOss♥ ♥BoOss♥............♥BoOss♥ ♥BoOss♥..………♥BoOss♥ ♥BoOss♥………♥BoOss♥ ♥BoOss♥♥BoOss♥ .............♥BoOss♥ ....♥BoOss♥....♥BoOss♥ ...♥BoOss♥........♥BoOss♥ ..♥BoOss♥..........♥BoOss♥ .♥BoOss♥...........♥BoOss♥ ...♥BoOss♥…...♥BoOss♥ ....♥BoOss♥....♥BoOss♥ .............♥BoOss♥ .............♥BoOss♥ ....♥BoOss♥....♥BoOss♥ ...♥BoOss♥........♥BoOss♥ ..♥BoOss♥..........♥BoOss♥ .♥BoOss♥...........♥BoOss♥ ...♥BoOss♥…...♥BoOss♥ ....♥BoOss♥....♥BoOss♥ .............♥BoOss♥ .........♥BoOss♥ ...♥BoOss♥...♥BoOss♥ .♥BoOss♥.......♥BoOss♥ ...♥BoOss♥......♥BoOss♥ ......♥BoOss♥ ...........♥BoOss♥ ♥BoOss♥......*BoOss♥ .♥BoOss♥…....♥BoOss♥ ...♥BoOss♥...*BoOss
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
مــــــــــــــــــمنون دوست گلم
رضوان مامان رادین
15 دی 92 15:56
ای وای من دو دفعه واسه این پست کامنت گذاشتم اما نیامده از بلا دور باشی پسر طلاااا...خیلی ناراحت شدم...عسل خاله وای که خیلی قشنگ بود روسری کردید سر پسملی
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
ای بابا امان از این اینترنت... مرسی خاله رضوان مهربونم. بووووووووووووووووووس خخخخخخخخخ
مامی آرمین
3 بهمن 92 9:39
اخی عزیزمممم ایشاالله زود خوب بشی مریضی نینیها آدم رو پیر میکنه ایشاالله زود زود زود خوب میشه
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
میسی خاله جون. آره ب خدا بوووووووووووووس
مامان محمدرهام جون
14 بهمن 92 9:37
ای جانم،عزیزم الهی هیچ وقت مریض نشی گلم،شقایق جونم میفهمم چه روز وشبهایی داشتی الهی دیگه تکرار نشه عزیزم
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
مرسی سمانه عزیز