ارشــــــــــــــان پیشـیارشــــــــــــــان پیشـی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

پرنس پیشی،پسر پائیزی

بای بای بَـهسس!!!

1392/11/4 14:19
936 بازدید
اشتراک گذاری

howdy0tu.gif

فرشته نازو کوچولوی من سلام!

عشق مامان و بابا چطوره؟

ایشالا ک هرجا هستی لبات بخندن و دلت شاد باشه مامانم

امروز کلی حرف برات دارم، از دوروبرت... از بزرگ شدنت ، پس بیا ک مهمه!!!!

 

 روز 27 دی عمو مجتبی شب اومد خونمون، وقتی رسید تو خواب بودی و وقتی ک بیدار شدی ی طوری بهش لبخند زدی!!!!!!!!!!!!!! ینی ب نظرم یکی از بهترین لحظه هات بود! اون شب خیلی ذوق کردی و کلی با عموجی بازی کردی! دیگه هم خودت خسته شده بودی هم عمو جی..

16

28 دی ی اتفاق مهمی ک افتاد این بود ک تو ی تیکه دیگه از خاطراتمو نابود کردی!!!!!!!!! گویی ک باباعلی برام خریده بود رو شکستی!!!!!! خیلی خیلی خیلی دوستش داشتم! تو هم عاشقش بودئ! هر از گاهی میدادم بهت ولی با نظارت خودم! اون روز سپردمت ب باباعلی و رفتم حموم. وقتی کارم تموم شد و آب رو بستم شنیدم بابایی با ی صدای فوق آروم داره بهت میگه دیدی چکار کردی!!!!!!!!!!! حالا مامان بیاد غصه میخوره!!!!! همونجا اشک تو چشمام جمع شد و فهمیدم اوضاع از چ قراره!!!!! ولی اصلا دعوات نکردم. اگر اون گوی رو واسه خاطراتم دوست دارم تورو واسه خودت دوست دارم. هزارتا گوی و تمام زندگیم فدای سرت مامانی.

29 دی عمو مجتبی شب اومد خونمونو تو اتاق تو خوابید! آخه داره اسباب کشی میکنه و تا جا ب جا بشه اومد شب پیش ما!!! اون شب موقع خواب از ذوق هی میدوئیدی میرفتی تو اتاق و میدیدی واسه عموجی اونجا رخت خواب پهن کردیم جیغ و ذوق قاطی/ هی میگفتی عماجی باباجی لالاجی!!!!!!!!!! ینی عمو و بابا بیان تو اتاق لالا کنن!!!! مامان  بیچاره هم ک بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــوق!!!!!!!!!!

30 بهمن به همراه باباعلی رفتیم فروشگاه و کلی خرید کردم. آخه ی فکرایی ک الان مدتی تو سرم میپیچید رو حسابی با باباعلی بررسی کردم و قرار شد اجراش کنم. و اون فکر چی بود؟ شما گل پسر من بی نهایت بد عادت شده بودی و از پایان 13 ماهگیت دقیقا از لحظه ای ک دکتر گفت دیگه شب بهش شیر نده دندوناش خراب میشه، تمام شب رو شیر میخوردی! ینی ب جون خودم قبلش کل شب 3بار بیدار میشدی ولی از اون روز 10 بار هم بیدار میشدی!!!!!!!!!!!! و منم از پایان 15 ماهگیت تو این فکر بودم ک شب دیگه بهت شیر ندم!!!!!!!!!! و دقیقا از همون شب ینی 30 دی در یک سال و 2 ماه و 11 روزگی گل پسرم دیگه شب بهت شیر ندادم!! وای نمیدونی چ افتضاح بازاری بود! تمام شب جیغ و گریه! خستگی من و بابایی ی طرف ، خودت داغون شدی!!!!!!

1 بهمن ینی فردای همون روز صبح مامان شراره اومد دنبالمون و رفتیم خونه اونا ک یکم کمکم کنن. آخه اگه خیلی خسته بودم. تا غروب حسابی بازی کردی و اصلا بهونه شیر نگرفتی! غروب بود ک ی بار اومدی بغلم و منم یکم بهت شیر دادم! آخه با روانشناسی ک صحبت کردم گفت ک یهو نباید شیر رو قطع کنم! ک روی روحیه ات تاثیر نذاره! چشمت روز بد نبینه مادر اون شب وحشتناک تر از شب قبل بودی! تا جایی ک بابا رضا واسه اولین بار سر من داد زد و گفت داری بچه رو میکشی، بهش شیر بده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! منم سعی کردم خونسرد باشم. شنیده بودم نوه شیرینه ولی نمیدونستم تا این حد!!!!!!!!!!!!!!!

2بهمن صبح ک بیدار شدی انگار نه انگار ک همون ارشانی هستی ک دیشبش دااشت خونه رو میریخت رو سرش. بازی میکردی و خوشحال!منم خونه رو برات کردم سوپر مارکت! انواع خوراکیهای مقوی برات گرفتم و ی کابینت پر کردم ک حسابی هم سرگرم بشی و هم انرژی بگیری! اون روز امیرعلی دوستت( دوست مامان شراره و بچش) اومدن اونجا و تو ک عاشق نینیها هستی امیر علی رو صدا میکردی اَبی نینی!!!!!!!!!!!! و اونجا دایی جون ک هی منو آجی صدا میکرد تو هم منو صدا میکردی آدی!!!! خخخخخخخخخخ  اون شب رفتیم خونه خودمون و در نظر داشته باش ک تو تمام روز تو فقط یک بار قبل از صبحانه شیر خوردی! شب بهتر از قبل بودی! کلا 3 بار بیدار شدی ک تونستم یک بار بهت آب بدم و دوبار دیگه رو پا گذاشتم خوابیدی!

مامانی نمیدونی چقدر دلم برای این لحظه ها تنگه! نمیدونی چ غصه ای رو گلومه ک قراره دیگه بهت شیر ندم. از طرفی شیرم خیلی کمه، و تو فقط میخوای با خوردن شیر من سیر بشی و دکتر گفته ک این ب ضررت تموم میشه! آخه شیر تو این سن هیچ ارزش غذایی برات نداره گل پسرم. و وقتی ک شیر خوردنت فقط روزی یک بار شده خیلی بهتر غذا میخوری! تمام مدت شیر پاستوریزه بهت میدادم ولی اصلا استقبال نمیکردی ... اما الان خیلی بهتر شدی خدارو شکر. منم هر روز انواع غذاهایی ک باید بخوری رو برات فراهم میکنم عشقم.

3بهمن هم ی روز عادی بود و گذشت و تو طول این روزها من سینه ام ورم کرده بود و رگ دستم خشک شده بود. حالا فکر کن با ی فسقلی اندازه تو چقدر سخته! اون شب من و تو تنها بودیم و بابایی شبکار بود! شبش کلی دعا کردم و ب خدا گفتم خدایا من امشب تنهام! کمک کن پسرک راحت بخوابه و اذیت نکنه!!!!!!!!!! ب جون خودم اون شب اصلا اذیتم نکردی. تا ساعت 3 یکسره خوابیدی و بعد بیدار شدی یکم آب خوردی و دوباره تا ساعت 5! ساعت 5 ک بیدار شدی آروم و 4دستوپا اومدی طرفم ... فکر کردم الان دوباره میگی بهسس!!! ولی سرتو گذاشتی رو شونم و خوابیدی تا 8 بیدار شدیم و بهت صبحانه دادم!!!!!!!!!!!

4 بهمن ک امروز هست یکی از اقوام ک رفته بود مکه ولیمه داد ک نهار خانواده 3 نفریمون + بابارضا و مامان شراره و دایی جون رفتیم اونجا! ب من خیلی خوش گذشت! هم اینکه قرار نبود شیر بهت بدم و دردسر جایی واسه شیر دادن بهت رو پیدا کنم نداشتم! و هم اینکه کلی از اقوام رو دیدم... تو هم آقا بودی ... بیشتر وقت بیش آقایون بودی! بقیه اش رو هم پیش مامان شراره! یادم رفته بود دوربین ببرم و چندتا عکس با گوشی ازت گرفتم:

16

16

16

16

مامانم حالا یکم از حرف زدنات برات بگم :

نمیدونم چرا ب همه چیز جی اضافه میکنی؟ باباجی، عموجی، جیجی جی: شیشه شیر، ماشی جی: ماشین یا هرچیزی ک فکرشو بکنی!!!!!!!!!!!!!!!!!

نمیدونم قبلا گفتم یا نه! مدتیه وقتی میوفتی هرجات درد بگیره سرت رو میمالی بعد میای من برات بوس میکنم و خوب میشه بعد میری همون نقطه ک بهت ضربه زده رو میزنی و میگی دَدی!

وقتی سرفه میکنی ما پشتت رو میزنیم خودتم میخوای بزنی ب پشتت گوشت رو میزنی خخخخخخخخ! آخه دستت نمیرسه!

بعد از کلی تمرین پسر با ادبم سلام یاد گرفت ... ولی فقط سرت رو تکون میدی! اینطوری یکسره سرتو بالا و پایین میاری!

ی اسباب بازی داری ک باهاش آهنگ میزنی! البته ترکوندیش! منم برات با کوبه میزنم رو آهناش صدا میده و a b c d ... میخونم! تو هم ب محض دیدن اونا با آهنگ میگی ای بی بی!!!!!!!!!

تو شبکه نسیم ی آقایی میاد هی میخونه میگه ننه ننه و ... بابایی اونو برات میخونه! تو کل روز مغزمو میجویی و یکسره میگی ننه!!!!!!!!!!!!!!

حالا یکم عکس

بیچاره دایی جون از دست تو صندلی رو برداشته ک بتونی اون زیر فضولی کنی!

16

16

اگه دختر بودی میموندی رو دستما خخخخخخخخ

16

پیکاسوی مادر

16

16

ارشان دندونات کو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

16

فدای اون مرواریدات

16

ماکارونی تنها غذاییه ک بدون کمک میشینی و میخوری!

16

و منم هرچیزی ک بدنت لازم داره رو میریزم تو ماکارونی!!! تقریبا همون سوپ ولی بدون آب و ب جای رشته ماکارونی!!!!!

16

16

16

16

ی روز قبل از حموم

1615

1616

کلی واسه زیرپوشت ذوقیدی و فکر میکردی قراره همینطوری با همین لباس بمونی!!!

16

عاشقتم مامانی ، همیشه بخند

16

آرزوی من برای تو، هرچی آرزوی خوبه  مال تو!


بعدا نوشت:

این عکس رو شیدا جون، دوست مجازیمون برات درست کرده پسرم/ خیلی خیلی خیلی ممنون دوست خوبم

منو یاد گویم ک ارشان شکستش میندازهگریه

16

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (33)

Sheida
4 بهمن 92 20:06
كامنتهای قبليم ارسال شدن ؟ حالا بيخيال... منم دوتا گوی دارم كه عاشقشونم...
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
دارم تک تک تاییدشون میکنم. آخی نگو دلم خونه
Sheida
4 بهمن 92 20:33
ولی خودمونيما كلی با ارشان خوشگله بازی ميكنی حال ميكنی تو رو خددددا از طرف من محكم ببوسش
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
چشـــــــــــــــــــــم
sadigheh
5 بهمن 92 1:56
سلام شقایق جون خوبی گل پسرت خوبه. شقایق جون منم یه پسر دارم که یک ماه از اقا ارشام کوچکتره میخواستم بپرسم برا چی دکتر بهت گفته دیگه به ارشام شیر نده؟ ا خه بچه که باید تا دوسال شیر بخوره
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
سلام صدیقه جون. خدا حفظش کنه عزیزم. خب تو متن نوشتم ک: 1 اینکه ارشان تمام شب رو شیر میخورد و علاوه بر اینکه من رو خسته میکرد دندوناش داشت خراب میشد و دوم اینکه شیرم خیلی کم بود سوم و مهم تر از همه اینکه ارشان خیلی سر غذا خوردن اذیت میکرد. اصلا غذا نمیخورد و ففقط میخواست با شیر من خودشو سیر کنه. و این تو سال دوم زندگی اصلا خوب نیست چون شیر مادر تو سال دوم خیلی مفید نیست و باید غذاهای مختلف بخوره.
sadigheh
5 بهمن 92 2:09
ببخش شقایق جون حواسم نبود به جای آرشان نوشتم آرشام;-)
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
اشکالی نداره عزیزم.
زهرا مامان علی کوچولو
5 بهمن 92 2:59
سلام شقایق جون عزیزم آرشان چه بزرگ شده من از خواننده های نسبتا خاموشتون هستم پسر من سه ماه از پسر شما بزرگ تره اونم خیلی به شیر من وابسته ست مخصوصا شبها اشتهاشم به غذا خیلی کمه الان یعنی شما آرشان جونو کامل از شیر گرفتی؟آخه زود نیست؟منم موندم چیکار کنم
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
سلام زهرا جون. خیلی لطف داری ک میای و بهمون سر میزنی. خدا حفظش کنه گلم. من 1 هفته روزی یک بار فقط صبح بهش شیر دادم و بعد از اون کامل قطع کردم. خب چون شما هم میگی ک علی کوچولو غذا خوردنش خوب نیست ب نظرم باید ی اقدامی بکنی. من تو متن نوشتم ک: 1 اینکه ارشان تمام شب رو شیر میخورد و علاوه بر اینکه من رو خسته میکرد دندوناش داشت خراب میشد و دوم اینکه شیرم خیلی کم بود سوم و مهم تر از همه اینکه ارشان خیلی سر غذا خوردن اذیت میکرد. اصلا غذا نمیخورد و فقط میخواست با شیر من خودشو سیر کنه. و این تو سال دوم زندگی اصلا خوب نیست چون شیر مادر تو سال دوم خیلی مفید نیست و باید غذاهای مختلف بخوره. در مورد اینکه زوده آره منم دوست داشتم تا 2 سال ب پسرم شیر بدم. ولی وقتی دکترش میگه شیرت ب تنهایی براش کافی نیست! دکترش گفت اگر تونستی غذاخورش کنی شیر هم بده اما اگر نه ک اون شیر مثل آب براش میمونه!!!!!!!!! ایشالا ک موفق باشی
B-WgCXKIjjT5K8Ja2K5FzZ8pGx-g5QgaEkjww58zGG-SQfZ3LD-OmzVX4hH5-mTXs1ePy2x1955Az3MPvbdtIQ..
5 بهمن 92 12:24
آخی شقایقم دلم برات سوخت..عیب نداره فدای سر پسرت..ارشانه خاله رو عشقه..
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
نگو خاله ک خودمم دلم در سوخت و سازه. خخخخخخخخخخخخ
مامان ایلیا(آرزو)
5 بهمن 92 17:21
سلام عزیزم خوبی؟ایشالا به سلامتی از شیر گرفتی ؟آخی عزیزم ارشانم غصه نخوریا جیگرم مامانی ببوسش پیکاسوی مهربون
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
سلام آرزوی عزیزم فدای تو دوست مهربون. مجبور بودم خاله... مرسی
مینا مامان آرمانی
5 بهمن 92 22:57
دستش درد نکنه چه عکس نازی شده.نوش جونت عزیزم ماکارونی بخور گوشت بشه بچسبه به جونت.با اون زیرپوش نازت
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
. میسی خاله مینا. خخخخخخخخخ
امیرحسین کوچولو نفس ما
6 بهمن 92 3:10
به به گل پسر دیگه آقا شده..شقایق جون کاش حداقل تا چند روز خونه مامان شراره میموندی که هم خودت و هم آرشان جونم اذیت نشین .منم از وقتی امیرحسینو از شیر گرفتم معمولا تا 1 و 2 بیداره و قبل از خوابش یه سوپ تپل بهش میدم که گرسنه ش نشه و تا صبح بخوابه.طول روز هم اگه دورش شلوغ باشه بهتره. زود یادش میره....
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
آره خاله مرد شدم دیگه. مآخه ارشان کلا شب خونه خودمون راحت تر میخوابه و در شرایط عالی و عادی هم جایی ب جز خونه خودمون شب گریه میکنه. روز مامان شراره میاد یا من میرم ولی شب میایم خونه. آره منم سعی میکنم با غذا سیرش کنم. ولی ارشان هنوز خوب غذذا نمیخوره
5KNs88BY_64Drt9Tan7KtSGWyFF8RMDQ2pRfh4vs4piqUh6Mv0OCJZsWz3N49_xNixywAalrspLtjgKu9eHn200_ry7BiF5aJmUoiYeRQpWUw1VMVLA94Z5csxHJQoek
6 بهمن 92 6:10
الهی قربونت برم مرد شدی عزیزم 1000 ماشالله .... مامانی راحت شدی پس حسابی .... به ما سر نمیزنی؟؟؟؟!!!!
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
هنوز ک نه. فعلا سختیش بیشتر از راحتیاشه. تا ببینیم کم کم عادت کنه و ما راحت شیم. گلم حتما سر میزنم. بوووووووووووووووس
مهرنوش مامان مهزیار
6 بهمن 92 10:00
عزیزم ممنون که بمون سر زدی. میدونم الان چه حالی داری ارشان از شیر گرفتی. اما خوب باید یه روز این کا رو میکردی . انشاا... همیشه تنش سالم باشه و زیر سایه مامان و بابای گلش شاد و خوشحال باشه.
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
آره خاله سخته... دعامون کن.
maman amir
6 بهمن 92 11:56
اخهه گناه داره زود داری میگیر ارشان و میزاشتی 2 سالش بشه بعد، خیلی دوستون دارم ارشان نازم ببوس از طرف من
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
'گناه وقتی داره ک ب بهانه شیر من ک حتی سیرش هم نمیکرد غذا نمیخورد و در طول یک ماه هیچ رشدی نداشت!!!!!!! اینطوری حداقل غذا میخوره
مامان یگانه و ریحانه
7 بهمن 92 16:33
سلام عزیزم خوبین؟ارشان من چطوره؟قربون شیطونیاش و کارخرابیاش ان شالله به سلامتی عزیزم، من با اینکه شیرخشک میخورن بازم شیر خودمو میدم نمیدونم هم باید تا کی ادامه بدم همه بهم میگن زوده،تازه بعضی ها که میگن شیر خشک کمتر بدم شیر خودم مفیدتره من که موندم از طرف من ببوس ارشان جون رو عزیزم
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
سلام خاله جونم. خدا نکنه خاله مهربون. خوب میکنی گلم. اگر شب نمیخورن ک دندوناشون اذیت نشه و جلو غذا خوردنشونو نمیگیره حتما شیر بده.
امیرحسین گلی از بهشت
8 بهمن 92 0:06
سلام به پسرمون و مامان شقایق مهربون بنظرمن، هر مادری بهترین تصمیم رو می گیره در رابطه با بچش البته بعد از مشورت بامطلعین ِامر خوشحالم که شما و ارشان گلم این مرحله ی سختو پشت سر گذاشتین حتما حتما ارشان گلمو که حالا با پشت سر گذاشتن این مرحله برای خودش مردی شده رو از طرف خالش ببوسین
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
سلام عزیز دلم. مرسی ک بهمون سر زدی دوست گلم. لطف داری عزیزم. مرسی بوووووووووووووووووووووس
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
8 بهمن 92 2:51
اخی عزیزم چقدر سخت از شیر دل کنده الهی شقایق جوون چه قشنگ همه خاطرات و باذکر تاریخ براش ثبت میکنی چه با مزه است که به همه کلمه ها جی اضافه میکنهفدای اون ماکارانی خوردنت دلم خواست این موقعه شب اپم
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
آره خاله خیلی سخت بود... البته هنوزم کامل ول نکرده و روزی یک بارو میخوره ای وا شرمنده. آخ جون زودی میام
لیلا مامان حانیه
8 بهمن 92 12:12
سلام خاله قربون این پسل ناز بشم من دست مامان نازشم درد نکنه که عکسای به این قشنگی ازت گرفته که گویای همه چیزه انشاالله همیشه زیر سایه پدر و مادر خوبت شاد و سالم باشی
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
سلام لیلا جونم فدای تو مرسی. بووووووووووووووس
نارین
8 بهمن 92 18:59
سلام دوست عزیز کوچولوی نازی دارین از فروشگاه مام دیدن کنین تخفیف داریماااا
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
سلام ممنونم. حتما
فرناز خاله آرسن جون
8 بهمن 92 19:47
سلام شقایق جون ،والا من خیلی اومدم براتون کامنت گذاشتم بعدش دیدم دیگه خبری از شما نیستش پیش خودم فکر کردم که دیگه دوست ندارین در ارتباط باشیم دیگه واسه اون مزاحمت نمیشدم والا همیشه به وبلاگتون سر میزدم چون ارشان جون اولین دوست وبلاگی ارسن جون هستش من یه جوره دیگه دوستش دارم از طرف من ببوسینش
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
سلام فرناز گلم. واااااااااااااااای من خیلی شرمندم. ب خدا اصلا نمیرسم ب هیچ جا سربزنم. این چ فکریه ک کردی دوست گلم. منم شمارو خیلی دوست دارم. ولی باورکن این روزا وحشتناک درگیر امور زندگیم. خیلی شرمندم اگه ناراحتتون کردم بازم پوزش. خیلی دوستتون دارم. بووووووووووووووووووووس
رضوان مامان رادین
8 بهمن 92 23:56
چه خوب که از شیر گرفتیش...هر چه قدر دیرتر بشه بچه بیشتر اذیت میشه
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
البته هنوز صبح ب صبح یک بار شیر میخوره خاله. ولی اگه اونم ندم راضیه بچم.
امیرحسین کوچولو نفس ما
9 بهمن 92 2:59
سلام شقایق جونم.خوبی؟آرشان گلم خوبه؟بی قراری هاش بهتر شده؟
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
سلام عزیزم بهتره ولی همچنان صبح ب صبح بهش شیر میدم. دیگه شب اصلا شیر نمیخوره و راحت تر میخوابه/ ممنون
فرناز خاله آرسن جون
9 بهمن 92 13:22
درکت میکنم واقعا با یه کوچلو سر کردن خیلی خیلی سخته ،اما خوشحالم که سوتفاهم حل شد و برگشتین باز این بوسها برا ارشان جون
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
منم خوشحالم دوست جونم. بووووووووووووووووووووووس
مامان الیار
9 بهمن 92 14:11
الهههههههههی قربونت بره خاله که بزرگ شده سخته از شیر گرفتن ولی زود عادت میکنه گلم دست مامانی هم درد نکنه به خاطر عکسا خیلی خوشگلن میبوسمتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت کلی
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
میسی خاله جونم/ بوس بوس
شهرزاد
11 بهمن 92 16:45
اتفاقا" فکر خوبی کردی منم دوست دارم آراد ر و از شیر بگیرم ولی خودم خیلی وابستم! باور کن آراد انقدر وابسته نیست که من وابستم
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
منم خیلی وابسته بودم. ینی بیشتر از ارشان من اذیت شدم. ولی کاری بود ک باید انجام میدادم ایشالا ک تو هم این مرحله رو ب راحتی بگذرونی
Sheida
11 بهمن 92 17:55
ميگم اپ نميكنی ؟ دلمون تنگ شده خب...
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
خیلی شرمندم. وقت نمیکنم. ولی زود زود میام.
مامان محمدپارسا
11 بهمن 92 22:03
خداروشکر که این مرحله سختو پشت سر گذاشتین بابت گوی هم واقعا سخته ادم نه دلش میاد دعواشون کنه نه میتونه ناراحتیشو انکارکنه
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
آره ب خدا
مامان سيد عرشيا
12 بهمن 92 8:37
چه قشنگ ماكاروني مي خوري. عرشياي من عاشق خوردن ماكارونيه . نوش جونت باشه عزيزم .
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
نوش جون عرشیا نانازی
سپیده مامان امیرمهدی..
12 بهمن 92 13:21
فدات بشم ارشان .خاله جون مامان به خاطر خودت شیرو ازت گرفت.شقایق خدا کنه حالا که شیر نمیخوره حداقل غذا شو خوب بخوره.همون روزی یه بارو بهش بده اون نیاز داره.
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
مرسی خاله سپیده فدات بشم گلم. بووووووووووووس
مامان کیان کوچولو
13 بهمن 92 14:59
روزاتون پر از شادی باشه عزیزم
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
همچنین دوست گلم
مامان محمدرهام جون
14 بهمن 92 9:23
ای جانم پسرمون داره با شیر بای بای میکنه عیب نداره شقایق جون گوی زندگی وشادیهات جاودانه باشنعکس آخر که گویای گوی ارشانت هست همیشگی وجاودانه باشهبیخیال خخخخخخخخ تریپ مردونه زیرپوشیش رو ببین عزیززززززززززززمی
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
ممنونم گلم چی بگ والا خخخخخخ
مامان مهدی و زهرا
16 بهمن 92 9:17
سلام ،چه چسر نازی داری ماشاال.. غذا خوردنش منو یاد غذا خوردن زهرا میندازه و وقتی کلی کار برات می سازه[]
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
سلام عزیزم. مرسی. ممنونم ک بهمون سر زدی
مرضیه
20 بهمن 92 20:07
سلاممممممممممممممممممممم واییییییییییییی چقدر دلم براتون تنگ شده بود لب تابم خراب شده بود و نمی تونستم بیام نت واسه همین نبودم اما الان اومدم و کلی ذوق کردم که کلی پست هست که بخونم واسه همین یکی یکی می خونم و نظر می ذارم شقایق جان اول از همه یه ماچ محکم از ارشانم بگیر که دلم واسش کلی تنگ شده بود به به عمو جونتو دیدی و کلی بازی کردی خیلی خوشحال شدم آخییییییییییی دوست جونم چقدر ناراحت شدم که گوی شکست اشکال نداره انشاا... یکی دیگه جاش میاد الهییییییییییی قربون ذوق زدنت بشم که انقدر از اومدن عمو جونت خوشحال شدی آخییییییییی پسرمون دیگه بزرگ شده و دیگه شیر نمی خوره اما شقایق جان چقدر اذیت شدی گلم خب خداروشکر که همراهی کردی خیلی دوست دارم ارشان جونی عکس های تو ولیمه هم که خیلی ناز شدی گل من قربون حرف زدنت بشم اییییییییی خدا چه جالب سلام میکنی تو خاله زیر میز چی میکنی؟ با روسری هم که بامزه شدی آقای پیکاسو میشه واسه من هم یه نقاشی بکشی؟ آخ قربون ماکارانی خوردنت آدم دلش می خواد بخوره خیلی دوست دارم کلی واسه دوست جونم و ارشان جونی