اوایل بهمن 92...
سلام زندگی من
سلام همه وجـودم
سـلام سـرتـق مـامـان
امروز 12 بهمن 92 اومدم برات از این چند وقت تعریف کنم...
بیا بریم
شنبه 5 بهمن 92 : ظهر من و بابایی تصمیم گرفتیم بریم بازار موبایل و ی چرخی بزنیم. و از اونجایی ک تو اینجور جاها خسته میشی و هم مارو خسته میکنی من پیشنهاد دادم ببریمت خونه مامان شراره بمونی تا ما هم ی استراحتی کرده باشیم. باباعلی مخالف بود و میگفت اگر بذاریمش اونجا من (بنده مادر) نمیتونم بدون تو دَووم بیارم و هی میگم ارشان فلان ارشان فلان! ولی من محکم و استوار قول دادم ک سعی کنم بهم خوش بگذره. خلاصه پسرکم برات تو کوله پشتی کوچولوت ی دست لباس و کلـــــــــــــــــی خوراکی و شیشه شیرت و گذاشتم و رفتیم تورو دادم ب مامان شراره و به همراه باباعلی رفتیم بازار موبایل! خیلی بیشتر از اونکه من هی بگم ارشان بابایی میگفت: نمیخوای ی زنگ بزنی ببینی در چه حاله؟ میخوای برگردیم؟ و ... خخخخخخخخخ!!!!! از ساعت 4 تا 8 اونجا بودی! ی بار ساعت 6 زنگ زدم مامان شراره گفت با صدای زنگ من بیدار شدی و از همون وقت ک رسیدی خوابیده بود!!!!!!!! ینی تقریبا 2 ساعت... اونوقت چرا خونه خوابیدنت خیلی طول بکشه نیم ساعته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ وقتی هم رسیدم ی طوری از این پله ها اومدم بالا ک نزدیک بود بیوفتم پایین اونوقت تو تا دیدی منم درو بستی!!!!!!!!! بگذریم: شام رو اونجا خوردیم و برگشتیم خونه!!!!!!!!!!!
7 بهمن باباعلی شبکار بود و ما خودمون تنها موندیم. نمیدونم چرا اون شب خوابت نمیگرفت. از ساعت 10 گذاشتمت رو پام، قصه گفتم، بازی کردیم و ... هرکاری کردم ساعت 1 بود ک خوابیدی! ساعت 4 بیدار شدم رفتم یکمی بخاری رو کم کنم یهو تو هم برگشتی طرف من لبخند ژکوند تحویلم دادی! دوباره کلی زحمت کشیدم ک بخوابی! ساعت 6 من رفتم wc بیدار شدی و با کلی ذوق و هیجان میگی جیش ، آب!!!!!!!!! چه میدونم والا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
8 بهمن بخاطر کم خوابی های شب گذشته خیــــــــــــــلی بد خلق بودی! ینی افتضاح!!!!!!! بیخودی لج میاوردی! یکسره ونگ میزدی! خسته شده بودم. رگ گردنم از اعصابم گرفته بود! نمیخوابیدی، غذا نمیخوردی! ی آن نمیدونم چرا کنترلمو از دست دادم و یدونه زدم رو پات!!!!! یهو جیغت وحشتناک تر شد!!!!!! منم ک نمیدونستم چرا این کارو کردم زار زار باهات گریه میکردم! اشکی بود ک دوتامون میریختیم. عین کارتونا نزدیک بود آب همه خونمونو بگیره. ههههههه! خلاصه تو سرتو گذاشتی رو شونه من و آروم شدی ولی من همچنان گریه میکردم... ی لحظه برگشتی نگام کردی و با انگشتای کوچولوت اشکامو پاک کردی و لباتو گذاشتی رو صورتم و گفتی اومَه!!! ینی بوس!!!!!! بعد دستتو کشیدی رو صورتمو گفتی نــانی!!! ینی نازی!!! وااااااااااااای با این کارت گریه من 100 برابر شد و ب هق هق افتادم... خلاصه ک مادر اون روز بهت قول دادم دیگه این کار و تکرار نکنم.... ببـــــــــخشید!
9بهمن برای اولین بار تمام شب رو از ساعت 11:30 تا 8:30 بدون اذیت خوابیدی! الهی فدات بشم نفسم ک دیگه مرد شدی و واسه شیر بهونه نمیاری. ولی هر روز صبح وقتی بیدار میشی بهت شیر میدم. میخوام تا عید همین طور روزی یک بار بهت شیر خودمو بدم. تا 18 ماه کامل از شیر جدات کنم. خیلی راضیم. سخت بود اولش ولی الان خیلی خوبه. روز اصلا بهونه هم نمیاری. ولی عادت کردی صبح ک بیدار میشی میای و پیشم میخوابی. بازم نمیگی ک بهس میخوای! خودم شیر میدم.
10 بهمن با مامان شراره رفتیم خونه مریم خانم دوست مامان شراره( همون ک نینی دارن ب اسم امیرعلی) کلـــــــی بازی کردی. ی ذوقی میکردی میخواستی امیرعلی رو بغل کنی و لپشو بگیری! خخخخخخ ولی اون میترسید و گریه میکرد! هههههه
بذار ی کمی هم از شیرین زبونیات تو این هفته بگم:
معمولا واسه تشکر میگی میس ینی مرسی ... ولی چند باری هم گفتی دَس تِتِه! ینی دستت درد نکنه!
نمیدونم اینو قبلا گفتم یا نه؟ ولی میگم. این موضوع مربوط ب قبل از یک سالگیته: خونه بابارضا ی مجسمه لاک پشت هست ک تو خیلی دوسش داری. مامان شراره همش واست شعر لاکی جون رو میخونه. تو هم از همون موقع ب لاکی جون میگی داتی جی!!!!!!!!!
یاد گفتی میگی عدیدم! ینی عزیزم!!!!!!
بابایی بهت میگه چیچینی! (ب زبون شمالی ینی گنجشک!) تو هم درجا بهش میگی چیچیچی
بعد از هر فیلمی ک تموم میشه و آهنگش میاد تو هم هرجای دنیا باشی میای و تو صورت من نگاه میکنی و میگی آآآآآآآآآآ! ینی من دارم شعر میخونم! منم کلی قربون صدقت میرم.
میگم پسر مامان کیه کی؟ میگی مَ مَ! عشق مامان کیه کی؟ مَ مَ! عسل مامان کیه کی؟ مَ مَ ی بارم همینو برات خوندم ولی تو بجای اینکه بگی منم من گفتی باباجی! ی بارم خاله شادونه میدیدی! تا خاله شادونه گفت کی از همه قشنگ تره؟ تو هم با بچه ها گفتی مَ مَ مَ!!!
اردشیر و چغا ک میده خیلی دوست داری! تا ببینیشون میگی اَدی جغاجی!!!
ی عروسک داری ک مال جوونیای من بوده. چهار دست و پا میره! ینی میرفت! خودت بهش گفتی نینی نا! ینی نینی ناز
ی ویدئو تو گوشیم دارم در مورد بربری! خیلی دوسش داری! تا میذارم میگی بَبی اِی! ینی بربری هی!
پیشرفت تو کلمه بستی! اول میگفتی بَس! الان میگی بَستَتی! و هر روز باید بخوری! وگرنه مغز منو میخوری!
عاشق پیام بازرگانی هستی و نمیشه گفت کدومو بیشتر دوست داری! ولی وقتی پودرلباسشویی پریل رو نشون میده تو یکسره میگی بیل!!!
بدجور رقاصی! ینی ی آهنگ بشنوی فوری رقصت شروع میشه! هممون هم باید برات دست بزنیم!
تلفن و برمیداری میگی عَدی، باباجی هوبی؟
وقتی جیش داری میگی جیشی جا وقتی هم پیپی داری میگی پیپی پا! خخخخخ
ب بخاری میگی اُفاطی!!! خخخخخخ ینی اوف
عکس دختر عموم مینا رو میگیری میگی میما!!
وقتی قصه دلت میخواد میگی هیسه!
حالا چندتا عکس:
پس از کلی زحمت بالاخره با ی اشتباه کوچولو موفق شدی! ب قول خودت آبــین!
پسرک عاشق ژله هست! هرنوعش ک باشه... و حتما باید روش شمع بذاریم ک فوت کنه...
و بعدش تند تند میخوره
اینم بستـــتـــی
بدون شرح
وقتی برات پفیلا درست کردم و بجای خوردن فقط باهاشون بازی کردی
و وقتی ازت گرفتمش
ی کیک جدید هم تازه یاد گرفتم ، خیلی آسون بود، واست پختم:
وقتی ب زور از حموم در میارمت و تو بازم تلاش میکنی ک بری تو حموم و ب سختی موهاتو خشک میکنم این شکلی میشی!!! فشن هم بهت میادا نفسم
راستی تو وب امیر علی جون دیدم ک محاسبه گر سن گذاشته بود خیلی خوشم اومد منم برات میذارم عشقم...
تاریخ تولد شما : ١٩/مهر/١٣٩١
تاریخ تولد شما به سال میلادی: 2012/10/10
روز تولد شما :چهار شنبه
سن شما چقدره؟ : 1 سال 3 ماه 22 روز
از تولد شما چقدر گذشته ؟
چند ماه : 15 ماه
چند هفته : 68 هفته
چند روز : 479 روز
چند ساعت : 11,511 ساعت
چند دقیقه : 690,680 دقیقه
چند ثانیه : 41,440,800 ثانیه
چند روز تا تولد شما باقی مونده؟! 251 روز
اطلاعاتی در مورد ماه تولد شما
سمبل : ترازو
عنصر : هوا
شغل مهری ها:برج میزان (مهر)
این اسونگران خوش زبان در زمینه هایی قابلیت دارند که بتوانند از این سرمایه ی خدایی خود استفاده کنند. متولدین این ماه بهترین سیاستمداران، مشاوران تحصیلی و آموزشی، دلالان، و مشاوران خواهند بود. آنها افرادی منصف و بااخلاق هستند، و در شغل های که نیازمند قضاوت و انصاف است نیز بسیار موفق خواهند شد.
رازهای رفتاری متولد مهر
برای اتخاذ هر تصمیمی به متولد مهر ماه فرصت دهید ، متولدین مهرماه برای ارضای خواستههای خود به دنبال ابراز علاقههای آتشین و صمیمانه هستند و از محیط های رمانتیک و خیالانگیز لذت زیادی میبرند.اگر میخواهید راهی به قلب آنها باز کنید، بایستی میزان علاقهتان را نسبت به انواع هنرها و موسیقی افزایش دهید، در این صورت مورد تحسین آنها خواهید گرفت .همیشه و در همه حال از آنها تعریف و تمجید به عمل آورید و قبل از شروع هر کاری، عقیده و نظر آنها را بپرسید، چون همیشه و در هر زمینهای حرفی برای گفتن دارند .آنها افرادی تعلل ورز و مسامحه کار هستند و گاهی بیجهت امروز و فردا میکنند و انجام برخی از کارها را پشت گوش میاندازند از این رو، در تصمیمگیری ها تا حدی مغرور و متکبر میشوند ولی بهتر است در این طور مواقع به روی خودتان نیاورید و اعتراضی نکنید.آنها باید برای گرفتن هر تصمیمی مدت زیادی فکر کنند و به زمان زیادی در این زمینه نیاز دارند.
سیاره : ونوس
عضو آسیب پذیر : كمر و كلیه ها
برج مهر (میزان)
نشان ویژه: سازگار
عضو تأثیرپذیر: کمر
حرکت ورزشی ایده آل: طناب زدن
معمولاً متولدین مهرماه نیازی به کاهش وزن ندارند و بیشتر، وزن شان را متعادل نگاه می دارند. انجام حرکات ورزشی ناموزون آرامشتان را تهدید می کند.. مثل کلاس های بدنسازی که همیشه شما موقع اجرای حرکات، قدم هایتان را گم می کنید و گیج می شوید. حرکت هایی نظیر شکل روبه رو برای کمرتان مفید است و مناسب حالتان می باشد. حرکات موزون هم با طبیعت و ذات شما سازگار است.
روز اقبال : جمعه
اعداد شانس : 6و9
سنگ خوش یمن : اوپال (روی عکس کلیک کن)
رنگ : آبی و بنفش
گل : سرخ
حیوان : خزندگان
اینم آدرسش واسه بقیه دوستایی ک میخوان بدونن
سر پیری و معرکه گیری از ی نوع دیگه: تازه یادت افتاده تو گهواره چقدر خواب میچسبه!!!
منکه لبها و چشا و نگاتو
گردی اون صورت ماتو
به همه دنیا ، نمی دم نه
همه چی تمومی >> آره تو
عشق و آرزومی >> آره تو
دنیا پر خوشبختی میشه وقتی رو به رومی
مامان عاشقـــته ارشان ، برات میمیره
اینو همیشه یادت باشه
آرزوی من برای تو: هرچی آرزوی خوبه مال تو