تولد باباعلی مبارک
ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ماهی کوچولوی مامان
امروز 10 اسفند 92 تولد باباعلی هست!!!
بیا بریم تا برات بگم چ خبره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ارشانم امروز باباعلی 29 سال رو ب پایان رسوند و وارد 30 شد! وای خدای من شوهرم رفت تو دهه سوم!!!!!!! راستش چون بابایی امشب شیفت شبه ما دیشب براش تولد گرفتیم! ی تولد خانوادگی با حضور عمو مجتبی، بابارضا، دایی امیر، مامان شراره و خانواده سه نفره خودمون
من میخواستم از همین تریبون با صدای رسا بگم :
علی مهربونم تولدت مبـــــــــــــــــــــــــــارک
اینم کیک تولدی ک بابارضا اینا موقع اومدن زحمتشو کشیدن
مامانم تورو خدا ببین وقتی داشتم کیک رو میاوردم چقدر ذوق کردی عشقم! از زیر دستم معلومی
تمام شب و رقصیدی! هر طرف و نگاه میکردی کسایی ک دوسشون داشتی رو میدیدی! خیلی ذوق کردی! از طرفی باباعلی پیشت بود! بعدش عمو مجتبی ک عشقته اومد! بعد اونم دایی و بابا رضا ک اووووووووووه خیلی دوسشون داری! و کیک و شمع ک وای وای دیگه نگــــــــــــو! خلاصه ک ی شب ب یاد موندنی بود! ما هم سر ی موضوعی انقدر خندیدیم ک من یکی نفسم بند اومده بود! حالا بعد برات تعریف میکنم.
اینم حمله پسرک ب شمع های روی کیک
و پسری بعد از دستگیر شدن توسط سلاله!
دست همگی درد نکنه ک با هدایاشون خوشحالمون کردن! (البته بابایی رو خوشحال کردن خخخخخ)
من و تو هم برای باباجون ی پیراهن گرفتیم ک براش کوچیک بود . هههه الان برده سایز بزرگ ترش رو بگیره
و این دفعه از طرف ارشان میگـــــــــم باباعلی جون تولدت هزار بار مبارک
حالا ی سری از عکسای پسملی رو هم بذارم
این دوتا دوچرخه از سری اسباب بازیهای طفولیت من و دایی جونه ک رسیده ب تو و خیلی دوسشون داری! خیلی هم قشنگ باهاشون بازی میکنی!
ببین چ قشنگ داری باهاش بازی میکنی! فقط کله آقا خرگوشه رو کندی
حالا هم داری کلشو میخوری...........
ارشان در حال ریختن کشمش ها ب زیر پا!!!!!!!!!
و بعد از دقایقی پشیمون از عمل ناشایست
دخمــــــــــــل من هـــــــــــــــــی
آقای تعمیرکار در حال تعمیر جای کفگیرهای مامی
چند تا کلمه دیگه هم یاد گرفتی مثل:
بیشی ینی بشین
مُمُخ ینی تخم مرغ
الهی بمیرم برات ک وقتی بیوفتی یا بدنت بخوره جایی درد بگیره میگی اوخ
عاشق قصه ای، مخصوصا شنگول و منگول! وقتی میرسم اونجا ک گرگه میاد در میزنه تند تند میگی دس دس! ینی دستای گرگه رو ببینن و درو باز نکنن!
و یک کلمه شمالی!!!!!!! بوشو خخخخخخخ میگی بوهو
الهی مامان فدات بشه! گوش شیطون کر الان بیشتر از یک هفته میشه ک شبا راحت میخوابی و اذیتم نمیکنی. الهی قربونت برم ک فقط یکی دوبار بیدار میشی و آب میخوری باز میخوابی! از نظر خواب دیگه مشگلی ندارم! ولی غذا خوردنت باز اذیت میکنی! و اینکه چند وقتیه لج باز شدی! وقتی چیزی رو میخوای اگه بهت ندیم گریه میکنی! ک من از این رفتار متنفرم. نمیدونم باید چکار کنم. دارم سعی میکنم قوی باشم تا بتونم این عادت رو ازت دور کنم.
راستی این روزا شدیدا در حال خرید واسه عید هستیم. خیلی وقتمون پره. بعدا میام از همه چیز برات میگم نفسم. خرید خیلی کیف میده ... بیچاره باباها خخخخخخخ
دیگه فعلا چیزی یادم نمیاد عشقم