ارشــــــــــــــان پیشـیارشــــــــــــــان پیشـی، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

پرنس پیشی،پسر پائیزی

یه قرار دوستانه دیگه

1393/2/17 0:33
652 بازدید
اشتراک گذاری

Hello Images

سلام فرشته زیبایی ها

خوبی عشق مامانی؟ این روزا دیر ب دیر وبتو آپ میکنم... آخه روزایی ک داریم میگذرونیم عین همن ، معمولا روزا میریم پارک و تو شیطونی میکنی و برمیگردیم ادامه زندگی و خیلی متفاوت نیست. منم اتفاقات رو تو دفترت یاد داشت میکنم ک وبلاگت بی مزه نشه و هر پستت کلی مطلب داشته باشه.محبت

19

حالا روزانه هامون رو برات تعریف میکنم عشق قشنگم:خندونک

10 اردیبهشت بود ک من بعد از قرنی ظهر خوابیدم... نمیدونم چرا خوابم برد. تا جایی ک یادم میاد همیشه از خواب بعد از ظهری خوشم نمیومده! اون روز تورو خوابوندم و دراز کشیده بودم و فیلم میدیدم ک خوابم برد! وایی انگار قسمت بود ک بخوابم... خواب بابابزرگ رو دیدم. نمیخوام جزئیاتش رو تو وبت بگم. ولی خداروشکر احساس میکنم جاش خوبه. تا حالا هرکی خوابش و دیده خوشحال بوده. انقدر ک مهربون و بی آزار بود. الهی بمیرم ک صورت مهربونش ی لحظه از ذهنم دور نمیشه... خدایا شکرت. خطا


11 اردیبهشت لیله الرغایب بود، شب آرزوها. خدا خودش میدونه ک آرزوی من دل خوش برای همه دوستداراشه... اون روز یکم خیرات کردیم و آرزوهامون رو تو دلمون مرور کردیم. انشالا ک همه ب آرزوهای قشنگشون برسن... مخصوصا تو گل پسر نازمبوس


13 اردیبهشت رفتیم خونه بابارضا و شبش رفتیم عیادت عموی بابارضا، آخه جراحی قلب داشت، خداروشکر حالش خوب بود و رو ب بهبود بود! اونجا تو و رادین (پسر دختر عموم مینا) چـــــــــــــــــــــــــقدر شیطونی و بازی کردید! ینی ی چیز میگم ی چیز میشنوی! ترکونده بودید! بیچاره عمو مثلا قرار بود آرامش داشته باشهخندونک


14 اردیبهشت ما همچنان خونه بابارضا بودیم بعد از ظهر بود ک مینا دختر عموم زنگید گفت داره میاد پیشمون ک شما دوتا دوباره حسااااااااااااااااااااااااااابی از خجالتمون در اومدید... خنده فقط نمیدونم چرا یادم نموند ازتون عکس بگیرم... ی عکس از تو و رادین دارم ک شمال بابایی ازتون گرفته بود ... ببین

ارشان و رادین

ارشان و رادین تو باغ در حال شیطونی

ارشان و رادین


15 اردیبهشت ی قرار دوستانه دیگه داشتیم... با دوستای وبلاگی تو و وایبری من خخخخخخخخبغل ساعت 5 تو پارک... بابایی ما رو رسوند و رفتیم ... وای ک روز خیلی خوبی بود. با همه شیطنت های شما گوگولیها خیلی خوش گذشت... خیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیلی، حالا عکسها بیانگر همه چیز هست!بوس

اینجا تازه وارد پارک شدیمو بهت میگم ارشان بدو بریم پیش آوا

19

در حال رفتن بودیم ک یهو شروع کردی ب رقصیدن و دویدن(چرا مامانی یهو جَو گیر شدی؟)

19

اولین دوستایی ک دیدیم خاله خدیجه و آوا کوچولو  + خاله شیرین و سما جونی

آوا ناناز خاله

19

سما جونم

19

بعدش خاله زهرا و ایلیا ناناز اومدن و بهمون اضافه شدن

ایلیا عزیزم

19

و بعد خاله سوده و مهیار عسل خاله

19

و در آخر خاله سعیده و آرتین خان اول

19

خاله سوده بهتون بادکنک داد و ما کلی سر اینکه باد بادکنکهاتونو میبرد خندیدیم، بعد من ی اختراعی کردم ... با نخ چایی نبتونها بادکنکهارو بستیم ب لباستون

تو این عکس نمایی کلی از اون روزه( ببین داری در میری)

19

19

من و عشقم

19

19

19

خخخخخخ اینجا ی جیغ بنفش کشیدی و یهویی بچه ها ساکت شدن

19

اینجا هم داری موذیانه بیسکوییت رو از دست مهیار میگیری

19

19

19

سعیده جونم زحمت کشید چایی آورد و زهرا جون کیک درست کرد و آورد خیـــــــــــــــــــــــــــــــــلی چسبید( ممنون دوستای گلم)

کیک های دستپخت زهرا جونم(کاکا)

19

بساط عصرونه

19

اینم آوای خوشمزه میون خوردنیها

19

ارشان من در حال دوپینگ با جی جی جا

19

19

بعد خوردن عصرونه و گرفتن انرژی شما فسقلیها رفتید کنار دریاچه ب قول تو دَیا

19

19

19

اینم مامان و پسری

19

بعدش بساط رو جمع کردیم و رفتیم براتون بستنی بخریم

19

اینجا انقدر چرکولک شده بودی ک هرکی میدیدت خندش میگرفت

در حال فراری و من گرفتمت خخخخخخخ

19

و بعد موقع برگشت شد و عکس دسته جمعی مامانا

از سمت راست: خدیجه جون و آوا ، زهرا جون و ایلیا ، من و ارشان ، سوده جون و مهیار، سعیده جون و آرتین ، شیرین جون و سما

19

19

خلاصه ک روز فوق العاده ای بود و بی نهایت خوش گذشت

موقع برگشت هم تو ماشین خوابیدی و رسیدیم هم بیدار نشدی بس ک شیطونی کرده بودی


ی سری عکس  همینجوری هم دارم

 ی روز ک با بابارضا رفتیم بیرون


قیافه پسرک بعد از ماکارونی خوردن


این روزا هی میری رو دسته مبل و در ff  رو میزنی


مامانم این روزا ی جوری میخندی! نه خنده واقعیت ها، گاهی واسه لوس کردن خودت موذیانه میخندی ک من عاشقشم!خندهاصلا خندت نمیگیره فقط صدای خنده در میاریقه قهه

حرف زدنت هم ک حرف نداره، تا تا عباشی اودا مَنِه نَنَشیبوس

ب شیشه شیرت میگی جی جی جا! آرامبعد وقتی با هم اتل متل رو میخونیم من تیکه های اول رو میگم تو کلمه آخر رو: اتل متل توتویی   گاو حسن چوچویی   نه شیر داره جی جی جا!!!!!!!!! تعجب (اسم شیر ک میاد یاد جی جی جا میوفتی و با همون آهنگ میگی خخخخخخخخ)

بزرگ شدی مامانم، مرد شدی ماشالا! وقتی ب راه رفتنت نگاه میکنم،، وقتی خوشگل باهام حرف میزنی ، وقتی ب عکسای گذشته نگاه میکنم میفهمم ک بزرگ شدی! خودت ببین عشقم:

دقیقا یک سال پیش ینی اردیبهشت 1392

قربون نگاهت برم ک قد فندق بود! تربچه مامان من بدجوری عاشقتم

گل نازم، بازم میام و از روزانه هامون میگم برات عشقولم.  فقط اینکه خودت میدونی! مامان همیشه عاشقته جیگر طلای منبوس

آرزوی من برای تو ، هرچی آرزوی خوبه مال تو

creddy12.gif

پسندها (2)

نظرات (17)

مینا مامان آرمانی
17 اردیبهشت 93 0:44
خیلی پست جالب و شادی بود شقایق جون... همیشه شادو این فسقل شیطونمونم همیشه خوشحال
مرضیه
17 اردیبهشت 93 1:27
سلامممممممممممممممممممممممم خوبی دوست جونم؟ ارشان گلی خوبه؟ چه جالب امروز دلم واست تنگ شده بود پیش خودم گفتم چرا شقایق جان پست نمی زاره ظهر می خواستم یه خبری ازتون بگیرم که سایت خراب بود و بالا نمی یومد من هم گفتم شب می دم که الان اومدم و دیدم به به پست جدید گذاشتی و کلی ذوق کردم نمی دونی از اینکه دیدمت چقدر خوشحالم دلم واست یه ذره شده بود از طرف من اول از همه کلی ارشان رو ببوسسسسسسسس که دلم لک زده بود واسش چقدر خوشحالم که خوشحالید و بیرون میرید و از این هوای خوب استفاده می کنید در مرد خواب هم که حتما همین طوره و بابابزرگ مهربون جاشون خوبه و واسه اینکه دلت شاد بشه اومده به خوابت تا مطمئن بشی به به می بینم که عسلمون کلی با رادین خان شیطونی کرده الهی فدات یشم من واییییییییییییی که چقدر خوبه که قرار می ذارید و کلی نی نی یه جا جمع میشه خوشحالم که ارشانی کلی بازی کرده و خوش گذرونده قربون نانای کردنت بشم من که قر می دی و راه میری قربون سفید برفیم برم من شقایق جان حتما واسش اسپند دود کن عصرونه و بستنی هم نوش جونتون عاشق چرکولک خودمم الهیییییییییییییییییییییییی یعنی با صورت قرمز بعد از نوش جان کردن ماکارانی خوردنی میشیییییییییییییییی عسل من قربون حرف زدنت بشم من انقدر دوست دارم صداشو بشنوم راستی شقایق جان پسرمون واسه خودش مردی شده چقدر نی نی بوده اینجا آخر شبی شارژ شدم با دیدن عکس های گلم خیلی خوشحالم که بعد از چند وقت هم دوست جونمم دیدم رو لپه ارشان جونم و مامان مهربونش
رضوان مامان رادین
17 اردیبهشت 93 11:52
چه پست قشنگی بود... چه دیدار دوستانه ای...کاملا مشخصه که حسابی به بچه ها و البته مامانا خوش گذشته...شاد باشید همیشه
سپیده..مامانه پارسا
17 اردیبهشت 93 12:30
راست میگی دوستم روزا تکراری و بچه ها هم شیطون..آدم وقت نمیکنه به خودش برسهووخسته نباشییییییییییییییم
امیرحسین کوچولو نفس ما
17 اردیبهشت 93 15:18
شقایق جونم، خیلی خوشحال شدم روی ماهتو دیدم..... آرشان خوش تیپم ،بوووووووس معلومه حسابی بهتون خوش گذشته خدا رو شکررررررر همیشه جمعتون جمع و دلتون شاد باشه عزیزم....
مامان لیلا
18 اردیبهشت 93 1:01
سلااااااام شقایق جونم ,خوبی خواهر ؟؟؟!!ای قربووووون این گل پسر ناناز ,خیلی خوشحالم که بتون خوش گذشته,امیدوارم همیشه سالم و شاد باشید
مامان رقیه
18 اردیبهشت 93 9:50
سلااااااااااااااااااام شقایق جونم خوبی؟ خسته نباشی با این همه عکس از دیدن روی ماهت کلی ذوق کردم . روزهای همه الانتکراری شده خدا رو شکر که صبحها وقتت آزاده و میتونی یه همچین قرارهایی بزاری یا پارک بری من که همونم ندارم باور کن اگه این عکساتو جای دیگه میدیدم نمیشناختمت بسکه کم عکس دیدم ازت ! قدرت خدا !!! خسته ی روزهای سخت مادری نباشی و لحظاتت پر از شادی باشی عزیزم
نسیم مامی باربد
19 اردیبهشت 93 17:36
فدای این گل پسر بشم منامیدوارم همیشه خوش باشید بما هم سر بزنید
محمدرهام ومامان سمانه
20 اردیبهشت 93 14:36
سلام شقایق جونم این قرارا خیلی خوش میگذرن یعنی محشرن من خیلی دوست دارمشون،قرارتون همیشه پایدار ومهرتون مستدام جیگر خوشمزه ی منو ببین چه بالای مبلم رفته فسقلی
مامان و مهزیار
21 اردیبهشت 93 8:26
عزیزم مثل همیشه عالی بود. ماشاا... مردی شده برای خودش داماد من الهی یواشکی بسکویت برداشتنش خیلی با حال بود. عزیزم امیدوارم در شب آرزوها همه ی آرزوهای خوبتون برآورده بشه.
مامان امیـــرحسیــــن
21 اردیبهشت 93 18:46
آخي معلومهحسابي خوش گذشته... جاي منو و امير حسين خالي بوده... هميشه خوش باشيد گلم
مامان مهدیه
23 اردیبهشت 93 21:59
خداروشکر که بهتون خوش گذشته
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
24 اردیبهشت 93 8:22
شقایق جون مرسی عکسای خیلی خوشگلی بودن. واقعا قرار خوبی بود. از این قرارا زود به زود بزارید. به ما که خیلی خیلی خوش گذشت.
فرناز خاله آرسن جون
28 اردیبهشت 93 13:33
واااااااااااای یعنی نظر من نیومده من اونهمه نظر گذاشته بودم عیب نداره از اول میذارم خیلی فکر و ایده جالبی بوده همیشه به شادی من که خیلی خوشم اومد بعضا یه آب و هوایی تازه کردن و با دوستای جدید اشنا شدن کلی به آدم انرژی میده مخصوصا که پای وروجکها میون باشه عالی میشه دست گل همه درد نکنه ارشان جیگر من توپولوی خاله بازم مثل همیشه ماهه و ملوس آخه کی میتونه بگه ارشان شیطونه ملوسه ملوس
هنگامه
30 اردیبهشت 93 22:44
همیشه به خوشی ارشان جونم . بووووووووس
زهرا مامان ایلیا جون
2 خرداد 93 5:55
کار خوبی میکنی میری پارک این روزا پارک خیلی میچسبه قربون لباس قرمزت که انقدر بهت میاااد قرمزته اخ جووون ممنونم که خاطرات قشنگ اون روز و برام تکرار کردی به من که خیلی خوش گذشت به امید دیدار دوباره عکسهای همین جوریتم قشنگ بووود
مامان سوده
16 تیر 93 19:41
ارشان خاله همیشه زیباترین فرد مجلس تویی نفسمممممم