ارشــــــــــــــان پیشـیارشــــــــــــــان پیشـی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

پرنس پیشی،پسر پائیزی

روزانه های خوب ، دوستای خوب

1393/3/30 14:02
774 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قلب مامان

جون دلم خوبــــی؟

بازم اومدم با کلی حرف و خبر و خاطره

صور فواصل للمواضيع

مثل همیشه از روزمرگی های عادی میگذریم و میری سراغ خبرهای باحال، بریم ک کلــــــــــــــــــــی حرف واسه گفتن دارم عشگم.

  • 23 خرداد صبح ب همراه باباعلی رفتیم خونه بابارضا. مثل هرسال نیمه شعبان قرار بود بعد از ظهر بریم خونه خاله هایده. ک رفتیم و طبق معمول سال های قبل نذریتو دادیم. شب وقتی برگشتیم ب همراه بابایی رفتیم خیابون گردی. میدونی ک نیمه شعبانه و تزیینات خیابون. آدم کلی انرژی میگیره. کلی هم شربت بارون شدیم. خخخخخخخ بعد از اون سمت رفتیم پیش عمو جون( عمونون) کلی هم اونجا موندیم و تو تا تونستی شیطونی کردی و خوش گذروندی!!!

عکس پسملک در حال بستنی خوردن روز مولودی نیمه شعبان

  • 26 خرداد صبح ساعت 6 بود ک با کلی کوله بار رفتیم خونه بابارضا. آخه از موقع امتحانات دای دای نمیرفتیم. وقتی امتحانش تموم شد ما هم رفتیم ی خستگی حسابی در کنیم و ی چند روزی بمونیم. همون روز تولد دختر دوستم فاطمه کوچولو بود. بعد از ظهر رفتیم اونجا ... از چند وقت قبلش تم تولد فاطمه رو  ک درست میکردم تو همش میگفتی تولد. اون روز حسابی شیطونی کردی. وسطای جشن بود ک خوابوندمت. هم خودت یکم اتراحت کنی هم من یکم از جشن رو متوجه بشم. روی هم رفته روز خوبی بود و ب ما خوش گذشت.

اینم فاطمه خانم کفشدوزکی

وقتی پسرکم خوابش برد

کیک فاطمه ک خیلی خوشگل بود(آخه باباش قناده و خودش کیک رو درست کرده)

و جمعی از بچه ها(ماشالا خیـــــــــــــــــــلی بچه بود)

  • 27 خرداد صبح تو پیش مامان شراره موندی و من با بابایی رفتم بیمارستان لاله یش دکترم. وقتی برگشتم دلم داشت برات در میومد. کلی  چلوندمت. غروبش هم رفتیم بازار کلـــــــــــــــــــی خرید کردم. خیلی کیف داد.

  • 28 خرداد بعد از ظهر رفتیم فرش خریدیم. غروب بود ک خاله زهره اینا رسیدن تهران. تو هم خاله صبا رو دیدی و از ذوق بال بال میزدی. شب تا دیر وقت بیدار بودیم و تو کلی کیف کردی.

  • 29 خرداد عروسی دوستم بود ک یکی از اقوام دور هم میشه. از بعد از ظهر شروع کردیم ب آماده شدن و شب رفتیم عروسی خیلی خوش گذشت.

  • 31 خرداد خاله الناز اومد تهران . البته همراهش پدر جون( پدرنون) و سحری اومدن. 1 تیر غروب ک بابایی اومد ما شاممونو برداشتیم رفتیم خونه عمونون . اون شب تا دیر وقت اونجا بودیم. خیلی خوش گذشت.

  • 2 خرداد بود ک پدرجون صبح اومد خونمون . راستی مامانی خونمون رو تو همین روز فروختیم رفت. میدونی ک این همه وقت درگیر فروش و خرید خونه جدید هستیم. واسه همین وقت نمیکنم وبت رو تند تند آپ کنم.  اون شب شام عمون مجتبی و الناز و سحری و پدرجون شام خونمون بودن. بیچاره ها اومدن اینجا با کلی جعه و وسایل جمع شده رو ب رو شدن.

  • 3 خرداد همگی شام خونه بابارضا بودیم. خیلی خوش گذشت.

  • 4 تیر ی روز خوب دیگه بود. ی قرار وبلاگی بازم با دوستای خوب همیشگی. پاتوق همیشگیمون ، پارک رازی:

پیش ب سوی قرارمون با دوستای گل و مهربون

وقتی رسیدیم آوا گلی و سما جون اومده بودن

بعد چند دقیقه هم ایلیا جیگری اومد

بعد دقایقی آرتین عسل اومد

و آخرین نفر و عضو جدید پارسا گلم بود

خدارو شکر اون روز اذیتم نکردی و مثل آقاها پیشم نشستی.

همچنان علاقت ب آوا پا برجاست(در حدی ک داشتی ابراز علاقه میکردی نزدیک بود دختر مردم له بشه)

خاله سعیده کلی زحمت کشیده بود برامون آش آورده بود. مرسی خاله سعیده مهربون

ی سری عکسای اون روز رو میذارم

خاله زهرا با ایلیا و آرتین

اینجانب  ب همراه شیطوناک خان

خاله سعیده و آرتین گلی

خاله خدیجه و آوا ناناز

خاله زهرا و ایلیا جونی

عکسای دسته جمعی

اینم خرابکاریت ک کل پفیلا رو خالی کردی رو زیرانداز

وقتی پسملم گل سر آوا رو زد ب سرش

اون شب بعد از برگشتن ب خونه از خستگی خخخخخخخخخ

من عــــــــــــــــــــــــــــاشق دوستامونم

  • و امروز 5 تیر از صبح با کمک دایی دایی ، مامان شراره و بابارضا ک نوبتی نگهت داشتن و یکی یکی با من اومدن رفتیم دنبال خونه. خیلی روز سختی بود ولی ی خونه پسند کردیم. انشالا هرچی قسمت باشه.

عشقم خیلی دیگه حرف و عکس برات دارم اما الان از خستگی دیگه حال ندارم. کل روز رو راه رفتم! بقیه اش بمونه تو ی پست جدید از کارات بگم.

میدونی ک زندگی مامان ، مثل همیشه:

آرزوی من برای تو، هرچی آرزوی خوبه مال تو

پسندها (1)

نظرات (16)

رضوان
6 تیر 93 2:03
بسلامتی خانومی.انشاا... ی خونه خوب و عالی بخرید...چقدر خوب بازم قرار دوستانه...خوش باشید دوست گلم :-*
مامان محمدامین
6 تیر 93 2:19
سلام شقایق گلم خوبی؟عشق خاله چطوره؟آخی الهی کاش نزدیکتون بودم ارشان خوشگلم میموند پیش منو داداشی شما به کاراتون میرسیدید خسته کارا نباشی شقایق جونم...ایشالا به سلامتی یه خونه خوب و راحت و باب میلتون پیدا میکنید شقایق جونم چرا تو وایبر نیستیوایبر دار شدم پسر گلم رو ببوس جسابی
زهرا مامان ایلیا جون
6 تیر 93 2:50
سلام سلام صد تا سلام خوووبی عسل خاله شقایق جونم منم عاشق چراغونی های نیمه شعبانم همیشه دلم میخواست روز جشنمون نیمه شعبان باشه که همه جا چراغونی باشه اما قسمت نشد ای جااانم عسل خاله رفته تولود چقدرم ناز خوابش برده چه کیک خوشگلی واقعااا ماشالله بچه همیشه به دردرو جشن و عروسی ان شالله
زهرا مامان ایلیا جون
6 تیر 93 2:55
ای جووونم قرار با دوست جونای نازم با دیدن دوباره عکسهااا ادم انرژی میگیره دوست گلم عزززیزم دستت درد نکنه بابت شربت هااای که اورده بودی و خودتو تو زحمت انداختی مرررسی گلم به امید دیدار البته این بار یه جای دیگه اینجا دیگه تکراری شد
سپیده..مامانه پارسا
6 تیر 93 13:25
ایشالا یه خونه ی خوب پسند کنی و بخرید عزیزم..
شيدا
7 تیر 93 16:29
ايشالا زودتر يه خونه خوب پيدا كنين... خونه روياهاتونو... ارشان جونمو هم يه بوس محكم بكن از طرف من
مامان کیان کوچولو
9 تیر 93 0:47
سلام عزیزم ... ای جانم چقدر عوض شده آرشان جونی .. بزرگ شده موهاش بلند شده ... خوشمل تر شده .. عزیزم توی این مدت میومدم با گوشیم اما نمیتونستم نظر بذارم ... به هر حال شرمنده ... یه سوال موهای آرشان جونو کی کوتاه کرده ..؟؟؟
شیما مامان شاهین کوچولو
10 تیر 93 0:37
قربونش بشم رفته تولد ... ایشاله به زودی عکسای تولد 2 سالگیشوئ ببینیم ای جووووونم بازم قرار وبلاگی... منم از این قرارا میخوام
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
10 تیر 93 7:58
واقعا روز خوبی بود. امیدوارم قرارهای بعدی. خیلی عکسا خوشگلن. ما هم دوستون داریم
مامان امیـــرحسیــــن
11 تیر 93 14:22
تولد فاطمه خانوم مبارك به به عجب آشي تو اين پست فقط كاسه هاي آش بود كه چشم منو بد گرفت!!
فرناز خاله آرسن جون
11 تیر 93 16:38
خونه جدید مبارک باشه ایشالله خونه جدید براتون برکت و شادی بیاره گلم همیشه به تفریح و گردش تولد عالی شده دست گلت درد نکنه بابت تم قشنگ اما دیدار دوستانه با نی نی ها خوشگل عکسها یکی از یکی خوشگل و آشه هم که دهن مارو اینجا اب انداخت دست گلشون درد نکنه و ایشالله همیشه دور هم با شادی باشین عکسها هم عالین
مامان پرهام
12 تیر 93 2:38
پیش پیش ماهگرد اشان جیگر رو تبریک میگم منزل جدیدم مبارک باشه ان شاالله همیشه به جشن و شادی باشین
مامان ایلیا(آرزو)
12 تیر 93 14:14
سلام گلم همیشه به گردش خونه جدید مبارک پسرت ماه شده ببوسش خیلی وقت بود دلم تنگ شده بود
مامان سوده
16 تیر 93 19:30
شقایق عاشق صورت ماه پسرت هستم .الهی فداش بشم روز به روز داره خوشگل تر میشه بینهایت هم به خودت شبیه هست خودت هم خیلی خیلی عزیز و خوشگلی .دوستتون دارم.
مامان
18 تیر 93 18:59
خیلی عکسها قشنگ بودن انشاالله همیشه بهتون خوش بگذره.... شقایق جون کاملا درکت میکنم،منم درگیر فروش و خرید خونه و اسباب کشی ام، واقعا خسته کننده ست....
مرضیه
4 مرداد 93 15:09
سلاممممممممممممم خوبی دوست جونم؟ ارشان خوبه؟ وایییییییی که چقدر نبودم و چقدر دلم براتون تنگ شده بود خب اول از همه عیدتون مبارک خوشحالم که بهتون خوش گذشته تو قرار دوستانه ارشان جونی هم که خیلی خوشگل شده این لباس خیلی بهت میاد جیگر خاله دوستتون دارم