ارشــــــــــــــان پیشـیارشــــــــــــــان پیشـی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

پرنس پیشی،پسر پائیزی

ارشان و شاهین

1393/4/17 19:21
783 بازدید
اشتراک گذاری

56772kgrm4fpm78.gif

سلام ناز پسری! سلام قند عسلی!

خوبی عشقول مامان؟

شیرین عسلم این روزا حسابی از تنهایی در اومدیم. نمیدونی چقــــــــــــــــــدر خوشحالم ک دوستای به این خوبی داریم.  ینی ی جورایی امید دارم این نینیها که الان ماماناشون بهترین دوستای من هستن یه روز بشن بهترین دوستای خودت. وای ینی من اون روزو میبینم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خب حالا بریم سر اصل مطلب جوجو فسقلی مامان!

سه شنبه 17 تیر 93 ی روز خیلی خوب برای من و تو بود! اون روز صبح ک بیدار شدیم تند تند کارامونو کردیم و ساعت 11:30 رفتیم خونه شاهین جونم. خونشون خیلی بهمون نزدیک بود. من و خاله شیما وقتی فهمیدیم انقدر بهم نزدیکیم کلی ذوق کردیم. تقریبا 10 دقیقه بعد خونه شاهین بودیم.

همین که رسیدیم تو شروع کردی به شیطونی. شاهین جیگمل خاله ک اسمشو گذاشته بودم فنچ. قربونش برم ازت میترسید خخخخخ هرجا تو بودی فرار میکرد یا میرفت پیش مامانش یا میومد پیش من.

خاله شیما یه سری عکس فوق العاده ازتون انداخت. حالا ببینشون:

اینم فنچ کوچولوی خاله

بازی کردن جوجوها

شاهین میترسید بیاد تو خخخخخخ

پسرک آوازه خوان من ......

و این هم هدیه ای که خاله شیما به تو داد (ممنونم خاله مهربون)

اینم دوتا نوازنده باحال خخخخخخ

dj شاهین

ساعت 5 اینا بود ک برگشتیم خونه . اون روز خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــلی بهمون خوش گذشت. تو هم انقـــــــــدر شیطونی کرده بودیو ورجه وورجه که وقتی اومدیم خونه بیهوش شدی.

شیما عزیزم بابت زحمتایی که کشیدی ممنونم. خیلی بهمون خوش گذشت. ایشالا دوستیمون همیشه پا برجا باشه.

راستی گل پسر از قرار قبلیمون ی سری عکس جا مونده هست ک اینجا برات میذارم ببینی:

اینم خرابکاری پارسا که کلاهشو انداخت تو دریاچه خخخخخ

اینم عمویی که کلاه رو برامون نجات داد خخخخخ

حالا یه سری عکس همینجوری دیگه هم داریم:

وقتی عشق مامان حوس میکنه تنهایی بستنی شکلاتی بخوره!

یهو از آشپزخونه اومدم وقتی دیدمت یه ربع خندیدم! تو هم هر هر میخندیدی! اصلا نمیدونستی چه خبره!

 

بعله! بازم وقتی داشتم وسایلای انبار رو جمع میکردم تجهیزات جوونیتو دیدی!

میگم اون موقع که باید استفاده میکردی نکردی. اونوقت الان...

اینم شیطنتهات تو شلوغی بستن وسایلا

آرزوی من برای تو ، هرچی آرزوی خوبه مال تو

پسندها (5)

نظرات (18)

فرناز خاله آرسن جون
19 تیر 93 17:11
همیشه به شادی و مهمونی خاله چه اتیشی سوزوندن این دو تا وروجک شیفته بستنی خوردنت شدم
مامان رقیه
19 تیر 93 17:49
سلام عزیزمممممممممممم چ خبرا؟ من میام میبینم پست جدید داری خوب؟ تنبلیم میشه برم رمزو کپی کنم بیام !!!!! رمز بیشتر بچه ها رو حفظم نمیدونم چرا این این اصصصصلن یادم نمیمونه عکسا عالی هستن . خسته ی کارا نباشی خانومی ایشالا به سلامتی جابجا بشیو عکسای خونه جدیدو برام بزاری ببوس پسر گلت رو
رضوان
19 تیر 93 19:03
وای چ عکسهایی...چقدر عالی که دوستای جدید پیدا کردید..خوش باشید همیشه...عاااشق عکس بستنی خوردن ارشانی شدم...خیلی قشنگ بود...خصوصا که خودشم داره میخنده....
زهرا مامان ایلیا جون
20 تیر 93 6:35
عزززززززززززززززززززیز دل خاله الهی قربونت شم چقدر عکسات قشنگه دست خاله شیما درد نکنه وااای شقایقم راست میگی هاا فک کن اینا بزرگ شن و با هم دوست باشن خدایا اون روزهاا رو ازمون دریغ نکن عاشق بستنی خوووردن وروجک شدم من خسته نباشی بانو
مامان مهدیه
20 تیر 93 12:48
خداروشکر که یه نی نی هم بازی خودت پیداکردی ارشان جووونعکسها هم خیلی خوب و قشنگ بود مثل خودتون
شيدا
20 تیر 93 22:23
جا به جا شديد آجی ؟
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
نه عزیزم، ماه بعد انشالا
مامان سوده و بابا امین
21 تیر 93 9:50
شقایق فک کن یه روزی بچه هامون بزرگ بشن و با هم برن بیرون ما رو نبرن
مامان امیر مهدی (سوده)
21 تیر 93 11:57
وایی شقایق جون فکر کن ...انگار همین دیروز بود ...وسایل مربوط به دوران نی نی بودن!!!و الان ماشاالله انقدر بزرگ شدن که پاهاشون از توش میزنه بیرون!شقایق وقتی به محمد طاها نگاه میکنم و به امیر مهدی اصلا باورم نمیشه امیر با این قد بلندش یک روز هم اندازه محمد طاها بوده!!!و روی این بالش و تو ی گهواره میخوابیده ...یک جورایی دل ادم میگیره..ولی من دوباره دارم تجربه اش میکنم!...که دیگه اخرینننننننننننن بار خواهد بود و توبه کردمممم
شهرزاد
21 تیر 93 16:34
چه دوستیه خوبی همیشه جاودان باشه هم برای آرشان جونی هم برای مامان گلش
سعيده مامان آرتين
21 تیر 93 22:09
آخي چه عكساي قشنگي قربونت برم من. انقدر تو ملوسي عززززززيزم
مامان سارا
22 تیر 93 14:04
وای عزیزممممممممممم چه عکسای خوشکلی. خوب کاری کردید همدیگه رو دیدید. چه وروجکای نازین هردوشون. ماچچچچچچچچچ. عاشششششششششق عکس بستنی خوردنشم با این خنده نازش. به ما هم یه سر بزن شقایق جون
مامانی
23 تیر 93 1:25
عزیرممممم چه عکسای قشنگی ماشالله هر دو تاشون نازن وای بستنی خوردنشو
مامان سوده
24 تیر 93 23:43
شقایق جون یک سوال:چطور قبل از اینکه مطلبو رمز دار کنی از شکلک استفاده میکنی مثلا اگه من بخوام مطلب رمز دار بذارم و قبل از اون عکس امیر رو بذارم چطور اینکارو بکنم ..نمیدونم منظورمو متوجه شدی؟
مامان سوده
25 تیر 93 19:30
شقایق جان کاری که گفتی کردم ولی به جای عکس ادرس عکس تو صفحه وب ثبت میشه...کمکم کنننننننننننننننننننن دستوراتتون اطاعت شد و ممنون از یاداوریت عزیزم...
شیما مامان شاهین کوچولو
25 تیر 93 20:53
قربون پیشی خوشگلمون بشم روز بیادماندنی بود واسمون شقایق جونم بازم بیایین پیشمون
مامان یگانه و ریحانه
26 تیر 93 16:02
سلام شقایق جون خوبید نماز و روزه هاتون قبول دلم واستون تنگ شده بود ولی از دست این دخترا اصلا وقت نمیکردم بیام سر بزنم از بسکه فضول شدن همیشه شاد باشین خانومی ارشان نازم هم از طرف من ببوس
مامان مهدیه
30 تیر 93 20:30
ایشالا دوستیهاتون همیشه مستدام
مرضیه
17 مرداد 93 11:15
سلامممممممممممممم خوبید؟ خوشگل خاله خوبه؟ دلم واستون مورچه شده خوشحالم که یکی از دوستای نازت نزدیکتون هست و می تونید بیشتر بهشون سر بزنید فدای تو بشم که اینجوری بستنی می خوری خیلی دوستتون دارم انشاا... همیشه شاد باشید کلی واسه ارشانی و مامان مهربونش