ارشــــــــــــــان پیشـیارشــــــــــــــان پیشـی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره

پرنس پیشی،پسر پائیزی

مهریماه...

1393/8/20 16:37
815 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل قشنگ باغ زندگیم

امسال ماه مهر برای ما خیلی قشنگ شروع شد... چون دقیقا روز اول مهر قرار بود بریم خونه دوستمون... خاله سعیده بخاطر ما تولد آرتین رو دیرتر برگزار کرد. نمیدونی چقدر قشنگه که دوستت انقدر مهربون باشه. امیدوارم همیشه دوستیهامون پابرجا باشه.

اون روز علی رقم خستگی سفر و کارهای زیادی که بعد از برگشتن از مسافرت داشتیم + نوبت دکتر داشتم و باید ظهر میرفتم ولی باز خستگی برام معنا نداشت و میخواستم هرچه سریعتر برم پیش دوستای خوبم.

و اینگونه بود که ما به همراه بابا علی بعد از رفتن پیش دکتر آقاخانی با سرعت هرچه تمام تر رفتیم به سمت تولد آرتین خان اول!!!!!!!

فوق العاده بود... روز قشنگ و زیبایی بود. اکثر دوستامون بودن. و من بعد از مدتی که بخاطر نداشتن اینترنت ازشون دور بودم میدیدمشون و خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی خوشحال بود. عکسا گویای همه چیز هست... بریم هم عکسا رو ببینیم و هم برات تعریف کنم:

از همون ثانیه اول شروع کردی به بازی

هنوز کامل با همه سلام علیک نکرده بودیم که تو یه عاله اسباب بازی و بادکنک برداشتی و بازی میکردی...

اینم آرتین گلی، فرشته مهربون مجلس

از راست ایلیا جون ، آرتین گلی ، محمد رهام عزیز، و پرنس پیشی

بازم از راست مشکات جون مهیار جوجو و ایلیا و آرتین

اینم از چپ آوا عسلی و سما خانمی و بلاچه من

میز زیبایی که سعیده جون آماده کرده بود

بدون شرح

آرتینی که خیلی خسته شده بود. قربون اخمات

قسمت آموزش خخخخخخ سمانه جون برامون آموزش درست کردن ژله تزریقی داشت

دالی بازی منو محمدرهام

بسیاربسیاربسیاربسیاربسیاربسیاربسیاربسیاربسیاربسیاربسیاربسیاربسیاربسیاربسیاربسیار عالی بود


جمعه 4 مهر هدیه دایی جون ب دستمون رسید... دایی جونی زحمت کشید به عنوان هدیه خونه جدید ساعت دیواری گرفت که خیلی عاشقشم

5 مهر به همراه مامان شراره رفتیم بازار مبل برای خرید دکوراسیون جدید

جمعه 11 مهر بالاخره تهران بارون اومد... رفتیم دوتایی تو بالکن و کلی کیف کردیم... کلی هم با خمیر بازی که برات با آرد درست کردم بازی و کثیف کاری کردی و کیف کردی

12 مهر رفتیم مهمونی خونه دختر عموم... خیلی خوش گذشت... دخمل نازش طنین خانمی ماهه! 3 ماه ازت بزرگتره. از دیوار صدا در میاد از طنین صدا در نمیاد. آروم و مهربون

13 مهر با عرض پوزش تبلت رو شکستی! بعله مامانی آهنگ گذاشتی رفتی روش رقصیدی . صفحش هم شکست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

این روزا مدام با بابایی میریپارک و کلی کیف میکنی: تقریبا هروقت که خونه باشه میرید پارک و من یکم استراحت میکنم.

18 مهر هم به مناسبت تولد 2 سالگیت یه مهمونی کوچولو گرفتیم...

مامانم امسال قرار بود برات یه تولد خوشگل بگیرم... حتی تم هم درست کرده بودم و دوستامون رو از چند وقت قبل دعوت کرده بودم. اما راستش نشد. خب بالاخره خونه عوض کردیم و کلی دستمون خالی شد. ولی موضوع اصلی خود خونه بود... چون قرار بود کابینتای خونه عوض بشه من اصلا جعبه های آشپزخونه رو باز نکرده بودم... و نمیشد با اون همه کارتون تو خونه و ظرفهای مختصری که بیرون گذاشته بودم مهمون زیاد دعوت کنم. بخاطر همین امسال یه تولد کوچیک و خانوادگی برات گرفتیم. ایشالا سال بعد جبران میکنم عزیز دلم...

و الان ما یه پسر 24 ماهه شیطون داریم به خودش میگه نینی،  عین بلبل حرف میزنه، عاشق یاد گرفتن رنگهاست ، بی نهایت به هر صدایی توجه میکنه مخصوصا صدای همی میا (هواپیما) و دزدگیر ماشین...

از نظر بعضی ها که خیلی جلوتر از سنشه و کلی منو سرزنش میکنن که چرا با بچت مثل بزرگترها رفتار میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟  و اینکه مادر بی رحمی هستم که بچم از دو سالگی مستقل میخوابه!

میدونم پست طولانی شده ولی اینم برای آخر کار

بدون شرح

آرزوی من برای تو هرچی آرزوی خوبه مال تو

پسندها (2)

نظرات (5)

رضوان
20 آبان 93 17:49
پرنس پیشی کوچولوی ما تولدت مباااارک خاله جوووون..... اتفاقا شقایق جون بهترین کارو کردی اتاق ارشانو قبل دوسالگی جدا کردی...روانشناسها میگن بهترین زمان قبل دو سالگی...متاسفانه من تازه فهمیدم...و الان به هیچ طریقی رادین راضی نمیشه جدا بخوابه
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
ممنون خاله جون جدی؟ نمیدونستم ، پس خدارو شکر
مامان آرتین
24 آبان 93 11:22
پسر خوشگلم تولدت مبارک. الهی 120 سالگیت. واقعا کنار شماها هم به ما خوش گذشت. خیلی خیلی دوستون دارم. عزیز دلم چرا بیرحم، عشقم تو مادر به فکری هستی که از الان جدا کردیش که بعدها به مشکل نخوری. خیلی سخته تو بزرگی جدا کردن عشقم
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
مرسی خاله جونم چی بگم خواهر
ღمحمدرهام ومامان سمانهღ
24 آبان 93 12:48
ای بابا مادر بی رحم چیه؟؟ هرمادری برای بچه ش بهترینه تو که ماهی عشقم انشالله سال دیگه یه تولد توپ میگیرید غصه نخور
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
هههههههی خواهر لطف داری شما خانم
شیما مامان شاهین کوچولو
28 آبان 93 12:04
ای جاااااانم بازم قرار وبلاگی خیلی خوبه که قرار میزارین همو از نزدیک میبینین... ادم انرژی میگیره با دیدن دوستای گلش... ایشاله دوستیهاتون پابرجا
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
بــــــــــــــــــعله. وقتی شمارو ببینیمم خیلی انرژی میگیریم. ایشالا ب زودی بازم همو ببینیم شیما جونم
زهرا مامان ایلیا جون
30 آبان 93 3:06
بلهههههه گل من برای ما هم خییییلی خوب بود مخصوصا اینکه شما خودتو رسوندی و ما رو خوشحال کردی دست سمانه جونم درد نکنه با اموزش حرفه ایش ای جانم قربون اون لم دادنت و تبلت بازی کردنت شقایق جون ساعت و بقیه خریدهات مبارکه ایشالله به سلامتی ای شیطونک خاله ...زدی تبلت مامان و شکستی فدای سرت دست بابای مهربونت درد نکنه تولودت مبارک خوشگل خاله ...ایشالله سال دیگه براش میترکونی شقایق جون ماشالله به ارشان گلم که مرد شده برای خودش شقایق تو بینظیری ..تویی که همیشه هوای پسر تو داشتی ..و همه حواست بهش هست تو چرا این حرف و میزنی گلم
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
ممنون زهرا جون ک پستمونو با حوصله خوندی