پایان سختیها(پسر یا دختر)...
خاطره ۳/۲/۹۱
دردونه مامان سلام. میخوام برم سر اصل مطلب: امشب منو تو تنهاییم.
آره مامانی امشب باباجون شبکاره من تصمیم گرفتم باتو تو خونه تنها بمونم. چون تو دیگه بزرگ شدی و میتونی مواظب مامانت باشی... تو هفته ۱۳ هستی و به گفته دکترها از خطرات دور شدی و ما باید جشن بگیریم............
خدارو شکر میکنم که تو سالمی... فقط چیزی که اذیتم میکنه اینه که نمیدونم که تو آقا پسری یا دخملی؟ هر وقت میخوام برات از اون کتاب های خوشگل که دایی جون واست گرفته بخوانم یا باهات حرف بزنم مجبورمیشم با اسم هایی که منو باباجون برات گذاشتیم صدات کنم. مثل ( دردونه. حباب. وروجک. قلقلی و...... هزارتا اسم دیگه)
منتظرم زودتر بفهمم قند عسلی (دختر) یا کاکل به سر(پسر)؟
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی