ارشــــــــــــــان پیشـیارشــــــــــــــان پیشـی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

پرنس پیشی،پسر پائیزی

سونوگرافی آخر و گیج شدن ما!...

1391/6/30 23:42
1,745 بازدید
اشتراک گذاری

تاریخ٢٩/٦/٩١

سلام عسیسکم... خوبی فرشته کوچولو؟ شیطونکم از امروز ٢٨ روزمونده که بیای پیشمون!شِـــکـْـلـَکْ هــآے خــآنــــــومـے

گل مامان امروز رفتیم سونو من بازم دیدمت... صدای قلب نانازت دلمونو برد! قربون لبات برم که واسمون غنچه کرده بودی... بابا علی امروز تعطیل بود و ساعت ١١ رفتیم مرکز سونوگرافی وساعت ١٢:٣٠ نوبتمون شد... آخه خیلی شلوغ بود...

جونم برات بگه که همین که خوابیدم دکتر پرسید هفته چندمی؟ گفتم: وسطای هفته٣٥... یکمی باهات ور رفت و گفت: نه شما الان تو هفته ٣٧ هستی... چشمام گرد شده بود و گفتم: اما دفعه قبل؟ گفت: الان که دارم میبینم دقیقا ٣٦ هفته و ٢ روزی... یعنی ٢روزه که رفتی تو هفته ٣٧... وبهم گفت که هرچه سریعتر برم پیش دکترم چون ممکنه تاریخ زایمان سزارین رو عوض کنه و زودتر بذاره!!!!!!!!!!!!!! نمیدونستم چی باید بگم... با دهن باز به باباعلی نگاه میکردم و اونم که محو تماشای تو بود و خوشحال از اینکه تو زودتر به دنیا میای! و قراره ١شنبه برم پیش دکتر و جواب سونو رو نشونش بدم...

وحالا نتیجه سونو رو برات مینویسم:

رحم حامله و حاوی جنین منفرد با پرزانتاسیون سفالیک با حرکات و ضربان قلب اکتیو است.

سن تقریبی حاملگی بر اساس mm برابر با HC=320 و FL=70است که =با 36هفته و 2 روز است.

پلاسنتا قدامی و گرید ZERO وطبیعی است.

میزان مایع آمینوتیک در حد طبیعی است.

SEX=MALE

EFW=2890GR

FHR=147B/MIN

همین بود گلم... راستی دفعه پیش دکتر گفته بود که هیدرونفروز تو کلیه هات جمع شده! این دفعه هم گفت مقدار خفیفی هست و من ازش خواستم بیشتر برام توضیح بده! گفت چون خیلی کمه تو 2 یا3 ماهگی 1سونو ازت میگیرن که احتمالا تا اون موقع برطرف شده اما اگر نبود با مقداری دارو برطرف میشه و بهم اطمینان داد که چیزی نیست!(الهی شکر) مامانی 110 گرم مونده برسی به 3کیلو که امیدوارم حداقل موقع دنیا اومدن 3 کیلو بشی! بابایی شدیدا داره بهت میرسه و منو بسته به پروتئین! به فکر هیکل من نیست...

حالا اخبار این روزا: خبر شماره 1. 26/6 بابایی شب کار بود و همونطوری که گفتم خاله پرنیا(دوست صمیمی من) اومد پیشمون که شب تنها نباشیم... از زمین و زمان حرف زدیم و کلی خندیدیم! شِـــکـْـلـَکْ هــآے آنـــ ـیکـآتو هم پا به پا باهامون بیدار موندی و شیطونی کردی! راستی خاله جون برات 1پاپوش خرسی آبی ناز آورد + 1 پستونک کوچولوی سفید آبی... انقده خوشله که نگو... دستش درد نکنه!

خبر شماره 2. 28/6 صبح تو خواب بودم که آیفون صداش در اومد... وقتی بیدار شدم دیدم نمیتونم حرکت کنم! هر کاری کردم بدنم تکون نمیخورد... فکر کردم فلج شدم! گریم گرفته بود که حالا چطور به باباعلی خبر بدم که فلج شدم... حتی نمیتونستم برم پیش تلفن... اون شخص هرکی بود پشت در موند و بیخیال شد و رفت و من موندم و خشک شدن بدنم... باورت نمیشه مامانی20 دقیقه طول کشید تا تونستم پامو تکون بدم و حرکت کنم! نمیدونم از چی بود؟ خلاصه اون روز تا شب مثل چوب بودم ولی خداروشکر کم کم خوب شدم و الان فقط یکم گردن و کتفم درد میکنه!

خبر شماره3. این که این روزا جات کم شده و مدل حرکاتت عوض شده! یکم کمتر تکون میخوری و بیشتر خودتو جمع میکنی 1گوشه از دلم... یا نمیکوبی یا اونقدر محکم میکوبی که اشک تو چشام جمع میشه! دورت بگردم که ورزشکاری!

خبر شماره4. دوست خوبم داره میره! ترکان جون که خیلی دوسش دارم و عاشق وبلاگشم داره خودشو واسه کنکور آماده میکنه! با اینکه دلم خیلی خیلی براش تنگ میشه ولی براش آرزوی موفقیت میکنم! ارشانم تو هم حالا که هنوز فرشته ای براش دعاکن که به زودی با خبر دکتر شدنش برگرده!

خبر شماره 5. امروز باباعلی واسه اتاقت 1 میز لب تاپ خوشل خرید! خیلی باحاله! البته زیاد خوشحال نشو چون قرار نیست لب تاپ هم به شما تحویل بدیم! اونو میذاریم تو اتاقت که شما دستگاه گیم و دی وی دیتو که فقط شبیه لب تاپه روش بذاری تا یکم بزرگ بشی و بتونی با لب تاپ کار کنی!

واااااااااااااااااااااای چقدر حرف زدم! شِـــکـْـلـَکْ هــآے آنـــ ـیکـآمیدونم الان که داری اینو میخونی دهنت کف کرده... ببخشید. آخه خیلی حرف داشتم! شِـــکـْـلـَکْ هــآے آنـــ ـیکـآدیگه میرم فقط آخرین حرفم اینه!

مامان و بابا عاشقتن گل پائیزی!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامانی
30 شهریور 91 0:58
اخیییییییییییی شقایق جون خوشحال باش پسلی زود میاد پیشت

حالا چا سزارین؟


آره گلم چیزی نمونده...
آخه من از زایمان طبیعی وحشت دارم...
حتی نمیخوام بهش فکر کنم.
مامان شیوا
30 شهریور 91 1:20
شقایق جون لحظه دیدار تو وپسرت خیلی نزدیک شده ها...پاییز فصل عاشقاست.آرزو میکنم تا همیشه با گل پاییزیت شاد و عاشق باشی


آره... باورم نمیشه...ممنونم گلم
ترکان
30 شهریور 91 2:04
شقایق جون یعنی ارشان به زودی قراره بیاد
1.ارشان گلی پاپوش و پستونکت مبارک
2.آخه چراااااااااا؟
3.آقا ارشان پهلوان
4.منم دلم براتون تنگ میشهایشالا بعد از کنکور با خبرای خوب بر میگردم و میام ببینم این آقا آرشان که برای من دعا کرده چه شکلیه
5.میز لب تاپت مبارک


آره خاله... نمیدونم چرا عجله داره که بیاد پیشمون.
مرسی خاله جونی!
بوس بوس
مامانی
30 شهریور 91 8:10
شقیق جون برام دعا کن حالم زیاد خوب نیس

رفلکس معده پیدا کردم چیزی نمیتونم بخورم

2 کیلو وزن کم کردم


الهی قربونت برم... حتما گلم.. خیلی مواظب خودت و نینی باش
مامان سمی
30 شهریور 91 10:14
به سلامتی عزیزم پس چندروز زودتر پسر نازتو بغل می کنی.خوشحالم که انتظارت داره به پایان میرسه


سلامت باشی گلم... احتمالا... بازم مشخص نیست.
رضوان مامان رادین
30 شهریور 91 10:15
چقدر خبر...پس با این حساب ارشان جون زودتر دنیا میاد


فکر کنم زودتر بیاد خاله جون...
مامان محمدرهام جون
30 شهریور 91 13:11
سلام

برای بیشتر موندن محمدارشانی مجبوری طبیعی زایمان کنیقوی باش ترس چیه؟؟

آخیییییییییی هی میای از اتاقش میتعریفی دلمون رفت عکس بذار دیگه!!!!!!!!!!!!!!!

هییییییییییییی دلم برای ترکان خیللللللللللییییییی تنگ میشه .ازدست این روزگارنامرد


سلام دوست جونم... من اصلا قوی نیستم! خیلی ترسو هستم... دست خودم نیست!
الان دیگه تنبلی از خودمه... حتما به زودی عکسای اتاقشو میذارم...
واسه ترکان جون فقط میتونیم دعا کنیم که بره و دکتر برگرده!


هدي مامان مه نيا
30 شهریور 91 20:39
سلام عزيزم، خيلي مواظبه خودت باش، پيشنهاد مي كنم يه CD از سونوگرافي آخرت داشته باشي و بعدنا به گل پسرت نشون بدي، ازاين دوران لذت ببر، كه واقعا لذت بخشترين دوران زندگيه، با همه سختياش ،


سلام خانومی... ممنونم... دارم سیدی 3D
ممنون که بهمون سر زدی.
مامان یاشار
30 شهریور 91 21:51
به سلامتی عزیزم، ایشالا گل پسرت رو زود زود میبینیش. حتماً به دکترت بگو و به ما هم خبر بده که کی منتطر آقا ارشان گل باشیم. از همین الان


سلامت باشی خاله جونی... چشم حتما
مامانی
31 شهریور 91 8:29
سلام شقایق جون بیا بروزم


سلام گلم... الان میام
رضوان مامان رادین
31 شهریور 91 12:05
خصوصی عزیزم


مرسی گلم...
مامان کورش
31 شهریور 91 16:41
شقایق جون وای چه عالی پسملی زود زود میاد هووووووووووووررررررررررراااااااااااااااااااااااااا


بازم معلوم نشده که دقیق کی بیاد عزیزم...
مامان الینا
31 شهریور 91 23:33
ببخش نگرانت میکنم اما میگم تا با یه دکتر متخصص کلیه مشورت کنی .دکتر زنان زیاد اطلاعی ندارن .دختر من در دوران بارداریم معلوم شد برگشت ادرار داره و داخل کلیه چپ کمی ادرار جمع شده که دکترها با کمال آرامش گفتن جای نگرانی نیست!بازم ببخش و نگران نباش.همه چیز به خواست و اراده خداست.


ممنونم خانومی که بهم اطلاع دادی... حتما وقتی به دنیا بیاد پی گیری میکنم... بازم ممنون