ارشــــــــــــــان پیشـیارشــــــــــــــان پیشـی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 20 روز سن داره

پرنس پیشی،پسر پائیزی

ماه 26 حبابی...

سلام شکر پنیر مادر، خوبی زندگیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مامانم بازم یک ماه گذشت و ب لطف خدا شما ماه 26 رو هم به پایان رسوندی. و این پست خاطرات یک ماهه شما از شروع ماه 26 تا پایان این ماهه... حالا بیا تا بخونیم: 21آبان93 : غروب من و تو دوتایی رفتیم برات هدیه ماهگردت رو بخرم. آخه هم حوصلمون سر رفته بود هم هدیه ات عقب افتاده بود رفتیم و به انتخاب خودت لاک پشتهای نینجا رو برات خریدم که خیلی دوسشون داری! 22آبان93 : با عرض معذرت یکی از نینجاهاتو فلج کردی!!! میدونی چیه؟ یه جورایی از این رفتارت خسته شدم. نمیدونم مربوط به سنتونه یا فقط تو اینطوری هستی! تمام اسباب بازیهاتو میشکنی!!!!!!! اصلا بازی با اسباب بازی...
19 آذر 1393

ماه 25 حبابی...

HELLO سلام پسر ماه من! قربونت برم 19مهر به لطف خدا پسرکم وارد ماه 25 شد و 19 آبان 25 ماه رو به پایان رسوند، حالا میخوام برات از اتفاقات این ماه ینی ماه 25 برات بگم... پس بریم که بخونیم... 21مهر دومین تولدت تو خونمون برگزار شد... یه تولد کوچولوی دیگه ، هم یه تولد جدا با عمو جون که هر دو تولدتو تو یه پست جدا شرح دادم برات ! 23 مهر پیش به سوی شمال به همراه بابا رضا اینا... 24 مهر عروسی دختر خالم مبینا بود که کلی خوش گذشت ارشان پیشی و مامان شقایق 26 مهر ظهر رفتیم خونه مامان بزرگ باباعلی، آخه یکم کسالت داشت. سر راه رفتیم مزار بابابزرگ... وای گل مامان اشکمونو در آوردی ... یهویی تا رسیدی عکس بابابزرگو ...
20 آبان 1393