ارشــــــــــــــان پیشـیارشــــــــــــــان پیشـی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 20 روز سن داره

پرنس پیشی،پسر پائیزی

و اینگونه پیشی ما بزرگ میشود

1393/4/12 14:08
577 بازدید
اشتراک گذاری

654470x9r7or4a26.gif

سلام پیشی تپلی من!

قبل از شروع حرفم ک سر دراز دارد بذار اول حلول ماه مبارک رمضان رو بهت تبریک بگم عسلم، امروز 4 روز از شروع ماه رمضون میگذره. و امسال هم صدای ربنا تو خونمون میپیچه و ما مست میشیم از صوت و آهنگش. خدایا شکرت

خبر مهم این که 7 تیر خونه جدید رو معامله کردیم. مبـــــــــــــــــــــــارک باشه!چشمک خیلی خوشحالم. خندونکآخه وقتی این خونه رو دیدم از همه چیزش خوشم اومد. خیلی ب دلم نشست. زباناما آخرش ب این نتیجه رسیدیم ک پولمون ی مقدار کمه برای خرید این خونه. غمگینبابایی میگفت خیلی شرایطش عالیه ولی یکم دیگه بگردیم تا ی خونه پیدا کنیم ک پولمون برسه! خطاولی وقتی دید من خیلی ناراحتم و از همین خونه خوشم اومده تمام سعیشو کرد ک همین خونه رو برامون بخره.محبت و آخرش هم موفق شدیم. خجالت از همسر مهربونم ممنونم ک انقدر نظر من براش مهمه!بوس خدایا ممنونم.زیبا مرسی ک مثل همیشه هوامونو داری.بغل بازم پشتمون باش خداجونم. تنهامون نذار. چشمک

و امروز 12 تیر تولد دای دای هست.بوس داداش کوچولوی خودم تولد مبارک ایشالا 1000 ساله شی. محبتوقتی میگم داداش کوچولو یاد اون موقع میوفتم ک واقعا کوچولو بود.بغل درسته از من کوچیکتره اما ماشالا الان واسه خودش مردی شده. چشمکانشالا تو تمام مراحل زندگیت موفق باشی عزیز خواهر.محبت (امشب دایی جون عازم سفره و نمیتونیم براش تولد بگیریم ایشالا بره و برگرده ی جشن کوچیک براش میگیریم.)بوس امروز صبح زود بیدار شدی شماره دای دای رو گرفتم و تلفن دادم بهت کلی باهات کار کردم قبلش. وقتی دایی با صدای خواب آلو گفت بله؟ گفتی تَبَدُد دای دای موبادَته! (تولد دای دای مبارکه)بغل دایی انقدر خوشحال شد ک نگو. کلی از پشت تلفن قربون صدقت رفت. جشن

چند وقتی بود هی در واحد رو باز میکردی و من میترسیدم خدای نکرده بری از پله ها بیوفتی! اکثرا درو قفل میکنیم اما بازم نباید میرفتی خب. گاهی یادمون میرفت یا ... منم بهت گفتم اگه بی اجازه درو باز کنی آقا دزده میاد. همون شد مادر . ترسو شدی. خیلی خودمو سرزنش کردم ک چرا ترسوندمت. من فقط قصدم این بود ک نری درو باز کنی. حالا هر صدایی از هر جایی بیرون خونه بشنوی میدویی میای بغلم میگی دوشده (دزده) !!! البته بعد از این ماجرا دیگه اصلا تکرار نکردیم و تو هم داره یادت میره و بازم میری درو باز میکنی. خب الان من چ کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟شاکی

ماشالا حرف زدنت خیلی خوب شده. میگی سَنون ، اوبی؟ چه خَمَـن؟ (سلام خوبی چ خبر؟) البته اگر جوابتو ندیم یکسره تکرار میکنی

و ی چیز دیگه ک چیزی میدی بهمون میگی بفمانی ( بفرمایید ) بعد خودت سریع میگی میسی ( مرسی ) بدون این که اجازه بدی ما حرف بزنیم میگی دستِته (دستت درد نکنه) و آخرشم میگی دوش دان( نوش جان )خنده ینی اصلا بینش فاصله نمیدی ک ما هم حرف بزنیمـــــــــــا. خخخخخخخ

شعر A B C D رو تا آخر بلدی ، شعر خرگوشه رو هم همشو بلدی ولی وقتی بهت بگیم بخون میگی واستا واستا آیتم! (واستا واستا کارت دارم) البته اکثر شعر هایی ک با هم بخونیم رو بلدی و دوتایی میخونیمشون.بوس

من و صدا میکنی مامانـــا     بابا علی رو صدا میکنی بابانون     بابارضا : سِزا     مامان شراره : سوسانه     دایی امیر : دای دای بعضی اوقات دایی نون     پدر جون : بیدر نون      مامان شیرین : نــانـی     عمو مرتضی : عمو چشم(آخه چشماشو ی طوری میکرد تو غش میکردی از خنده)     عمو مجتبی : عمونون     عمو میثم : عموعمو     زنعمو راحله : زَنو     الناز : ناناز یا بعضی وقتا خانه     سحری : سحی     ملیسا : مسیا     مهدیس: مهنیس

وای وای وای چند روزه کلید کردی ب این کلمه: این دیه؟ (این چیه؟) ینی مامانی در هر 60 ثانیه 65 بار میگی خخخخخخخ اصلانم جوابشو گوش نمیدیا فقط میپرسی این دیه؟ وقتی جواب دادیم دوباره بعدی رو میپرسی. خخخخقه قهه

همچنان وقتی بغلت میکنیم باید بگیم ماشالا وگرنه خودت میگی ماشاناتعجب

خب ی سری عکسای همینجوری داریم ک برات میذارم

دم پیری و معرکه گیری

وقتی داشتم وسایلا رو جمع میکردم تو انبار اینو دیدی و بـــــــــعله

میگم مامانم یکم برات بزرگ نیس؟ زوده حالا سوار روروئک بشیا خخخخخخ

راز و نیاز ارشان با جا نماز و چادر نماز مامان شراره

قبول باشه مادر

وقتی فوشولی کردی و گیر افتادی

وقتی موفق شدی در شیشه شیرو باز کنی میرقصی خخخخخخ

وقتی ک ی هویج گنده کشف کردی

حالا بخورشگیج

بفرمایید بستنی

مامان لطفا مزاحم نشو کارای اداریم مونده

عشقم خودشو اینطوری لوس میکنه

وقتی موقع تعویض لباس در میری(با سانسور)

تنها اسباب بازی ک از سیسمونیت سالم مونده

ک اونم موقع بستن وسایل اتاق پیداش کردی خخخخخ

پیشی من داشت کمک مامان وسایلا رو میذاشت تو جعبه ک یهویی خودش رفت تو جعبه

بس ک فوشولی خب!!!

هم میخوای با تبلت بازی کنی هم بیای دوربینو بگیری

حالات مختلف چهره:

عـــــــــــادیسکوت

بخندآرام

اخم کندلخور

خیلی بخندخنده

عصبانیعصبانی

مادر ب قربون اون تغییر چهره ات

میبینی مامانی ؟ داری بزرگ و بزرگتر میشی! و من ترس از اون روزی دارم ک تو مردی شده باشی و من از روزهای کودکیت لذت کافی نبرده باشم. عشقم از خدا برات زیباترین هارو آرزو میکنم.

راحت بخوابی وجودم

آرزوی من برای تو ، هرچی آرزوی خوبه مال تو

پسندها (4)

نظرات (11)

رضوان
13 تیر 93 15:40
خونه جدید مبارک دوست جونم.انشاا... بسلامتی و شادی...جیگر ارشانی که اینقدر شیرینه هزار ماشاا .. گل پسری چقدرم تو اسباب کشی ب مامان کمک میکنه :-D
مامان مهدیه
13 تیر 93 20:24
ماشالا به این پسر ناز که اینقدر خوب حرف میزنه باریکلا به این پسر مودب و اقا خونه جدید هم مبارررک
شيدا
14 تیر 93 0:53
جونم ارشان اين عكسا توو خونه جديدتونه ؟؟؟
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
نه عزیزم، هنوز نرفتیم خونه جدید
زهرا مامان ایلیا جون
14 تیر 93 5:08
ان شالله زیر سایه حق بزرگ شی ان شالله سایه پر مهر پدر و مادر همیشه بالا سرت باشه خوووونتون مبارک ان شالله به شادی توش زندگی کنید دست اقای همسر هم درد نکنه
جیران بخشنده
15 تیر 93 9:56
خونه جدید مبااااااارک شقایق جونم انشالله به سلامتی و خوشی قربون اون شیرین زبونیات ارشان جونم
مامان سوده
16 تیر 93 19:24
سلام شقایق جونم وای ماشاالله ارشان عزیزم چقدر بزرگ شده...شقایق ارزوی اسم ارشان رو دلم موند به نیت اسم محمد ارشان بودم اقا موافقت نکردندعاشق خودشو اسمشم خدا برات حفظش کنه انشاالله...رمزو برات خصوصی گذاشتم نازنینم.دوستت دارم...
مامان سوده
17 تیر 93 18:21
شقایق جان وقت کردی نظراتتو تایید کردی لطفا جواب این همه احساساتی که من از خودم نشون دادمو بده خواهررررررررررررررررر راه دوری نمیره
شهرزاد
18 تیر 93 15:04
به سلامتی و خوشی برید خونه ی جدید مبارکتون باشه و روزای خوبی رو تو خونه ی جدید بگذرونید آرشان جونم ببخشید دیر به دیر بهت سر می زنم یه وروجک مثل خودت تو خونه نمیذاره بهت سر بزنم عزیزم
مامان معین جون
18 تیر 93 17:39
سلام وصد سلام بلاخره فرصتی دست دادو اومدم بهتون سر بزنم ماشاله آرشان جونم بزرگ شده بزنم به تخته حرف زدنش هم عالی معین من که همه چیزو خلاصه می کنه خواهرش اصلا اینطوری نبود مثلا بجای ممنون میگه مم ویا به قاشق میگه قا وکامیون کا و....به باباش میگه با جدیدا هم بهش میگه عمه گه گاهی بابا صداش میکنه بیشتر مواقع اگه عمه نگه همون با میشه خخخخخ خونه جدید مبارک ایشاله بخوبی وخوشی تولد دای دای هم مبارک باشه
مامان رقیه
19 تیر 93 17:52
میشه فضولی کنم بپرسم چند خریدین خونه رو؟ ایشالا که همیشه سایه ی همسر عزیز و خدای مهربون بالای سرت باشه عزیزم
مرضیه
4 مرداد 93 15:19
باز هم سلاممممممممممم واییییییییی دوست جونم خونه جدید مبارک باشه خیلی خوشحال شدم تولد دایی جون هم مبارک باشه انشاا... که همیشه موفق باشه فدای حرف زدنت بشم من که انقدر خوشگل حرف می زنی آفرین که انقدر به مامانی کمک کردی گل پسری کلی کیف کردم که عکس هات رو دیدم مخصوصا اون حالت های صورتت خیلی دوستتون دارم