الهی من قربونت برم
سلام امیدم... سلام زندگیم
مامانی این پست رو دارم بادست چپ مینویسم... آخه تو رو دست راستم خوابیدی... چشمام پراز اشکه، اشک شوق، از خوشحالی، از ذوق مادرانه!
میدونی چرا؟ الان خوابیده بودی رو پاهام و من داشتم وبلاگ دوستامو چک میکردم که بیدار شدی! منم بغلت کرم و داشتی با موهام بازی میکردی! منم همینطوری که با لب تاپ کار میکردم برات شعر آقا خرگوشه رو میخوندم... اول بگم که تو عاشق این شعری، از دوره بارداری همیشه این شعرو برات میخونم، تنها راهی که برای ساکت کردنت پیدا کردم این شعره!
خلاصه مامانی یه لحظه برگشتم نگاه کنم ببینم موهام نره تو دهنت دیدم خوابیدی!
نمیدونی چه لحظه ای بود... تمام احساس مادرانه رو تو این یک لحظه حس کردم! چشمام پر از اشک شد! نمی تونستم ازت عکس بگیرم چون پشتت به من بود!
واییییییییییییییییییییییییییییییییی مادر بودن در کنار سختی هاش خیلی حس قشنگیه!
ارشان عاشقتم به خدا!