ارشــــــــــــــان پیشـیارشــــــــــــــان پیشـی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

پرنس پیشی،پسر پائیزی

من عاشقــــــــــــــــــــــتم...

1391/11/12 22:55
293 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل نیلوفرم

زندگی مامان چطوره؟ امیدوارم خوب خوب باشی پسر قندی مامان!

11/11 ی اتفاق باحــــــــال افتاد ک اومدم برات بگم!

خونه مامان شراره بودیم، شبش از ساعت 3 بیدار شده بودی و هی بدخوابی کرده بودی ک نه من خوابیدم نه خودت! ساعت تقریبا 11 یا 12 ظهر بود که کلافه رو پام خوابیده بودی ... دیدم حوصله نداری بغلت کردم ولی خودمم اصلا حال نداشتم، بخاطر همین مامان شراره اومد پیشت و دستشو آورد جلو مثل همیشه گفت : بیا پیش من قربونت برم!

ولی تو برخلاف همیشه که دست و پا میزنی بری پیشش برگشتی به پشتم و خودتو تو بغل من سفت کردی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

مامان شراره و منو دایی امیر به هم نگاه کردیم و فکر کردیم اشتباه دیدیم!!!!!!!!!!!!!!!!!! بخاطر همین ی بار دیگه هم همین کار رو تکرار کرد و تو دوباره برگشتی سمت من! بعدش دایی جون اومد و همین کارو کرد و بازم نخواستی بری پیشش!

وایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی چی بگم از اون لحظه که هرچی بگم کم گفتم!

داشتم بال در میاوردم! فکر کنم رو زمین نبودم... خیلی حس قشنگی بود! با اون که خیلی خسته بودم و سرم درد میکرد همونطوری بغلت کردم تا بخوابی.............

دوستت دارم قربون اون لپای گردت برم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

الهه
12 بهمن 91 16:56
عزیییییییییییییییزم میبینی خداییش چقدر حال میده اولین بار که یاسان این کارو انجام داد خونه ی پدر شوهرم بودیم مادر شوهرم اومد بغلش کنه نرفت بغلش اون موقعه بود که داشتم بال درمیووردم


وایی خیلی خوبه الهه
نمیشه وصفش کرد
رضوان مامان رادین
12 بهمن 91 22:44
گلم خصوصی


ممنونم عزیزم
مامان سمی
13 بهمن 91 9:55
منم تجربه اش کردم اون لحظه است که مادر بودنو با تمام وجود احساس می کنی.لحظه های که پاره تنت فقط آغوش تورو می خواد و با بوی تن تو،صدات و زل زدن به چشمات فقط آروم میشه و در هر حالی که باشی هرچه بیشتر اون به خودت می چسبونی و یه حس مالکیت مطلق بهت دست میده.قربون شما کوچولوهای بااحساس و دوست داشتنی


ره واقعا سمیه جونم
خیلی قشنگه
بـــــــــــــــــــــــــــوس
نیم وجبی
13 بهمن 91 11:57
قربون جوجه کوشولوی خودمون که دوس داره تو بغل مامان خودش باشه ای وروجک


mahla
13 بهمن 91 12:16
manam nini mikhammmmmmmmmmmmmmmmmm


؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟شما؟
امیدوارم شما هم نینی دار بشی
افسانه مامی پارمین
14 بهمن 91 1:19
خوشبحالت شقایق جان
خیلی تجربۀ خوبی بوده . امیدوارم من هم به زودی تجربه اش کنم . ارشان جوونم رو ببوس


آره افسانه جون خیلی خوب بود
تو هم ب زودب تجربه میکنی
تو هم پارمینمو ببوس
شقایق مامان آرشا
14 بهمن 91 13:04
سلام.خوشحال میشم ما را لینک کنید.موافقتتون را برام نظر بذارید.


سلام حتما عزیزم
میام
فرناز خاله آرسن جون
14 بهمن 91 21:12
سلام مرسی بابت پیامهای قشنگتون ،ولی من رو محمدارشان به گریه انداختی چه حس قشنگی بوده ،ایشالله همیشه با محمد ارشان احساس غرور کنین آمیــــــــــــــــــــــن


سلام خانومی
لطف داری عزیزم
ممنونم عسلم
سلامت باشی
الهه
15 بهمن 91 14:43
سلام خانم گل هنوز به سلامتی درگیر اسباب کشی هستی؟؟؟؟؟؟؟//بابا یه سرم به ما بزن


سلاااااااااااااااااااااام الهه عزیزم
آره گلم دیگه تقربا تمومه
من تند تند میام ولی نمیرسم نظر بذارم
حتما بازم میام
mamanebaran
16 بهمن 91 8:19
الهي قربون اين پسر خوشگلم برم من كه قند تو دل مامانيش آب كرده و دل مامانشو برده ،' عسل خاله فداي تو بشم كه داري روز به روز بزرگتر ميشي قند عسل


خدا نکنه خاله جون
واقعا قند تو دلم آب شده
بــــــــــــــــوس
مامان آنیل
16 بهمن 91 12:53
واقعا خیلی حس زیباییه. دوس داشتنی خاله


آره واقعا
بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوس
مامان آنیل
16 بهمن 91 12:55
ما آپ شدیم عزیزم


مامان کیان کوچولو
16 بهمن 91 13:08
عزیزم دیگه شناختت به خاطر همینم اینجوری کرده .. بهت وابسته شده جیجری ....


وایـــــــــــــــــــــــــــــی خیلی خوبه!
فرناز خاله آرسن جون
16 بهمن 91 22:33
سلام با کمال میل خوشحال میشیم عکس آرسن ما بین دوستای محمد ارشان باشه اتفاقا خیلی جالبه در آینده ای نه چندان دور از فکرتون تقلید میکنم


سلام
آخ جون مرسی