این روزها 30/11/91
فندقم سلام... چطوری فسقل خان؟
اومدم برات از این روزهامون بگم... حوصله داری مامانی؟
قربون پسر با حوصلم برم ! پس شروع کن ب خوندن ک زیاد حرف دارم برات...
1.این روزا موقع خواب یکسره آواز میخونی! من ک شروع میکنم ب لالایی خوندن تو هم میخونی تا اینکه من دیگه ساکت میشم و فقط خودت میخونی تا بخوابی!
2.این روزا عاشق دست خوردنی. مدام دستت تو دهنته ! گاهی وقتا انقدر دستت رو میبری تو دهنت ک عُق میزنی!
3.این روزا عین توپ قلقلی شدی... از این ور خونه قل میخوری میری اونور... ی جاهایی گیر میکنی و گریه ات در میاد ! کلی خنده دار شدی! تازه ی چیز باحال دیگه اینکه در حالت دمر ک هستی هی دنده عقب میری...
4.این روزا با دستم آروم آروم میزنم ب دهنت و تو هم میگی آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ. انقدر خودت حال میکنی!
5.این روزا موقع تعویض پوشک باید کلی باهات بازی کنم تا وایسی و من بتونم پوشکت رو پات کنم... انقدر وول میخوری و پاهاتو بالا و پایین میکنی ک هم کج بسته میشه! ی وقتایی میبینم قسمت پشت رو گذاشتم جلو!
حالا بریم سراغ اطلاعات عکس دار
هنوز عاشق بازی با انگشتامونی
و
فوق العاده کنجکاو و فوشولی
کنار مبل خوابونده بودمت و خودم تو آشپزخونه بودم ک دیدم از زیر مبل سیم لب تاپ و پیدا کردی و کشیدیش بیرون
اسباب بازیهاتو دوست داری و با همشون عاشقانه بازی میکنی
و
از همه بیشتر اسباب بازی ک خاله الناز بهت داده رو دوست داری
و
تو این عکس باباعلی عکس دختر همکارش ک تازه ب دنیا اومده رو میخواست نشونم بده ک تو زودی گوشی رو گرفتی!!!!!!!!!
مامانی ب دختر مردم چکار داری؟
عاشق نشستنی و اصلا دلت نمیخواد بخوابونیمت
و
اینجا دارم جاتو عوض میکنم و تو ساکت رو دیدی و با اون سرگرم شدی
پاهاتو میاری بالا و پایین
این کارو زمانهایی ک میخوام جاتو عوض کنم، بازی کنیم، گریه کنی انجام میدی
از ملحفه ای ک رو رخت خوابت کشیدم خیلی خوشت میاد
گاهی ک میچرخی و دمر میشی کلی با شکلکاش حرف میزنی
دیگه چیزی یادم نمیاد گلم... اگر چیزی یادم اومد برات مینویسم.
بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوس
ببخشید پسرم این پست انقدر طولانی بودا!