ارشــــــــــــــان پیشـیارشــــــــــــــان پیشـی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

پرنس پیشی،پسر پائیزی

چکاپ و اطلاعات 8ماهگی...

1392/3/28 18:34
354 بازدید
اشتراک گذاری

۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩

ارشان من

پسملکم بالاخره 25.خرداد.1392 با تاخیر 6 روزه رفتیم واسه چکاپ 8 ماهگیت... لبخندروز شنبه بود و باباعلی تعطیل بود...اوه مثل همه روزهاای تعطیلمون بعد از خوردن کله پاچه رفتیم ب سمت بیمارستان لاله...خوشمزه خیــــــــــــــــــــــلی شلوغ پلوغ بود... متفکرساعت 11:40 دقیقه رسیدیم و ساعت 13:10 دقیقه نوبتمون شد...آخ و تمام مدت تو توی بیمارستان سخنرانی کردی!قهقهه بلند بلند آوار میخوندی..............بغل کلی نینی اونجا بودن ک تو همشونو میخواستی و با دست به همشون میگفتی بیا!!!!!!!!تعجب قربون اجتماعی بودنت برم منقلب  خلاصه از حاشیه بگذریم رفتیم و برسیم ب اصل مطلب!یول وقتی رفتیم تو مطب خیــــــــــــلی خوش برخورد بودی و حسابی آبرو داری کردی! تشویق آفرین ب تو گل نازم! اوه  دکتر رحمانی هم قد و وزنت رو گرفت و گفت همه چیز عالیه! تشویق

قد خوشگل پسرم تو 8 ماهگی 73 cmبغل و وزن گوگولی من 9k و 800g بود.......مژهخدارووووووووووووووووووووشکر ک خوب رشد کرده بودی!  نیشخند 

شیر خشک خوردنت هم ب تصویب رسید ک نان 2 بهت بدم...لبخند تازه دکتر گفت ک نان از ب ب لاک بهتر هم هست!!!!!!!!!!مژه بقیه چیزها طبق روال گذشته پیش رفتبای بای

 بیمارستان لاله

 

در مورد غذا خوردنت بگم: خیال باطلمدتی بود یاد گرفته بودی ادا در میاوردی! سوالمیپرسی چه ادایی؟سوال الان کامل برات میگم! لبخندمثلا تا 1 قاشق غذا میذاشتیم دهنت هی میگفتی ( هــــــــــــــــــــــــــــووووووووع)سبز ما هم میترسیدیم ک داری بالا میاری و از ترس دیگه غذا نمیذاشتیم دهنت استرستا اینکه بندهء مادر پی بردم ک این شگرد شماست و بالا آوردنی در کار نیست!تعجب ی روز مامان شراره خواست یهت سیب زمینی بده و تا دستش اومد جلو صورتت شروع کردی و گفتی هـــــــــــــــــــــــوووووووووووع!سبز کلی خندیدیم از فیلم بازی کردنت! قهقههخواستیم امتحانت کنیم و دستمون ک خالی بود و اصلا غذایی تو دستمون نبود آوردیم جلوت بازم گفتی هـــــــــــــــــــوع!!!!!!!! سبز این صدارو انقدر طبیعی در میاری ک هر کی ندونه فکر میکنه هر لحظه ممکنه کلی بالا بیاری! خنده وای جیگرم 1 بار ک کلی سوتی دادی! خندهکاسه سرلاک تو دستم بود و تازه داشتم هم میزدم و از طرف آشپزخونه ب سمت تو اومدم و تا کاسه رو دستم دیدی گفتی هــــــــــــــــــــووووووووووووع!!!!!!!!!!!!! سبز یعنی میمیرم براتقلب از الان تا کی فوضولم؟ابرو

ی روش پیدا کردم واسه اینکه یکم غذا بخوری! ساکتهرچی نباشه مادرم دیگه! زبانجناب عالی نون خالی یا بیسکوئیت رو ک خشک باشه راحت تر از سوپ یا سرلاک میخوری!منتظر فرنی و حریره رو ک کلا بذار کنار چون ب هیچ وجه 1 قاشق هم نمیخوری!آخ از اون بگذریم... عصبانیمنم فکر کردم آقا پسرم گول بزنم:خجالت اینطوری ک نون میارم+ سرلاک یا سوپ! ی تیکه نون خیلی کوچولو برمیدارم و یکمی سرلاک میذارم روش!ساکت در اصل برات لقمه درست میکنم!قهقهه لقمه هایی اندازه عدس!!!!!!!!!!!!!!!خنده تو هم گول میخوری و یکمی میخوری! خنده

 

 1

1

1

یادته اون موقع ها ک 1 نقطه بودی وقتی نمیخواستی شیر بخوری لباتو چطوری میکردی؟

یادت نیست؟ الانا هم دقیقا همونطوری لباتو محکم غنچه میکنی!

 

1

  عاشق اینی ک ب ما غذا بدی! قلب قربون مهربونیتماچ کافیه قاشق بدیم دستت !!!!!!! مژه فوری فرو میکنی تو چش و چالمون ک مثلا داری بهمون غذا میدی!!! قهقههاگر هم ک ما ادای غذا خوردن در بیاریم ک انگار دنیاارو بهت دادیم!لبخند من میگم پسرم مهربونه دیگه! مژهمامان شراره میگه میخواد بلایی ک ما سرش میاریم و رو خودمون جبران کنهقهقهه

 

  1 بار سرفه کردی و مامان شراره  با هر بار سرفه تو گفت: آخ جونم... تو هم لوس شدی وهی الکی سرفه میکردی..............قهقهه

 1بار هم دایی امیر با ی صدای کلف باهات بازی کرد و هی میگفت آقا جوجه! تو هم با ی صدای کلفت میگفتی آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ!خنده

 

 1 بازی جدید با هم یاد گرفتیم! لبخندمیذارم بشینی تو گهوارت و چرخاشو باز میکنم... دورت هم کلی بالش میذارم... حسابی لم میدی... بعد هی تو خونه راه میبرمتو میگم سلطان ارشان وارد میشود......فرشته کلی ذوق میکنیبغل... قربونت برم سلطانمقلب

 

چند خبر کوتاه

چند روز پیش روز رای دهی ریاست جمهوری بود... 25 خرداد...خنثی

انقده دوست داری تو صورتت فوت کنیم... کلی میخندیقهقهه

 وقتی مورچه میبینی ی صدایی شبیه (پیش یا شیش) از خودت در میاری و بهمونن اطلاع میدی ک مورچه اومده... مژهگاهی هم فقط 1نقطه سیاه رو زمین میبینی و فکر میکنی مورچه ست همین صدارو در میاریقلب

 برای دومین بار ی ظرف شکستی... شیطان اولی خونه بابارضا 1 شکلات خوری بود و دومی خونهه خودمون 1 کاسه...خنثی ظرفا فدای سرت خداروشکر خودت چیزیت نشدفرشته

1 

  خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیلی وقته اصلا رو بالش نمیخخوابی...خواب تقریبا از عید ... هی یادم میره بنویسمماچ

تمام خونه رو با تشک ایمن کردیم.... حالا هر چقدر بیوفتی دیگه دردت نمیگیره متفکر

دوستت دارم 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان طه
28 خرداد 92 14:48
خداروشکر همه چی طبیعی بوده

ببوس این نا زپسرو


مرسی عزیزم . چشم
الهه(مامان یاسان)
28 خرداد 92 15:53
راستی شقایق سرلاک چی به ارشان میدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


گلم من برنج و شیر دادم.... 2 هفته ای یکم یکم خورد الان دیگه اصلا لب نمیزنه
میخوام میوه ایشو امتحان کنم
شیما مامان شاهین کوچولو
28 خرداد 92 20:33
سلام دوستم خوبین؟؟؟ دکتر شاهینم بیدارمغز. خیلی دوست دارم همو ببینیم. فک کنم دکتر رحمانی روزهای فرد میاد لاله. متاسفانه بیدارمغز روزهای زوجه. 12 ام هم شاهین چکاپ داره. حالا ایشاله یه روزی بتونیم ملاقات حضوری داشته باشیم، به امید اون روز
ارشانممو ببوس


سلام گلم... وقتی ارشان ب دنیا اومد خود مسئولای بیمارستان تو کارتش دکتر بیدارمغز رو انتخاب کردن براش، گلم اما خودم تا قبل بارداریی پرسنل بودم و الان هم شوهرم پرسنل بیمارستان لاله است... کلی پرسوجو کردیم و ب این نتیجه رسیدیم ک دکتر رحمانی بهترین دکتر تو بیمارستان لاله ست... ما هم از همون 5 روزگی بردیمش پیش دکتر رحمانی
مریم مامان مهساومعین جون
29 خرداد 92 9:34
سلام 8ماهگیت مبارک ارشان جونی


سلام خاله مسی...
مریم مامان مهساومعین جون
29 خرداد 92 9:41
شراره جون بزار بشکنه به این بهونه سرویس جدید میگیری خخخخخخ
معین جدیدا مولتی وآهن رو نمی خوره بزور که بدم تف میکنه .
شما چطوری به آرشان جون میدی؟

راستی توی کامنت ها آدرس وبت رو اشتباه ثبت میکنی ونی نی وبلاگ باز میشه



آره گلم فکر خوبیه... راستی اسم من شقایقه با مامانم اشتباه گرفتی...
میام وبت میگم بهت
مامان محمدرهام جون
30 خرداد 92 12:27
قربون بزرگمرد کوچک مهربون وسخاوتمندم برمخداروشکر که همه چیز نرمال بوده انشالله همیشه سلامت باشی عزیزم


سلامت باشی خاله جونم
مامان محمدرهام جون
30 خرداد 92 12:27
وای وای لباشو،قرکمر واداشووووووووووو


خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
مامان آرتین
30 خرداد 92 20:36
بوووووووووووس واسه این پسر گوگولی


بوووووووووووووووووووووووووووووووووس
افسانه مامان پارمین
31 خرداد 92 16:38
ماشالله به ارشان جون . هزار ماشالله .
خدا رو شکر که چکاپ این ماه پسری ، خوب بوده . ایشالله همیشه تنش سالم باشه .
کلی از کارهاش خنده ام گرفت . به جای من ببوسش


ممنونم خاله جونم... بوس
الهام (مامان امیرحسین)
1 تیر 92 16:21
لبای غنچه ت خوردنی!!


خخخخخخخخخخخخخخخخخخ