ارشــــــــــــــان پیشـیارشــــــــــــــان پیشـی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 20 روز سن داره

پرنس پیشی،پسر پائیزی

ی روز تو خونه...

1392/5/21 18:08
647 بازدید
اشتراک گذاری

أكبر الاكسسوارات لتزين المواضيع اكسسوارات جديده للمنتديات احلا اكسسوارات -فقط حسبتكسلام، من آقا ارشان ، پیشی مامان و بابام هستم... امروز میخوام براتون از ی روز تو خونه تعریف کنم ک ببینید من چکارایی میکنم ک مامانم وقت نداره سرش رو بخارونه...

پس هرکی دوست داره با من همراه بشه

الان صبحه و من با گریه بیدار میشم اما وقتی مامانمو میبینم یادم میاد ک نباید الکی گریه کنم پس ی لبخند ب نشانه صبح بخیر...

صبح

بعد از اینکه یکسره میگم تیــــــــــــس مامانم میاد و جامو عوض میکنه و بعد صبحانه یکم سرلاک میخورم... البته اگر شعر عمو پورنگ و باب اسفنجی برام پخش بشه...

بعد از خوردن صبحانه چون لباسم یکدست سرلاکی شده مامانم لباسامو عوض میکنه و کلی اسباب بازی(از هر چیز تو کمد خودم و مامانم و کابینت های آشپزخونه هست یکی باید داشته باشم) بهم میده تا 2 دقیقه حواسم پرت بشه و بتونه بره wc

بازی

اینجا در حال بازی با گوی موزیکال مامانم هستم ک یهو آهنگ عمو پورن پخش میشه...

بعد از اینکه مامانم ی چیزی بفهمی نفهمی ب عنوان صبحانه خورد نوبت میوه خوردن من میشه... (میان وعده) و هیچ وقت من نمیشینم و راحت میوه هامو نمیخورم... جدیدا باید رو مبل وایسم و کم کم بخورم

میان وعده

2

3

این دفعه مامی باید فقط شلوارمو عوض کنه چون من خیلی تمیزم و بلوزمو میوه ای نکردم...

حالا وقتشه ی بازی دیگه بکنم ک حسابی سرگرم بشم... مامان شقایقم توپ بازی رو بهم پیشنهاد میکنه... ک هم سرگرمم کنه هم راه رفتنم قوی تر میشه...

توپ بازی

2

و من حدودا 10 دقیقه از این سر خونه ب اون سر رفت و آمد میکنم تا اینکه دیگه خسته میشم و میرم تو آشپزخونه وانقــــــــــــــــــــــــــــــــــدر شیطونی میکنم ( مثلا در کابینتارو هی میگیرم و بلند میشم... بعد وسایل توشونو میریزم بیرون، دکمه های سطل برنج رو میزنم و کاسه پر میشه و برنجا میریزه، از جای سیب زمینی و پیاز همه پیازا رو برمیدارم و با پوست گازشون میگیرم و......) ک مامانم کلافه میشه و ترجیح میده بجای کارای خونه ی طوری منو سرگرم کنه.

حالا بعد از اون همه خرابکاری و کثیف کاری وقت حموم و آب بازی رسیده ک من عاشقشم!

توی تابستون ک هوا گرمه من تقریبا روزی یک بار آب بازی میکنم...

بعد از حموم لباسای تمیز میپوشم، مامانم فکر میکنه ک الان ک یکم خنک تر شده و کولر روشنه بهتره بعد از حموم ی کلاه سرم کنم ولی من اصلا دوست ندارم. واسه همین هرچی کلاه سرم میذارن من برمیدارم... نمیذارم کسی سرم کلاه بذاره...

کلاه

راستی میدونید من بزرگ شدم... آخه از اردیبهشت تا حالا ان کلاهها توکمدم بودنو الان ک بعد از 3ماه درشون آوردیم همشون واسه سرم کوچیک شدن... هورااااااااااااا

2

3 

بعدش وقت نهاره... ک من بازم کلی مامانمو اذیت میکنم و ب زور 2.3 قاشق سوپ میخورم...

بازم میریم بازی:

بازی

و گاو بازی(گاو موزیکال)

2

بازی

یهو دیدم مامانم ی چیز جدید با دستمال کاغذی آورده ک بهش میگفت لاک... منم بدو بدو رفتم لاک بازی

لاک

2

و باز هم بازی باحال دستمال کاغذی

3

4

5

و هر چقدر مامانم صدام میکنه اصلا جوابشو نمیدم و بهش پشت میکنم

6

تازه امروز مفهوم کلمه بده رو یاد گرفتم، وقتی مامانم بهم میگه اونو بده من هرچی تو دستم باشه میبرم جلو ک بهش بدم ولی تحت هیچ شرایطی ولش نمیکنم.

بده

2

حالا باید ی سیب خوشمزه بخورم... (البته مامانم میگه ولی من ...)

در حال خوردن سیب تو خونه قدم میزدم ک سیبم گم شد... منم دنبالش گشتم ولی نبود

کو؟

مامانم پرسید ارشان سیبت چی شد مامانی؟

منم اینطوری دنبالش گشتم...

2

3

و وقتی نا امید شدم سعی کردم خودمو با دس دس شاد کنم

4

دیگه خسته شدم... باید یکم بخوابم ک سرحال بشم... 

پس مامان شقایق منو میذاره تو گهواره و صداش میگیره انقدر لالایی میخونه ولی من نمیخوابم...

لالا

و مامان بیچاره مجبوره حالا منو رو پاهاش بذاره تا بخوابم

2

وقتی بیدار  شدم بازم مامانی لباسامو عوض کرد و منتظر اومدن باباجونم شدیم...

اینجا دارم با بیحالی عمو پورنگ میبینم

1

خدا عمو پورنکو ازمون نگیره وگرنه مامانم چطوری ب کاراش میرسید؟؟؟؟؟؟

thanks comments, thanks graphics

ممنونم ک همراهیم کردید

thanks comments, thanks graphics

و در آخر شب شد و لالا...

البته این مامان خانم همچنان ب تعویض لباس من تاکید داره و ی بار دیگه بعد از شام لباسمو عوض کرد...

لالا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (35)

هدی مامی مه نیا
21 مرداد 92 16:50
سلام خاله جون خیلی وقت بود نیومدم دیدنت ببخشید
خاله دیگه واسه خودت مردی شدی گلم ممممممممممبوس

شقایق جون خیلی دوست دارم تو قرارایی که میزاری همراهیتون کنم ولی مه نیا شدیدا شیطونه و اصلا فرصت سر خاروندن نمیده
خوش بگذره




سلام هدی جونم. ای کاش میومدی. همه نینیها شیطونن. من ک خیلی دوست دارم ببینمت. بازم فکراتو بکن. ممنونم گلم. بوس
مریم
21 مرداد 92 18:14
چی بگم ازین کارهای خونه وبچه ها که تمومی نداره
کاش همیشه خوب وسالم وشاد باشن خستگی از تنمون بیرون میره مامانا که غیر ازین چیزی نمی خوان
راستی 10ماهگی ودندون جدیدگل پسرت مبارک باشه


آره ب خدا مریم جون. حرف دل منو زدی.. ممنونم عسیسم
♥ نیم وجبی ♥
21 مرداد 92 19:34
واای چه پست بامزه ای
فدات بشم شیرینم
توم مثل کسری حسابی شیطونیییی
زنده باشی موش موشک دوست داشتنی


ما نینی ها اینطوری فوشول میشیم دیگه.خخخخخخخ
رضوان مامان رادین
21 مرداد 92 20:26
عزیزم....فدات شم خاله چقدر تو بلای ماشا...


خدانکنه خاله جونم. بووووووووس
مامان پندار
22 مرداد 92 1:34
عزیزم ... جانم که تو اینقدر شیرینی ....
بعضی فوضولی هات هم که مثل پنداره
نکنه شما 2 تا وروجک با هم نقشه می کشین که مثل هم ما مامانها رو بی نصیب نذارین


میسیـــــــــــــــــ
خخخخخخخخ آره دیگه
مریم مامان ارمیا
22 مرداد 92 1:35
عزززززززززیزم ،چقد آخه شما شیرین شدی ..
هزار ماشالله
اون دس دسیت هم خیلی به موقع بود ،منم خوشحال کرد



من فوشول شدم خاله مریم. خخخخخخخخخخ
مامان محمدپارسا
22 مرداد 92 2:33
این ووروجکا یکی از یکی شیطونترن
زندگی ادمو زیرورو میکنن ولی دلت نمیاد اخم کنی بهشون
اینقدر که سر نی نی ها رشد داره قدووزنشون نداره
یه سوال اگه عکسای وبلاگ از یه سایت دیگه اپلود بشه بازم توی سی دی بلاگ نشون داده میشه؟
ممنون میشم جواب بدی


آره ب خدا..........
میام وبت
سپیده مامان امیر مهدی
22 مرداد 92 13:00
شقایق احسنت به تو واقعا نمونه ای.ارشان حرف نداره کلی با اینجا حال میکنم.ارشان دوست داریم


ممنونم قربونت برم. لطف داری
الهام(مامان اميرحسين)
22 مرداد 92 15:38
خسته شديا!!خسته نباشي!
به به چه پسري!گل پسري!قند عسلي!


آره حسابی. مرسی. ممنونم خاله جون
مامان ایلیا
22 مرداد 92 16:27
سلام عزیزم ماشالا چه پسر بلایی داری پستت خیلی جالب بود از طرف من بوسش کن.


سلام گلم بلا ک چه عرض کنم.
مائده(ني ني بوس)
22 مرداد 92 16:47
آخيييي خاله چقدر تو توي خونه زحمت ميكشي و كمك ماماني ميكنيوقت كردي يه خرده استراحت كن


آره دیگه خسته شدم از دست این مامانم
جیران بخشنده
22 مرداد 92 19:01
واااای وروجک خیلیییییی دوست دارم


مرسیییییییییییی خاله جیران
مامان امیر مهدی(سوده)
22 مرداد 92 22:18
عزیزخاله چه روز قشنگی داشتی نفسم با خوندنش تمام وجودم پر از عشق شد خدا برای مامان بابا نگهت داره انشاالله.


مسی خاله سوده جون
مامان رقیه
23 مرداد 92 10:15
ای جیگرتو قربون قدم زدنت بشم مممممممممممممن
کاش منم میتونستم بیام قرار وبلاگی ببینمتون


میسی خاله جونم. ای کااااااااااااااااش
fandoghiyebarfi
23 مرداد 92 15:18
حق داری خسته شی دوستــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم


خخخخخخخخخخخخخ
مامان یگانه زهرا
23 مرداد 92 15:25
عزیزم هزارماشالله بزرگ شدی گلم


مرسی خاله جون
زهرا (مامان طه )
23 مرداد 92 19:15
سلام شقایق جونم چه بامزه تعریف کردی خخخخخخخ

قربونش برم ببوسش
راستی بروزم


سلام زهرا جونم. مرسی. خدانکنه دوست جونم چشـــــــــــم
مامان محمدامین
24 مرداد 92 2:37
قند عسل خاله فدای اون لبای خوشگلت
خب شقایق چرا واسش پیشبند نمیبندی که راحت باشی؟؟؟من همیشه برای محمدامین میبندم به خاطر همین خیلی کمتر براش لباس میشورم
خسته نباشی که اینقدر برای پسر خوشگلمون زحمت میکشی
میگم دلم خیلی برای ووروجکم تنگ میشه همیشه به فکرشم


مریم جونی اصلا نمیذاره پیشبند ببندم. میگیره میکشه صورتش قرمز میشه. میترسم دیگه پیشبند ببندم.
عزیـــــــــــــــــــزم مرسی خاله منم دلم برای شماها تنگ میشه هی
مامان آرتین
24 مرداد 92 16:43
سلام خاله فدای شیطونیات بشهههههعاشق لباس عوض کردناتم

ا دوتا پست جدید اپم بدو بیا دوست خوبم



-------------------------_(/_\)

-------------------------,((((^`/-

------------------------((((--(6-/-

----------------------,(((((-,,----/

--,,,_--------------,(((((--\"._--,',;

-((((\\-,...-------,((((---\----`,@)

-)))--;'----`"'"'""((((---(------´´

(((--\------------(((------/

-))-|----------------------|

((--|--------.-------'---- -|

))--/-----_-'------`t---,.')

(---|---y;---,-""""-./---/\--

)---/-.\--)-\---------`/--/

---|.\---(-(-----------\-\'

---||-----//----------\\'|

---||------//-------_\\'|ا

---||-------))-----|_\--||

---/_/-----|_/----------||

---`'"------------------\_|

برات اسب گذاشتم که زود بیای

فقط اسب سواری که بلدی ؟؟




سلام خاله جونم.آخ جون اسب سواری. هوووووووورا اومدیییییییییم


افسانه مامان پارمین
24 مرداد 92 23:38
عزیز دلم چقدر شما شیرین عزیزم . دست مامان شقایق درد نکنه که اینقدر قشنگ خاطرات شما رو ثبت میکنه


مرسی افسانه جونم. بوووووووس
مامان یگانه و ریحانه
25 مرداد 92 15:22
خسته نباشی ارشان گلی،ان شالله که همه روزات به خوشی شروع بشه و به خوبی هم تموم بشه عزیزم،خوش باشی با مامانی
یه خسته نباشید هم به مامان شقایق جون


میسی خاله مهربون. ممنونم دوست گلم
مامان یگانه و ریحانه
25 مرداد 92 15:24
راستی ما هم بروزیم با عکسهای آتلیه
خوشحال میشم دخترا هم تو آلبوم عکس دوستای ارشان جون باشن


آخخخخخخخخخخخخ جون زود میایم
ترکان
26 مرداد 92 0:46
پیشی یکمی با مامانت راه بیا دیگههه گناه داره خسته میشه


نـــــــــــــــــه نمیشه. مامان باید خسته بشه. هههههههه
مامان عرشیا
26 مرداد 92 9:09
شیطونی بچه ها توی این دوره قشنگه...
فقط باید خیلی مواظبشون بود
عکساشم خوشگل بود


آره واقعا... ممنونمم.
مامان زری
26 مرداد 92 14:52
سلام پست خیلی جالبی بود
کی وقت میکنین اینهمه لباسو بشورین
ولی مامانی همین شیطنت ها شم قشنگه


سلام عسیسم. میسسی. خخخخخخخخخخ آره خاله نفسمه..
مامان سيد عرشيا
27 مرداد 92 7:51
چه خوب خاطره يه روز كاري با ارشان جونو نوشتي. من هم تقريبا تو عوض كردن لباس عرشيا مثل شما هستم. مدام تا شب چند بار لباساشو عوض مي كنم.
راستي ارشان جون چيزي تا تولدت نمونده . ديگه داري براي خودت مردي مي شي.


راس میگی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من فکر کردم فقط من اینطوریم... خخخخخخخ
مریم (مامان ِ ترنم!)
28 مرداد 92 10:14
سلام شقایق جون.
خیلی خیلی خوشمل تعریف کردی.
دلم غنج رفت!
قربوووون بشم ارشان خوشگلمو...
انشالا 1000 سال کنار هم خوب و خوش باشین... ایشون ریخت و پاش کنه، شما جمع کنی! ایشون شیطنت کنه، شما با صبوری لذت ببری...
عزززززیییزززززم....


سلام مریم جونم قربونت برم مرسی... سلامت باشی
مامان سمی
28 مرداد 92 14:45
یه پست جدید از آرتینی گذاشتم اگر دوست داشتی ببین مامانی


دیدم گلم. خیلی هم حال کردم. بووووووووووووس
مامان فائزه
29 مرداد 92 0:36
الهی فدات شم با این همه ماجرا


خخخخخخخخخ خدا نکنه خاله
mamanebaran
30 مرداد 92 11:04
سلام عزیزم
سلام عسلم
سلام عشقممممممممممممممممممم
قربونت برم نازنینمممممممممممممممم
فدای شکل ماهت که تیس تیس می کنی قربونت برم که باب اسفنجی و عمو پورنگ دوست داری
الهی فدای اون چشمای خوشگلتتت
الهی همییشه از چشم بد دور باشی ارشانممممممممممم


سلام خاله مهربونم. مرسی خاله جون سلامت باشید
مامان امیرحسین
30 مرداد 92 15:40
قربون چشمهای نازت ارشان جون.هزار ماشاالله.


بووووووووووووس. میسی
khakhs
30 مرداد 92 17:37
به نام صاحب شانس « با عشق هم چیزممکن است.» موقعی که این نامه را دریافت می کنید کسی راکه دوست دارید ببوسیدومنتظریک معجزه باشید. این نامه برای خوش شانسی شمافرستاده شده است نسخه اصلی درکشورانگلستان می باشد.این نامه9باردردنیاچرخیده است شانس برای شمافرستاده شده است ظرف مدت 4روزپس از دریافت این نامه اخبارخوشی را دریافت خواهیدنمود به شرط آنکه شماهم به نوبه خود آن رابرای دیگران ارسال نمایید.این شوخی نیست باارسال آن شما خوش شانسی خواهید آورد پول نفرستیدکپی ها رابرای اشخاص بفرستید که فکرمیکنیدبه شانس احتیاج دارند.این نامه را نگه ندارید.این نامه راظرف مدت 96ساعت ازدست شما خارج شود. یک افسر آر.آ.پی.هفتاد هزاردلاردریافت نمود.جرلبرن ده هزار دلار دریافت نمود ولی چون این زنجیرراشکست آن را ازدست داد. درهمین حال درفیلیپین جین ولنز به دلیل اینکه این نامه رابه جریان نینداخت6روزپس ازدریافت آن همسرش راازدست داداگرچه قبل از مرگ همسرش775هزاردلاردریافت نموده بود.حتماُ20 کپی بفرستیدو ببینیدکه ظرف مدت 4روزچه اتفاقی می افتد. این زنجیره از ونزوئلا شروع شدواین نامه ازبانرک آنتولی پیگیری وبه میلیونری در آمریکای جنوبی نوشته است. ازآنجاکه این کپی باید در سراسرجهان بگرددشماباید20کپی تهیه نموده وبرای دوستان وهمکارانتان بفرستیدپس از چند روزشمایک سورپریزدریافت یک حقیقت است حتی اگرشمایک شخص خرافاتی نباشی واقعا شرمندم برا منم فرستادن مجبورم بفرستم...


خدا شفات بده
مامان سام
1 شهریور 92 18:59
ماشاالله به این پسر ناز.وبلاگت هم خیلی خوشگله.می شه بپرسم چه طوری طراحی کردین؟اگه تو وبلاگم خبر بدین ممنون می شم


ممنونم عزیزم. میام وبت توضیح میدم
الهه مامان هليا
2 شهریور 92 19:48
خيلي جالب و تك بود
عاشقتم ارشان كوچولو


مرسی خاله الهه
بوووووووس
مامان کیان کوچولو
4 شهریور 92 19:06
این پست عالی بود آرشان جووونی .. یعنی تما ِ روز شما هم عین ماست با این شیطوون بلاها اا ا اا