ارشــــــــــــــان پیشـیارشــــــــــــــان پیشـی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

پرنس پیشی،پسر پائیزی

1خوش گذرونی دیگه واسه ما...

1391/4/8 15:01
351 بازدید
اشتراک گذاری

خاطره۸/۴/۹۱

سلام بهونه قشنگ من برای زندگی...

محمدم خوبی مامانی؟امیدوارم الان که داری این مطالب رو میخونی خوب خوب باشی یکی یدونم...

یادته تو پست قبلی گفتم خاله الناز اومده تهران؟ بالاخره منم رفتم پیششون... حالا برات موبه مو تعریف میکنم...

خاله الناز در اصل دختر دایی باباجونه که قراره ایشالا به زودی با عمو مجتبی لاولی بشه... اونوقت میشه زنموی تو اما دوست داره تو خاله صداش کنی چون ما ۲تا مثل خواهریم... چند روزیه که باخانواده(زندایی مینا.ساناز.حمزه) اومدن تهران و خونه عمو (عموی مامان شیرین) هستن...

۴شنبه باباجون شیفت شب بود و ما بازم نرفتیم خونه بابارضا...  تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی۵شنبه باباجون ساعت ۱ اومد خونه و یکمی استراحت کرد و ساعت ۴ رفتیم خونه عمو... تا ساعت ۱۲ شب اونجا موندیم و کلی گفتیم و شنیدیم و خندیدیم...  تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازیخلاصه شب خوبی بود و موقع برگشتن من الناز جونو با خودم آوردم خونه خودمون...  تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازیباباجون بیرون خوابید و ما ۲تایی تو تخت خوابیدیم... یعنی خواب که نه تا ساعت ۲ همش خندیدیم و شیطونی کردیم  تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازیو تو هم که ماشالا کم نذاشتی و تا لحظه آخر ورجه وورجه میکردی... تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

الناز میخواست حرکتت رو حس کنه تادستشو میذاشت رو شکمم و تو دیگه حرکت نمیکردی تا دستشو برمیداشت شروع میکردی به وول خوردن و حسابی مامانتو ضایع میکردی... تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

فردا صبحش که بیدار شدیم دیدیم باباجون برامون کله پاچه گرفته و گذاشته رو میز... منم که عاشق کله پاچه و النازم پایه......

تا غروب کلی حرف زدیم و درد دل کردیم... از همه جای دنیا حرف زدیم...تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

غروب که شد به همه کلک زدم و عمو مجتبی رو کشیدم خونمون... باباجون و عمو مجتبی رسیدن تو کوچه و ما هم سریع رفتیم پایین و با هم ۵ نفری(من و تو وباباعلی و الناز و عمو مجتبی) رفتیم پارکو خوش گذروندیم و عکساشم بعدا میبینی........

بعدش الناز جونو بردیم به مامانش تحویل دادیم و موقع برگشتن عمو جون که خیلی خوشحال بود شام دعوتمون کرد و طبق معمول هم رفتیم رستوران سعید... بعدشم که اومدیم خونه و لالاکردیم و الان هم که در خدمت پسمل گلم هستم...

مامانی از صبح تا حالا دستم درد گرفت انقدر با این لب تاپ ور رفتم تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی... ۳بار تا حالا این پست و نوشتم و تا میخوام ثبت بزنم میپره از اینترنت بیرون... انگشتام ورم کردن با این اینترنت زغالی تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی میخواستم اگه ایندفعه باز پرید بیرونو مطالبم پاک شد این لب تاپو از پنجره پرتش کنم بیرون تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی امیدوارم زودتر وایرلس لب تاپ درست بشه چون زندگی با دیال آپ وحشتناکه...

                                 دوستت داریم دوستت داریم دوستت داریم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)