تولد مامان ارشان...
خاطره 10/5/91
سلام سلام پسر مامان...
خوبی گل خوشگلم؟
تولد تولد تولدم مبارک... آره دردونم... امروز 10 مرداد تولد مامانته... خیلی خوشحالم... الان برات تعریف میکنم تو این روز چه خبر بود...
شب قبلش رفتم خونه بابارضا موندم... اولین کسی که بهم تبریک گفت باباعلی بود که خیلی خیلی ازش ممنونم و از همینجا 1بوس خوشگل براش میفرستم... (علی جان ممنونم)
صبح ساعت 10 بیدار شدیم و مامان شراره و دایی امیر با آهنگ تولد شروع به رقصیدن کردن و دورم میچرخیدن وآهنگ تولدت مبارک میخوندن و من هنگ کردم کلی خندیدیم...
تا غروب اس ام اسای تبریک تولدمو میخوندم و غروب که شد موقع افطار باباعلی با کیک و کادو اومد خونه
بعدش هم دایی امیر که رفته بود بیرون با کادو اومد خونه
شب هم بابارضا اومد و جشن خودمونی ما شروع شد...
کلی عکس گرفتیم که بعدا میبینیشون... اول بادکنک بازی، شمع فوت کردم، کیک خوردیم، کلی چیپس و پفک و میوه خوردیم و بعدش نوبت کادوها شد...
اول همسر عزیزم کادوشو داد...(چون چیزی لازم نداشتم بهم پول داد + 1فلش که روش با لیزر حک کردنshaghayegh.ali.arshan) خیلی قشنگه... مامان شراره گلم بهم 1پیراهن بارداری داد، بابارضا ی مهربونم هم پول داد... داداش گلی هم برام لوازم آرایش خرید...
همینجا از همشون ممنونم... دقیقا موقع کیک خوردن بود که عمو مجتبی زنگ زد و از پشت تلفن شروع کرد به خوندن آهنگ تولد... آخه شیفت شب بود و نمیتونست بیاد...
امروز 11مرداده و ما قراره 4تایی بریم شمال(من ،تو،باباعلی،عمومجتبی) ایشالا که بهمون خوش بگذره...
اینجا میخوام از همه دوستای وبلاگیم که به یادم بودن و تولدم رو بهم تبریک گفتن تشکر کنم.... مرسی مرسی مرسی دوستای گلم
پسر خوشگل مامان ایشالا سال دیگه تولدم تو هم هستی و نمیذاری 1دقیقه راحت بشینیم...
بعدا نوشت:تاریخ نوشتن:١٥/٥/٩١
٣تا دیگه کادو به کادو هام اضافه شد: عمو مجتبی:پول ،الناز جونم:١ رومیزی خیلی خیلی خوشگل،ترکان عزیز: ١ پست جدا مخصوص خودم تو وبلاگش
مرسی مرسی مرسی بازم مرسی از همه دوستای گلم