روز شمار اومدن ارشان... (10روز)
تاریخ١٥/٧/٩١
سلام حبه انگورم! چطوری حباب کوچولوی من؟محمد ارشانِ مامان عنوان این پست و دیدی؟مطمئنم نمیتونی درک کنی چقدر هیجان زده ام! مطمئنم فقط اونایی که به این روزا رسیدن و دیدن میفهمن من چه حالی دارم... (انشالا همه اونایی که آرزوشو دارن بهش برسن) دارم منفجر میشم گل پسرم(البته از ذوق) این روزا دهنم جمع نمیشه همش دارم میخندم!یکم تنبل شدم و فقط لم میدم اینور و اونور و به سختی به کارام میرسم...
النگوهام حسابی واسه دستم تنگ شده و دفعه پیش که رفته بودم پیش دکتر گفت واسه اتاق عمل باید درشون بیارم!اولش میخواستم ببرمشون ولی حیفم اومد! نمیدونی چطوری و با چه وضعی درشون آوردم... تمام دستم زخم شد...
واینکه دارم آخرین مطالب در مورد زایمان و نوزاد رو میخونم! یه چیزای مهم هم یاد گرفتم: مثلا علائم خطر در نوزادان: سرفه، زردی، تب، ادرار سخت و دردناک،استفراغ جهشی و جوش های سر سفید!
چطور بود؟ به نظرت میتونم مامان خوبی باشم؟
5شنبه باباعلی شبکار بود گلم... منم هی میگفتم شب میخوام خونه بمونم...آخه گلم خیلی برام سخته هی این خونه اون خونه شم...هرچی مامان شراره، باباعلی و بابارضا گفتن نباید تنها بمونی گفتم نه! مرغم 1پا داشت و گفتم میخوام خونه بمونم! تا ساعت 11 شب تنها بودم که یهو دیدم زنگ آیفونو میزنن! وقتی پرسیدم دیدم 1عدد مامان شراره و بابارضا اومدن.......... اولش فکر کردم اومدن دنبالم و کلی غرزدم بعدش فهمیدم بابارضا داره میره و فقط مامان شراره رو آورده پیشم که تنها نمونم! خیلی خجالت کشیدم... دلم واسه مامان و بابام سوخت... الان که خودم دارم مامان میشم میفهمم نگرانی برای بچه یعنی چی؟ نمیدونم چرا بهشون فکر نکردم... فکر نکردم که اونام پدر و مادرن و دلشون پیش بچه شونه!
دلم از این موضوع گرفت!!!!!!!
راستی مامانی یکی از دوستای وبلاگیم(سمانه جون) ازم پرسید که در مورد قیافه تو فکر میکنم؟یا اینکه تورو چه شکلی میبینم؟
عزیزم این رویای شب و روز منه! از اون لحظه ای که رفتم آزمایشگاه و 2هفته بود که اومده بودی تو دلم این سوال تمام ذهنم رو پر کرده بود؟
نینی چه شکلیه؟
از هرکسی هم نظر میپرسم میگه: هر قیافه ای داشته باشه به نظر مامان و باباش(یعنی منو باباعلی) زیباترینه! میدونم گل قشنگم! میدونم تو هرشکلی باشی تمام وجود منو باباتی! ولی این 1سواله که واسه همه مامانا تو این دوران پیش میاد!
راستش من همش تورو شبیه دائی امیر داداش خودم) میبینم!نمیدونم چرا؟ شاید چون خیلی دوسش دارم...یا شاید اون تنها نینی بود که من روز اول به دنیا اومدنش دیدمش... یا شاید هم چون کارات تو دلم خیلی شبیه کارای دائی جونته!(که خودش داستانی داره!!!!!!!!!)
اینم 1عکس از کوچولوئیش که ببینیم شبیهش میشی یا نه؟
البته ممکنه چشمات سبز بشه... چون باباعلی و بابارضا چشماشون سبزه و عمو مجتبی هم چشماش طوسیه! 100% پوست سفیدی داری چون ما اصلا تو خانواده پوست تیره نداریم! و به احتمال 90% موهات طلائیه یا اگه خیلی پررنگ بشه قهوه ای روشن! پس روی هم میتونم بگم بوری پیشی ملوسم!
(حالا فکر کن وقتی اومدی 1نینی باشی باچشما و موهای مشکی!و من همشو اشتباه گفته باشم!)
فقط2تا آرزو دارم
1.تو هرشکلی هستی سالم باشی
2.کچل نباشی و یکم مو داشته باشی
خلاصه اینکه پسر یکی یدونه من، تو هر قیافه ای داشته باشی زندگی من و باباتی!