ارشــــــــــــــان پیشـیارشــــــــــــــان پیشـی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

پرنس پیشی،پسر پائیزی

رفته بودیم مسافرت...

1392/3/6 18:47
486 بازدید
اشتراک گذاری

۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩

قبل از هرچیز میخواستم از دوست خیـــــــــــــــــــــــــلی خوبم بابت این گل شقایق ک برام فرستاد تشکر کنم. 

سوده جون (مامان امیرمهدی) خیـــــــــــــــلی ممنـــــــــــــــونم ، خودت گلی خانمی

 


حالا ی سلام ب پسمل کوچولو موچولوی خودم

خوبی نفسم؟ خوبی عشقم؟ امیدوارم همیشه خوب خوب باشی.

گل مامان یه چند وقتی نبودیم و وبلاگت آپ نشد. رفته بودیم مسافرت... الان میخوام همشو برات تعریف کنم.

 

 1 / خرداد / 1392

اول خرداد بود ک ساعت 8 صبح از خونه زدیم بیرون و بعد از اینکه ب طباخی و بانک و داروخونه ی سری زدیم ب سمت چالوس حرکت کردیم.

تو راه با اینکه مسیر خیلی طولانی بود ولی پسر خوبی بودی خداروشکر و اصلا اذیت نکردی

البته اینم بگما ما هی ی جای قشنگ میدیدیم واسه استراحت توقف داشتیم...

1خرداد

اینجا کلید بودی رو چوب بستنی من...

1خرداد

 ی جا وایسادیم ک آش دوغ بخوریم... تو توی کریرت بودی و بابایی تا بردت پائین 1 بادی اومــــــــــــــــــــــــــد... تمام موهات رفته بود هوا... انقدر ذوق کردی ... میخواستیم همونجا تو هوای آزاد بشینیم رو تختایی ک گذاشته بودن اما بخاطر باد مجبور شدیم بریم توی مغازه بشینیم

1خرداد

اینجا ما آش میخوردیم و ب تو فقط نون میدادیم........ تو هم فکر میکردی داری مثل ما غذا میخوری...

 توی راه ک منظره ها عالـــــــــــــــــــــــــــی بودن... زیبای زیبا ... هرچی بگم کم گفتم... تو این فصل تمام برگها و گلها در اومدن... هوا ی بوی خوبی داره...

1خرداد

تو این عکسا بخاطر اینکه سردت نشه بابایی میرفت دوربینو رو پایه تنظیم میکردو بعد ما میدوییدیم بیرون و منم تورو میپیچیدم تو شالم (آخه خیلی باد میومد)

 1خرداد

 تو این عکس میخواستیم صخره ها یی ک اونقدر زیبا بودن معلوم بشه... البته هرچقدر رفتیم جلوتر صخره ها بیشتر و گنگ تر و زیباتر شد...

 1خرداد

 وقتی رسیدیم چالوس فکر کردیم بریم نهارو کنار دریا بخوریم... آخه هوا فوق العاده بود... ی آلاچیق کرایه کردیم و بابایی مشغول کباب درست کردن شد و من طبق معمول درگیر تو ک مبادا سرما بخوری....

 1خرداد

 1خرداد

 اینجا داری ب باباعلی نگاه میکنی ک چرا داره با باد بزن اون کارارو میکنه...

 بعد از صرف نهار پدر و پسر رفتن کنار آب و مامانی تنبل همونجا تو آلاچیق ولوو شد... آخه 6 ساعت بود تو فسقل جا با ی بچه سرو کله میزدم و حال تکون خوردن نداشتم...

 1خرداد

ببین چقدر دور بودین... کی حال داشت این همه راه بیاد! فقط از دور ازتون عکس میگرفتم... صدای خنده هات تا پیش من میومد... قربون خنده هات

1خرداد 

 اینم زووم هزار برابر... خخخخخخخخخخخخ

 بعد از کلی گشت و گذار و خوردن انواع خوراکی های محلی شب ب سمت خونه پدر جون حرکت کردیم... و وقتی رسیدیم خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــلی خسته بودیم. راستی ملیسا و مهدیس این دفعه هردو خونه پدرجون بودن... الان تو 7 ماه و نیمه هستی و اولین باری بود ک با مهدیس روبرو میشی...

ملیسا فوضول هی صدات میکرد ارشانی ولی مهدیس غریبی میکرد و بعد از مدتی ک یخش آب شد صدات میکرد نینی...

niniweblog.com

2 / خرداد / 1392

خاله الناز جون(خانم عمو مجتبی) اومده بود خونه پدرجون و زن عمو راحله و ملیسا و مهدیس و زن عمو سحر هم ک بودن... کلی گفتیم و شنیدیم و خندیدیم... بعد از ظهرش هم یهو تصمیم گرفتیم بریم کاسپین... با کلی ذوق و شوق رفتیم و خیلی گشت و گذار کردیم... همین ک رفتیم تو کافی شاپ کاسپین نشستیم ملیسا حالش بد شد... تب کرد چه تبی... 

2خرداد

 ملیسا                                      مهدیس

2خرداد

من و تو خاله الناز

 2خرداد

 من و تو و زن عمو سحر

2خرداد

 2خرداد

 ارشان و خاله الناز جونی

2خرداد

زن عمو راحله + ما + زن عمو سحر

زن عمو راحله ک با ملیسا درگیر بود ... مهدیسم از فرصت استفاده کرده بود و شلنگ تخته مینداخت...

2خرداد

2خرداد

2خرداد

2خرداد

2خرداد

خلاصه خیلی روز خوبی بود و اگر ملیسا مریض نمیشد بهتر هم میشد... 

niniweblog.com

3/ خرداد /1392

حالا ک رسیدیم اینجا اول از همه روز مرد رو ب تو گل پسرم ، پدرم و پدر همسرم و همه مردای سرزمینم تبریک میگم...

و ی تبریک مخصوص و سفارشی برای علی عزیزم... 

همسرم دوستت دارم! روزت مبارک

صبح بعد از خوردن صبحانه رفتیم زمینی رو ک میخواستیم بخریم دیدیم و بابا علی رفت مشاور املاک ولی نشد ک بخریمش خخخخخخخخخخخخخخ

بعد از اون ساعت 11 بود من و تو رفتیم خونه خاله زهره من... کلی با خاله صبا خوش گذروندیم...

 3/ خرداد /1392

3/ خرداد /1392

غروب دایی میلاد و زندایی مژگان اومدن و آماده شدیم بریم جشن عقد دختر داییم ، محبوبه...

3 خرداد

بقیه عکسا فیلتر میشه... خخخخخخخخخخخخخخ

بعد از جشن هم خانواده 3 نفرمون رفتیم فالوده و بستنی و حله حوله خوری...

3/ خرداد /1392

اینم تنها چیزی ک میتونه تو ماشین آروم نگه ت داره... ( اگر تو عکسا ی بالا دقت کنی خیلی جاها کفشت بازه، هی میکشیدیش ک بگیری دستت)

niniweblog.com

4 / خرداد / 1392 

مامان شیرین برات نَنو وصل کرد و تو اون هوای خنک کلی خوابیدی... خوش ب حالت

4 / خرداد / 1392

وقتی بیداری اینطوری گیر میدی ب طناب و 1 لحظه هم ولش نمیکنی

 4 / خرداد / 1392

و وقتی هم ک خوابی....

4 / خرداد / 1392

حالت پارو ببین..

بابابزرگ مشترک من و بابایی بی نهایت دوستت داره... ینی نمیتونم وصفش کنم... خونش خیلی نزدیک ب خونه پدرجونه و در روز 3.4 بار میومد تورو ببینه... بهت میگه مَمَدی!!!!!!!!!!!!!!

4 / خرداد / 1392

تو این روز برات 1 جشن دندونی کوچولو گرفتیم... یعنی جشن ک نه! باباعلی شام همه رو بصرف جوجه مهمون کرد و گفتیم چون اونا تهران نبودن و آش دندونیتو نخوردن شام دندونیتو بخورن...

 البته جای خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی ها خالی بود... عمو مجتبی ک تهران بود... خاله الناز امتحان داشت... عمو میثم و خانمشم بیرون بودن... 

عکسای پرنس پیشی، ارشان گوگولو تو باغ پدرجون

4 / خرداد / 1392

4 / خرداد / 1392

4 / خرداد / 1392

4 / خرداد / 1392

4 / خرداد / 1392

انقدر حال میداد از درختای گوجه سبز و سیب و انبه و هلو میوه میچیدیم میخوردیم(البته خیلیها هنوز نرسیده بود)

شب هم زن عمو راحله روی سرت نقل و شکلات ریخت... ملیسا و مهدیس بیشتر از تو ذوق داشتن... از دستشون ترکیدیم از خنده
4 / خرداد / 1392

4 / خرداد / 1392

4 / خرداد / 1392

4 / خرداد / 1392

4 / خرداد / 1392

خلاصه خیلی خوش گذشت و کلی هم پول بهت کادو دادن

وصبح فردا یعنی 5 خرداد برگشتیم ب سمت تهران و روز از نو و روزی از نو 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (32)

مرضیه
6 خرداد 92 11:34
سلام به دوست جون خودم و ارشان جون جونی
اول بگم که خیلی دلم براتون تنگ شده بود
وای چقدر عکس های عزیز دلم خوشمل افتادن
شقایق جان عکس های شما و همسری هم که عالین
قربونت برم که انقدر لباس آبی بهت میاد
شقایق جان باهات موافقم کنار دریا خیلی دور بودن کی حوصلش میشه تا اونجا برم و برگرده اون عکس هم که زوم کردی خیلی جالبه
عکس های زیباتون هم که بیرون رفتین خیلی قشنگه گلم
چه ننو باحالی ارشان جون هم که کلی کیف کرده چه خوشمل هم خوابیده
قربون خنده هاش برم من
خیلی دوستتون دارم
خوشحالم که کلی بهتون خوش گذشته
شقایق جان از طرف من کلی ارشان جونی رو ببوس که دلم براش یه ذره شده بود
اینها هم واسه دوست جون خودم شقایق جان


سلام دوست جونم
ممنونم ک همه مطالبو خوندی
منم دلم واستون تنگیده بود
بوس
مامان محمدرهام جون
6 خرداد 92 16:19
اگه ممکنه رمز رو برام تلگراف کن چون خاطرم نیست،ممنون
تلگراف خودتم چک کن دوستم


چششششششششششششششششششششم
مرسی عزیزم
مامان امیر مهدی (سوده)
6 خرداد 92 16:41
واییییییییییی شقایق جونم ممنون گلم واقعا عکسهای خودت هم شبیه شقایقه نازنینم ماشاالله به مامان خوشگل و گل پسر ملوس و نازنازی.


قربونت برم عزیز
مامان یگانه و ریحانه
6 خرداد 92 16:53
سلام
هزار ماشالله به این پسر ناز مامانش خدا حفظش کنه واستون
چونکه رمز نداشتم این پست رو نتونستم ببینم ولی پستهای قبلی رو تا حدودی خوندم
خوشحال میشم به ما هم سر بزنید
اگه با تبادل لینک موافقید خبر بدین
موفق باشید


سلام ممنونم. حتما لینکتون کردم
شهرزاد
6 خرداد 92 18:28
اتفاقا" می خواستم بیام بگم پس کجاییییییییی! که دیدم ااا یه مطلب جدید! همیشه به گردش و عروسی عکساتونم که عالللللللللللللی آرشانی هم که خوشگلتر از همیشه بووس


آخیییییییییییییییییییییییی مرسی خاله جونم
مامان محمدامین
6 خرداد 92 19:37
به به...چه عکسهای زیبایی
عکسای مامانی و ارشانی بسیار بسیار زیبا بود کلی کیف کردیم...
تمام مهمونیهایی که تو این مدت داشتید مبارکها باشه
فقط مامانی مسافرت با نی نی سخت نیست؟آخه من تا حالا مسافرت چند روزه نرفتم با بچه
در کل همه چیز عالی بود یه بوس واسه مامانی و ارشانی

ممنونم عزیزم
گلم من اولین باری ک با ارشان رفتم مسافرت ارشان فقط 17 روزش بود

مامان امیـــــرعلی (پســـرکــــــ شیطـــون)
6 خرداد 92 21:43
ســـــــلام شقایق جونم ...
خوبی ؟؟؟
خداروشکــــر که تو هم موافقی ...
من بشدت موافقـــــــــــــــم

راستی پس چرا خودت اون پست و نذاشتی تو وبت ؟؟؟
آهـــــــــان داشت یادم میرفت پس رمز من چـــــــــــی ؟؟؟


سلام عزیزم میخواستم ببینم همه موافقن یا نه
الان میذارم
الهه(مامان یاسان)
6 خرداد 92 22:08
سلام خانمی همش به گردش.......
وااای آخیش کجا بودید دلم براتون خیلی تنگ شده بود
وااای خدا عکساشونو خیلی عکسای قشنگی بود



سلام گلم. مرسی
مممنووون بوس
مامان فائزه
6 خرداد 92 23:03
2 تا پارک بانوان
من نمیدونم کدومشه ...
تایید شد آدرسشو میذاریم ....
فقط اگه دوست داشتی شمارتو برام تو خصوصی بذار تا اونجا هم و پیدا کنیم
خصوصی تو چک کن


باشه ممنونم گلم. برات میذارم
مامان دوقلوها(حسین-حسام)
7 خرداد 92 3:00
سلام شقایق جون خوبی عزیزم
ای جونم ارشانو نیگاه
وای فدای اون لیمو ترش خوردنت برم من چه بامزه میخوری قربون اون لبای فندقی و نازت
ای مونم رانندگیشو نیگاه
خوشگل خاله میبوسمت

سلام گلم. ممنونم لطف داری خاله جون
بوس
مامان دوقلوها(حسین-حسام)
7 خرداد 92 3:00
مامانی من رمز ندارم پلیز؟


برات میذارم عزیزم... برو تو تلگرافات
رضوان
7 خرداد 92 9:46
خصوصی دارییییی عزیزم


چشششششششششششششششششششم
رضوان
7 خرداد 92 9:49
سلام شقایق جونی
عکسا عالی بودن
همیشه به تفریح عزیزم
شقایق جون میخواستم بگم از همه جاری هات سر تری و این خییییاییییییییییی خوبه
از طرف من محکم این پسمل طلا رو ببوس فداش بشم الهی


سلام عزیزم ممنونم لطف داری
بوس چشششششششششششششششششم
Sheida
7 خرداد 92 13:09
salam , ye soal...
mn key duste khubet misham ?
akhe neveshti dustaye khubet faghat bian tu


سلام. خخخخخخخخخخخخخخخخ تو هم دوست خوب منی
برو تو تلگرافات ببین
الهام
7 خرداد 92 16:06
سلام شقايق جون
خيلي وقت بود ازتون خبري نبود!!
پس سفر تشريف داشتين
هميشه به سفر...
عكساي قشنگي گرفتين!كلي لذت بردم...
اين ميوه ها رو هم نارس نچينين!!حيفه...
چه ننوي با مزه ايه!!
بوووووووووووووووووووس برا هردوتون



سلام گلم. آره دیگه ممنونم عسیسم
الهام جونی نارس میچیدیم جالبش اینجا بود ک همونطوری میخوردیمشون خخخخخخخخخخخخخخخ
الهه(مامان یاسان)
7 خرداد 92 17:27
خیلی نامردید پس من چـــــــــــــــــــی؟؟؟؟؟؟
ایشاالله به همتون خوش بگذره جای من و یاسان هم خالـــــــی کنید


الهی بمیرم من ک از خدامه تو هم باشی ولی دوری
حیـــــــــــــــــــــــف
Sheida
7 خرداد 92 18:26
ارشان جوجو چقدر ناز شده
خودت هم تو عكسا عالي بودي
كلا عكسا قشنگ بود...


قــــــــــــــــــــــــــــــــــربـــــــــــــــون تو گل نازم
mamane Ali
7 خرداد 92 19:21
ارشان تپولیییییییی من اخرش تو رو میخورم.. من موندم مامانت چه جوری تحمل میکنه تا حالا قورتت نداده؟؟؟؟؟ مامانش یکم گازش بگیر دلم خنک شهههه.. گاز اروم؟؟ باشه؟؟ پلیز؟ خیلی اروم !!
عکساتونم خیلی قشنگه .. خوشم میاد ارشانم مثل علی کل اهل مسافرته و کلی گشت و گزار میره
همیشههه خوش بگذره شقایق جونم


چرا میچلونمش خاله اما گاز دلم نمیاد آخه هنوز خیلی نرمه
خخخخخخخخخخخخخخخخخخ
آره پایه مسافرته خوبه
مرسی عسیسم
رضوان مامان رادین
7 خرداد 92 19:36
با خجالت فراوووون...رمز لطفا ببخشید



خخخخخخخخخخخخخ حالا ک باز شد ولی بازم برات تلگراف میکنم
مامان آنیل
7 خرداد 92 19:55
واااااااااااااااای عزیزم دلمون برات تنگیده بودا ماشالا به تو ارشانی که پسمل خوبی بودی.
مامانی خیلی قشنگ نوشتی و پر ملات عکسا هم عالی بودن ماشالا به مامانی و ارشانی خوشگل


مرسی دوست گلم. نظر لطفته
مامان طه
7 خرداد 92 23:43
به به رسیدن بخیر عزیزمممممممم

چه عکسای قشنگیییییییی

خوشگلیاااااااا

ارشان رو ببوسش


ممنونم عسیسم
لطف داری
بوس واسه خودت و طه
مامان یاشار
8 خرداد 92 1:21
وای که وقتی نیستی دلم خیلی خیلی تنگ میشه واسه این پسمل خوردنیت. چه عکسایی مامانی کلی کیف کردم. همیشه به گردش و تفریح ایشالا.دلم میخواد درسته قورتش بدم. در ضمن شما هم خیلی خیلی خوشگلیا خوش به حال این پدر و پسر


واااااااااااااااای گلم شما خیلی لطف داری
ممنونم
مامان رقیه
8 خرداد 92 9:42
آفرین
آدم سر ذوق میاد این همه عکس از دوست ندیدش می بینه روی ماهتو می بوسم
ایشالا که همیشه شاد و خوش باشی
گروهی رفتین سفر ها


بـــــــــــــــــوس
سفرمون خانواده 3 نفرمون بود اما بقیه همه اونجا بودن...
مهرنوش مامان مهزیار
8 خرداد 92 10:26
مثل همیشه همه چیز عالی بود.


مــــــــــــــــــمنونم عزیزم
رضوان مامان رادین
8 خرداد 92 11:28
شقایق جون بالاخره رمزتون یادم افتاد...وقتی زدمش و صفحه باز شد کلی ذوق کردم..دلم واسه ارشان جوجو تنگ شده بود...خدا را شکر حسابی ارشانی د د رفته و با دختر عموهاش بازی کرده...خیلی عکسها قشنگ بودن..هزار تا بوس واسه ارشان و مامان مهربونش


آخی میگفتی زودتر برات میفرستادم گلم
خداروشکر ک باز شد
خیلی بهمون لطف داری دوست گلم
mAhyA
9 خرداد 92 0:12
سلااااام...
من خواننده وبلاگتون هستم ولی متاسفانه خاموش
عاشق گل پسرتونم خیلی دوست داشتم رمزتونو داشته باشم ولی خوب البته از مشکلات دنیای مجازی هم باخبرم/
میدونم و کاملا بهتون حق میدم که اگه نتونید بهم اعتماد کنید و رمزو بدید...
ولی بازم من عاشق گل پسرتونم و با دیدن عکساش همیشه ماشالله میگم و ذوقشو میکنم
ولی اگه خواستید و لطف کنید رمزو بهم بدید ایمیلمو گذاشتم براتون توی نظر خصوصی دیگه هرجوری که خودتون میدونید من هیچ اصراری ندارم و کاملا درکتون میکنم


سلام محیا جون
ممنونم ک وبلاگ منو پسری رو میخونی
ای کاش ی وبلاگ داشتی و با هم بیشتر آشنا میشدیم
اگر تونستی وبلاگ بساز... خوشحالم کردی بوس
♥ نیم وجبی ♥
9 خرداد 92 2:03
همیشه به مسافرت عزیزم...خوش به حالتون وای که چقدر دلم مسافرت میخواد ولی درسا نمیزارن
چه عکسهای ناااازی گرفتی از ارشانی
فدای مامان و پسمل خوشگل
خیللللیییی دوستون دارم


ممنونم عزیزم
ایشالا بعد امتحانات ی دل سیر برین گردش
مرسی بوس
زهره(مامان یاسین)
9 خرداد 92 2:06
به به چه مسافرت خوبی.چه خانواده ی خوشبختی ماشالله خدارو صدهزارمرتبه شکر که به ما این گل پسر ها رو داده منکه به یاسین می گم پرنده ی خوشبختی...خدا پرنده ی خوشبختیه شمارو هم حفظ کنه


ممنونم گل خانموی
آمین... همچنین
مامان محمدرهام جون
9 خرداد 92 13:10
قربون دوست ناز وپسر خوشگلش برم سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام ،خوبید؟؟؟؟؟؟؟؟؟همیشه به گردش خیلیییییییییییییییییییییی لذت بردم از عکسها عالی بودن وانقدر زیبا توئصیف شده بودن که خستگیم در رفت ومنم باهاتون اومده بودم مسافرتدوقلوها خیلی با مزه ونازنبوووووووووووووووووووووس برای ارشان جوجو ومامان زیبا ومهربونش


سلام خاله سمانه گل و مهربون
ممنونم لطف داری بهمون
بوس بوس
Mumy
11 خرداد 92 14:01
پس من چیییییییییییییییی ؟


الان برات تلگراف میکنم
هنگامه
16 خرداد 92 11:16
وای خوش به حال ارشان جون که همبازی داشته و این همه خاطرخواه .
وای شقایق جون چقدر با تصوراتم فرق داشتی و صد البته بهتر از تصوراتم
عزیزم من سه تا عکس برات میل کردم اگه نیومده بود خبر بده . بوس


ممنونم خاله ای
مرسی دوست جونم
آخ جون الان میرم میبینم
منا مامان اریان
19 مرداد 92 5:25
سلام شقایق جونم عکسای قشنگتونو دیدم نسبت به تصوراتم خیلی خیلی خوشگلتری
قربون ارشان خوشگله برم
انشالا همیشه به خوشی وسفر باشین خیلی لذت میبرم از دیدن یه خانواده خوشبخت ..انشالا خداوند شما سه تا گل رو برای هم حفظ کنه


سلام مونا جونم
ممنونم لطف داری...