ارشــــــــــــــان پیشـیارشــــــــــــــان پیشـی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره

پرنس پیشی،پسر پائیزی

شیطنتهای گوگولو

1392/3/23 18:36
339 بازدید
اشتراک گذاری

آلبوم دوستای  ارشان با عکس محمد پارسا جون آپ شد


۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩

002.gif

سلام دسته گلم.... شیرینم... شیطونکم

جیگرم این پست تقریبا طولانیه اما عکساش کمه! آخه دوربینمون خراب شد و تا اطلاع ثانوی با همین چندتا عکس سپری میکنیم! 

خوبی نفسی؟

 من اصلا خوب نیستم...ناراحت آخه چند دقیقه پیش افتادی و سَرِت خورد ب زمین... گریه با تمام وجودم مواظبتم ولی...چشم آخه دیگه چطوری مراقبت باشم گل نازم؟نگران قربونت برم ک خیـــــــــــــــــلی گریه کردی...گریه الانم رو پام گذاشتمت بخوابی...دل شکسته قربونت برم ک جدیدا وقتی میذارم رو پام بخوابی حتما باید پای راستت رو آویزون بذاری! قهقهه حسابی غصه خوردم وقتی افتادی...افسوس ماشالا جدیدا خیـــــــــــــــــــــــــــــلی شیطونی میکنی!شیطان دیگه از کنترلم خارج شدی!!!!!!!!!!!!! سوالبه هیچ وجه هم نمیخوای تو روروئک بری!!!!!!!!!!!عینک چون دلت میخواد فضولی کنی و هی همه جارو بگیری و بلند شی...خیال باطل

 

گل قشنگ مامان اگر بدونی چطور داری با دلبریهات ما رو وابسته ب خودت میکنی........... قلبب خدا مامانم میمیرم برات.قلب ب باباعلی میگم ب نظرت همه پدر و مادر ها انقدر عاشق بچه هاشونن؟سوال میگه معلومه ک هستن!نیشخند آخه مامانی هیچ عشقی نمیتونه جای تو رو تو قلبم بگیره. بغلهیچ چیز نمیتونه باعث بشه لحظه ای تو از یادم بری.....ابرو دردت ب جون مامان...ماچ

 

نفسکم یعنی شبا ک میخوابونمت اصلا انرژی تو تنم نمونده انقدر ک در طول روز باهات این طرف و اون طرف میدوئممنتظر.......... بابایی میگه حسابی وقتت پر شده ها!!!!!!!!!!! نیشخندکار من دیگه از پر شدن وقت گذشتهماچ تمام ثانیه های عمرم رو تو پر کردی عشقم، خیال باطلبچه داری ب نظرم خیلی سخته ولی وقتی من عاشقتم تمام سختی هاشو ب جون میخرم.ماچ فقط اگر راحت غذاتو بخوری دیگه ب نظر خودم خوشبخت ترین زن دنیا میشم...فرشته تنها مشکلم اینه ک تو غذا خوردن رو دوست نداری!کلافه غذایی ک میتونم بی درد سر بهت بدم یکیش قرمه سبزیه و دومی جوجه!خنده اینو نوشتم ک قبل از ازدواج خانمت بخونه و یاد بگیره برات چه چیزایی بپزه!خنده

 

آخ یعنی من اون روزو میبینم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟سوال

تمام روز و دنبالتم ک مبادا بیوفتی اما بازم نگران!... آخه عاشق ایستادنی! چشم1 لحظه نمیشه ازت غافل بشیم...ابرو مخصوصا عاشق اینی ک بری و آینه رو بگیری و وایستی!بغل عاشق خود شیفتگیتم! هنوزم خیلی عکستو تو آینه دوست دای! خندهمیتونی ساعت ها سر پا وایستی و ب نینی توی آینه لبخند بزنی و باهاش درد دل کنی! نیشخندمنم دم ب دقیقه مجبورم آینه رو تمیز کنم ک جای انگشتای کوچولوت نمونهخجالت

 11

این روزا من هر جا باشم میای همونجا،مژه مثلا امکان نداره بدون من بری تو اتاق ، اما اگر من تو اتاق برم میدویی و میای............. قهقهه

  این روزا یَک جیغای بنفشی میکشــــــــــــــــــــــــی بیا و ببین!خنده خیلی باحالهچشمک

 

 خیلی وقتا دستت و میگیرم و با هم تو خونه قدم میزنیم! زبانالبته همیشه مقصدت پیش آینه میشه!!!!!!!!!!!! خندهخداکنه هر چه زودتر بتونی راحت و بدون افتادن راه بری ک انقدر نخوری زمین! استرس

 عـــــــــــــــــاشق خودکاری! قلبخیلی دوست داری بهت خودکار بدم اما خودت میدونی ک گلم خطرناکه! عصبانیبا همون حال گاهی ک بیکار باشم و 6 دانگ حواسم بهت باشه میدم بازی کنی!آخ گمونم میخوای نویسنده بشیمتفکر

 

 راستی مامانی دوباره میخوام بهت شیر خشک بدم! سوالشیر خودم خیـــــــــــــــلی کم شده! نگرانفکر میکنم سیر نمیشی! افسوسغذا خوردنتم ک ماشالا.................. ابرو البته تمام داروخونه هارو گشتیم و ب ب لاک 2 گیر نمیاد! یولرفتیم پیش دکترت میخوام بهش بگم ک بهت نان 2 بدم!ناراحت راستی هنوز واسه 8 ماهگیت نبردمت پیش دکترت!خیال باطلگاهی باباعلی وقت نداره و گاهی دکتر! ایشالا ب زودی میریممتفکر

  میخواستم از این ب بعد شبا تو تختت بخوابی و اتاقت دیگه متروکه نمونه اما چند شبی امتحان کردم دیدم اگر بخای بری تو اتاق بخابی من 5.6 بار باید بیام و بهت شیر بدم! خمیازهبماند ک چند دفعه باید بیایم بهت سر بزنیم ک پتو روت باشه یا خوب خوابیده باشی! خمیازهواسه همین به همراه بابای مهربون تفکر کردیم و تصویب شد تا 1 سالگی پیش خودمون بخوابی!استرس

  اخیرا یاد گرفتی جایی از بدنت میخاره خودت میخارونی!!!!!!!! خندهمثل سر یا پاهات! بیشتر وقتی خوابت میاد گوشاتو میخارونی!ماچ

 وای وای وای اینو نگفتم: بوس یاد گرفتی مامانم!ماچماچماچماچماچماچماچماچ البته فعلا فقط اسمش بوسه و فقط رو خودم انجام میشه!خنده وقتی صدات میکنم میگم بوس بوس هر کاری ک داری میکنی و میذاری و میای بغلم صورتمو خیـــــــــــــــــــس میکنی و میری ب ادامه کارت میرسی!خجالت آخ ک من عاشقتم!ماچماچماچماچماچماچماچماچ

  تو بازی گاهی هی میگم کیه؟سوال کی اومده؟ سوالتو هم هی ب هر چی ک جلوت باشه میکوبی!خنده مثلا داری در میزنی!قلب

  هر چی رو ک بخوای یکسره میگی دِ دِ! دِ دِماچ

موقع شیر خوردن مدام دستت تو صورت من میچرخه! خندهدماغم دراز شد از بس کشیدیش! دروغگو(حالا خیلی کوتاه بود) قهقههلب و چشم و ابرو بینی نداره هرچی باشه میکَنیآخ

شدیدا دَدَیی شدی!خجالت کسی جرعت نداره بیاد خونمون یا بره بیرون! میدوئی طرف در و اگر در بسته بشه این شکلی میشیگریهگریهگریهگریهگریهگریهگریه

جرعت نمیکنیم دهنومنو باز کنیم درجا دستت میره تو دهنمون.تعجب خخخخخخخخخخ تکلیفمونو مشخص کن مادر میخوای نویسنده شی یا دندون پزشک؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خنده

 

وایییییییییییییی چقدر حرف زدما! ببخشید! حالا بریم ی چندتا عکس بذارم ک همین عکسا هم غنیمته!

باب

این باب اسفنجی هدیه 8 ماهگیته از طرف مامان شراره بازم من پاتریکو بیشتر دوست دارم............زبان

 باب

سینی

ماشینتو گذاشتم تو سینی ک ب پرز فرش گیر نکنه و راحت بچرخه!ساکت ماشینو انداختی بیرون خودت رفتی تو سینیقهقهه

سینی

مدرک جرم

1

2

جون دلم، قلب مامان، عمر و نفسم من عاشقتم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

شهرزاد
24 خرداد 92 14:47
الهی من فداش بشم که خورده زمین آرادی هم چند وقت پیش که رو تخت خوابونده بودمش و سرم گرم مهمونها و آشپزی بود بیدار شده بود و چهار دست و پا انقدر اومده بود که با کله از تخت افتاده بود پایین خیلی سخته آدم می بینه بچش میفته من که تمام بدنم از ترس می لرزید ....مامانی ول کن بذار جای انگشتای خوشگلش بمونه رو آینه لک از این قشنگتر؟


الهی بمیرم چیزیش ک نشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آره ب خدا من ک دق کردم
خخخخخخخخخخخخخخخ
افسانه مامان پارمین
24 خرداد 92 14:57
شقایق !!! واقعا قرمه سبزی به ارشان میدی ؟؟؟؟ مگه براش خوبه؟؟؟؟
ماشالله خیلی پسرت شیرینه . میدونم خیلی مواظبش هستی و براش طحمت میکشی . دستت درد نکنه مامان نمونه و خدا قوت


آره دادم بهش افسانه جون
ب خدا نمیدونم دیگه چکار کنم... تنها چیزیه ک خودش دهنشو باز کرده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
مامان طاها
24 خرداد 92 15:41
سلام خانمی
چه نی نی نازی دارید
ببخشید من شماره دکتر رحمانی رو ازتون میخواستم.میشه برام بذارید؟
با تشکر


سلام عزیزم ممنونم
چشم میام وبت میذارم
مامان کوچولو
24 خرداد 92 18:04
گازت بگیرم الهی..


واییییییییی خاله سپیده دلت میاد لپ سفیدم قرمز میشه. خخخخخخخ
مامان محمدرهام جون
25 خرداد 92 0:58
فداش بشم که خورده زمینشقایق بذار آثارش بمونه عروسکمباب اسفنجیت مبارک باشه گلپسرمقورمه سبزی وجوجه،به به منم جات بودم میرفتم سراغ اینه مگه از این گل خوشگلترم هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟بوووووووووووووووس به سبک خودت


میسی خاله جونم، آثار باستانی میشه، ممنونم خاله مهربون، خخخخخخخخخخخخخخخخخ
مامان طه
25 خرداد 92 6:41


ببوس این فسقلییییی رو


میسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسی
مهرنوش مامان مهزیار
25 خرداد 92 9:38
عزیزم گل پسرت مااشاا... هر روز داره شیرینتر میشه. اینقدر دوست دارم بیام از نزدیک ببینمتون و ارشان بوس کنم و فشارش بدم. ببخشید البته . اومدم تهران فرصت شد حتما یه قرار باتون میزارم البته اگه افتخار بدید که از نزدیک ببینمتون.


وااااااااااااااااااااااااااای من و ارشان ک از خدامونه شمارو ببینیم خاله مهرنوش جونم
مامان طه
25 خرداد 92 11:50
ای جان دلممممممممممم

دوستون دارم

گلم بروزم


میسی خاله ما هم همینطور
رضوان مامان رادین
25 خرداد 92 13:20
عزیزم ...هر قدر هم که مواظب بچه ها باشیم بازم یکسری اتفاقات که نباید بیفته میفته...واسه منم هزار بار اتفاق افتاده اون لحظه فکر میکنی قلبت کنده و افتاده زمین


آره ب خدا رضوان جون
هدی(دل نوشته)
25 خرداد 92 15:12
ای جونم
شقایق جان این وبلاگ خودمه دوست داشتین تشریف بیارین


ممنونم چشم حتما بهتون سر میزنیم
مامان محمدامین
25 خرداد 92 20:00
سلام عشقم خوبی خاله؟چند وقت بود نبودم دلم برات حسابی تنگیده بود...
کارای جدید مبارک حالا واسه من بوس یاد گرفتی آقای بد آموزی
راستی شقایق جون قالب جدید مبارک خیلی به دلم نشست همچین شاده


سلام خاله ای. ماهم دلمون برات تنگ شده بود...
قابلی نداره دوست جونم
مرضیه
25 خرداد 92 21:54
ایییییی جونم، فدات بشم که خوردی زمین تو این سن بچه ها کنجکاو هستن دیگه و نمیشه درست کنترلشون کرد
دوست جونم می دونم که خیلی حواست به جوجه هست
قربونت بشم که دوست داری غذای سفره بخوری بخور عزیزم امیدوارم گوشت بشه به تنت
خاله قربون عکس هات بشه خودشیفته من (از بس که خوشگله خودش هم می دونه )
قربونت برم که انقدر کارهای مختلف انجام میدی
خاله اسباب بازی جدید هم مبارک باشه
آخخخخخخخخخخخ که باید این شاه پسر رو کلی


میسی خاله جون... هی میوفتم ... مامانمم همش حرص میخوره!
ممنونم دوست گلم. بوس
ارغوان
26 خرداد 92 13:24




الهه(مامان یاسان)
26 خرداد 92 15:03
آخر من یه روزی تورو درسته قورت میدم حالا میمبینم


خخخخخخخخخخخخخخخخ ماهم یاسانو برمیداریم واسه خودمون
هنگامه
27 خرداد 92 0:58
آخی نازی ، ایشاله هر سری که میفته زودی پاشه و با خوشحالی به راهش ادامه بده . این آرسام هم که پدر ما رو در اورده همش دوست داشت بره روی میز جلو مبلی و امشب ما رو مجبور کرد فعلا اون رو هم جمع کنیم تا ببینیم وسیله بعدی برای جمع کردن چیه


تو هم مثل ما کم کم همه رو جمع میکنی دوست جونم..... خخخخخخخخخخ ممنونم خاله مهربونم
mAhyA
27 خرداد 92 14:13
عزیزممممم ماشالله به همه شیرین کاریات


بووووووووووووووووووووووووووووووووس میسی
الهام
27 خرداد 92 14:58
چه چیزی می تونه شیرین تر
قشنگ تر و رویایی تر از
تولد یه پسر باشه که
یک ساله می شه؟!
امروز همون روز شیرین و رویاییه و
شما برای تولد امیرحسین ما
دعوتید.


این اولین تولد منه...
امیر حسین شما رو دعوت می کنه...


به جشن ما بپیوندید
در روز ویژه اش...
منتظریم...


آخ جووووووووووووووووووون تولد داریم میایم