اعیاد شعبانیه مبارک...
سلام پسمل پائیزی من
بازم رسیدیم ب شعبان ماه پر برکت و پر از عید
شعبان شد و پیک عشق از راه آمد
عطر نفس بقیه الله آمد
با جلوه سجاد و ابوالفضل و حسین
یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد
و نیمه شعبان تولد امام زمانمون مبارک
هنوزم انتظارو انتظار است هنوزم دل به "ســيــنـــه" بي قرار است
هنوزم خواب ميبينم به شبها همان مردي که بر اسبي سوار است
همان مردي که جمعه آيد روزي ... و اين پايان خوب انتظار است
این اعیاد زیبارو ب خانواده عزیزم ، دوستای وبلاگی خودم و پسرم و همسر و پسر عزیزم تبریک میگم
حالا بریم سراغ خاطرت شکر پنیرم تو این روز زیبا:
مامانم پارسال یادته؟ البته تو ک یادت نیست ولی خاطره اون روزو برات نوشتم... کجا؟ اینجا!
حالا امسال: امسال نیمه شعبان من 1 کادوی بزرگ گرفتم... از تو!!!!!! 2 بار ب طور واضح صدام کردی مامان!!!!!!!!!!!!! اشک تو چشمام جمع شده الهی قربون تو پسرکم برم. همونطور ک میدونی ما نیمه شعبان رو میریم مولودی ، خونه دختر عمه مامان شراره! امسال هم ک تو بودی و میخواستیم آماده شیم ک بریم! تند تند بردمت حموم و دادمت ب باباعلی ک لباس تنت کنه و بعد خودم حموم کردم! وقتی اومدم بیرون تو روروئکت بودی و گشنت هم شده بود... دویدی سمتم و با صدای گرفته ک مثلا داری گریه میکنی گفتی مامان ... مامان
وااااااااااااااااااااااااااااااای اون لحظه دلم پرکشید... 1 نگاه ب بابایی کردم و دیدم اونم متوجه شده! الهی من قربون تو برم زندگی من
خلاصه مامانی ما جشن نیمه شعبان رو تو مولودی حضرت مهدی مهمون بودیم و تو هم نذریتو ک شیرینی بود همینجا پخش کردی! قبول باشه پسرکم
خیلی خیلی خوش گذشت... راستی تو ی آبجی داری ب اسم نیایش... بنا ب دلایلی نیایش خانم الان چند ساله ک منو مامان صدا میکنه و تو رو هم از وقتی اومدی داداشی صدا میکنه!
اینم آجی نیایش
دوستت دارم عسلکم