ارشــــــــــــــان پیشـیارشــــــــــــــان پیشـی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

پرنس پیشی،پسر پائیزی

200/چکاپ و اطلاعات 9ماهگی...

1392/4/24 18:19
484 بازدید
اشتراک گذاری

پسملم با این پست 200 پست وبلاگت کامل شد و برات سی دی بلاگ سفارش دادمقلب


خوشگل من سلامtotalgifs.com woopies gif gif 027.gif

جیگملم کلی حرف برات دارم پس خودتو واسه 1 پست طولانی آماده کنساکت


از چکاپ 9 ماهگیت شروع میکنم ک 19 تیر 92 ب همراه باباعلی رفتیم و بردیمت مرکز بهداشت... یعنی اگر بخاطر واکسن های دولتی نبود ب هیچ وجه نمیبردمت پیش این مرکز بهداشتیا،کلافه آخه من خیلی شنیدم ک واکسن های مراکز خصوصی گاهی تاریخاش میگذره بخاطر همین میبرمت ک فقط موقع واکسن زدن مشکلی پیش نیادقهر

آخه هیچ وقت من جواب درست و حسابی از اینا نشنیدم ... کلافهاولش میذارمت رو ترازو میگم وزنش چقدر شده میگه 10 و خورده ای... خودم ک گذری دیدم 10 کیلو 300 بود... میگم قدش چقدره؟ میگه مینویسم تو کارتش خودت بخون... میام کارتت و میخونم میبینم نوشته 9 کیلو و 800

آخه میگه 10 و خورده ای بعد مینویسه9 کیلو 800، بعدشم ماه پیش بردم پیش دکترت 9کیلو و 800 بودی... خودم خونه کشیدم 10 کیلو 500 اصلا حالم بهم میخوره ازشون... قدت رو زده 74 اومدم خونه خودم گرفتم 76! چه وضعیه آخه؟

 

از غذا خوردنت بگم ک تحت هیچ شرایطی غذای خودتو نمیخوری...سبز منم دیگه دلو زدم ب دریا و ب غذات نمک اضافه کردم... ک اینطوری بهتر میخوری!خوشمزه

 و اینکه از غذاهای خودمونم بهت میدم و دیگه ب حرف هیچکس هم گوش نمیدم... تو هم عاشق سوپ جو ، لوبیا پلو، عدس پلو و همچنان جوجه و قرمه سبزی هستی

حرف زدنت هم ک من عاشقشم... بغلکلی با صدای کلفت بلند بلند برام حرف میزنی... قشنگ بابا میگی... و اینکه وقتی بابا رضا رو میبینی یکسره میگی اِدا... اِدا

 وقتی صداش میکنی نمیدونی برات چکار میکنه... ب طور واضح میشه فهمید تورو بیشتر از من دوست داره... و تو اولین نفری هستی ک بابا رضا بیشتر از من دوست داره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!زبان

 

این روزا یکسره همه جارو میگیری و بلند میشی... خیلی وقتا هم دستت رو ول میکنی و بعد از 3 یا 4 ثانیه میوفتی! خندهتازگی هم میتونی از مبل بری بالا... البته هنوز قدت نمیرسه و از روی پای ما یا از رو بالش میری

آها از 2تا پله ای ک خونه بابا رضا هست هم راحت میری بالا شیطونکم

همچنان عشق آب بازی داری... حتی توی 1 لیوان... قهقههخخخخخخ عاشق آبی هر طوری ک باشه... دوست داری تو لیوان آب بخوری و همچنین میخوای خودت بگیریش...

وقتی صدای اذان میاد یا قرآن میخونن نوکت میاد جلو و تند تند میگی اوف اوف... نمیدونم منظورت چیه؟ هر جا هم باشی میدوئی میای بغلمون!سوال

 

عاشق باز و بسته کردن دری... هر دری ک باشه فرقی نداره! فقط هی ببندی و باز کنی... قلب 

12 تیر تولد دایی جون بود و چون همه تازه از مسافرت برگشته بودیم نشد براش تولد بگیریم. فقط بهش کادو دادیم.. تو براش 1 تی شرت و 1 جوراب خریدی!زبان

 

1 شب عمو مجتبی رو واسه افطار دعوت کردیم خونمون... لبخنداونم زحمت کشید و برات 1 اسباب بازی خرید...نیشخند از این چرخا ک میکشیم رو زمین صدا میده... عاشقش شدی ... ی چیز میگم ی چیز میشنوی... کلی باهاش بازی میکنی... اوه

1 چیز جالب اینکه ساعت 12 شب بودو تو هم خوابالو بودی و عمو جون داشت میرفت...لبخند وقتی لباساشو پوشید ک بره ما هم بلند شدیم و خداحافظی کردیم تو تند تند دوئیدی و رفتی اسباب بازیتو برداشتی رفتی دور دست نشستی و زول زدی ب عمو جون...قهقهه فکر کردی موقع اومدن آورده موقع رفتن میبره! انقدر خندیدیم از دستت...خنده

عمو مجتبی گفت : عمو جون واسه خودت... اونو برای تو خریدم... نمیبرمش. بعد تو هم 1 لبخند تحویلش دادی!

1 داستان جالب:شیطان جنابعالی عادت کردی تا من میرم wc میدوی دنبال من !!!!!!!! ی روز تا دیدم حواست پرته تندی خواستم برم wc ک یهو دیدم داری در میزنی...

وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای نمیدونی چی شد... در و گرفته بودی و بلند شده بودی و درمون رو ب بیرون باز میشه...افسوس اگر درو باز میکردم میوفتادی! چشمدور و برت هم کلا سرامیک! خنثینمیدونی چقدر وحشتناک بودقهر

هی بهت میگم ارشانم بشین مامانی!دل شکسته ولی فقط ذوق میکردی و در میزدی... 3 دقیقه ای شد همونطوری و من هرچی بهت میگفتم گوش نمیدادی و فکر میکردی بازیه! آخرش آروم در و باز کردم و فقط انگشتمو آوردم بیرون تند تند برات شکلک در آوردم و گفتم بیا دستمو بگیر تا بالاخره گرفتی!قهقهه

من هم دستتو محکم گرفتم و آروم آروم درو باز کردم... خندهوقتی اومدم بیرون کلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی خندیدم.خنده

حالا میرم سراغ عکسات:

1.روزی ک دوستام میخواستن بیان خونمون و ما منتظر مهمونامونیم

1

1

1

1

2.بای بای گهواره

از اونجایی ک دیگه تو گهوارت خوابت نمیبردو خیلی خطرناک شده بودی ما هم جمعش کردیم

2

 3.اینجا داریم میریم جهاز برون... دیدن جهاز دوستم و همسایه مامان شراره ، فاطمه

3

3

4.بازم گیر دادی ب شصت پات و میخوریش

 4

4

4

5.عاشق اینی ک اسباب بازیهاتو بذاری رو مبل و سر پا وایسی بازی کنی

5

5

 ولی گاهی سقوط هم میکنی. خخخخخخخخخخخ

6 

5

6.اینم ارشان خان و عمو جون و اسباب بازیش

 6

واز اونجایی ک دوست داری اسباب بازیهات روی مبل باشن و باهاشون بازی کنی بعدش سقوط میکنی!(شانس آوردیم من همیشه برات تشک پهن میذارم ک اگر افتادی.......)

6

6

7. عموپورنگ

گل من یه طوری عاشق عمو پورنگ شدی ک خدامیدونه کل زمان پخش برنامه پلک نمیزنی... باهاشون میخندی و باهاشون دست میزنی! 

7

7

7

8. بدون شرح

8

8

8

 9

9

9.داری هلو میخوری.خخخخخخ

 نوش جووووووووووووووووووون

9

9

10.سبزی پاک کردن واسه افطاری

10

وقتی هم ک داشتی میذاشتی دهنت ازت گرفتمش این شکلی شدی!

 10

همون موقع مامان شراره با نون سنگک رسید و تو دیگه بیخیال سبزی شدی

10

اینم افطاری خونه بابارضا

افطار

11. همچنان عاشق آهنگهایی هستی ک برات ضبط کردم...

11

11

واییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

خیلی حرف زدم خسته شدم... میدونم تو هم از طولانی بودن این پست خسته شدی، آخه میخواستم نهایت استفاده رو از آخرین پست سی دی بلاگ کرده باشم.

فکر نکنی همشو یک جا نوشتم ها! نوشتن این پست از 9:35 دقیقه صبح تا الان ک 2:23 دقیقه بعد از ظهره ادامه داشت.

الانم شما خوابیدی... دوستت دارم

پایان 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (19)

مامان سید عرشیا
24 تیر 92 19:53
عزیز خاله الان با عرشیا جونم عکساتو دیدم و پسرم کلی ذوقت کرد. چه قدر منتظرم که پسرم هم مثل تو بابا مامان بگه .... دوست داریم . بوسسسسسسس
شقایق مامان آرشا
24 تیر 92 23:17
سلام عزیزم.من میگم این دو تا یه ارتباطی دارند که کاراشون این قدر شبیه کامل میشه پستتون را بذاریم فقط عکسا را جا به جا کنم هورا برا 200 پسته شدن
شقایق مامان دانیال
25 تیر 92 1:34
ای جانم ارشان خوشگل شیطون . ایشاله همیشه شاداب و سرزنده باشی پسر خوشگلم . میبوسمت
مامان یگانه و ریحانه
25 تیر 92 11:53
سلام خانومی هزار ماشالله به ارشان کوچولو شیطون عکسهات هم خوشگل شده عزیزم از طرف من ببوس این گل پسر ناز رو
مامان طه
25 تیر 92 11:59
ماشالا عزیزم خیلی شیطون بلاشدیااااااااااااااا میبئسمت خاله جون کارتون نیگا کردنش خحیلی جالبه راستی این بداشتا اعصاب واسه ادم نمیذارن وزن طه رو هم همش اشتباه میکن ول کن منم همیشه دکترش هرچی گفت اونو در نظر میگیرم شقایق جونم التماس دعا دارم
الهه(مامان یاسان)
25 تیر 92 15:54
سلام شقایق جون کلی کیف کردم من عاشق پستای طولانیم راستی مرکز بهداشت بخاطر این وزن رو کم میگه چون لباس و پوشک بچه رو هم ازش کم میکنه بعدشم تن بت سالم باشه این 600 700 گرم بجایی نمیخوره راستی ارشان جوجو یاسان هم. از این چرخا داره ولی دیروز شکوندش بعدشم خدا این عمو پورنگ رو از ما نگیره که یه نیم ساعتی با برنامش شما نی نی هارو سرگرم میکنه
fandoghiyebarfi
25 تیر 92 17:44
سلام خوشمزه ی خاله چه ماشالا بزرگ شدی همین چند وقته پیش بود که منتظر اومدن توی نازو پارسام بودیم با مامان شقایق..یادش به خیر بوسسسسسسسسس..
رضوان مامان رادین
25 تیر 92 17:46
ای جونم خیلی بانمک بوده میخواسته کادوشو بده عموش ببره با خودشعاشقتم ارشان جیگری
fandoghiyebarfi
26 تیر 92 10:48
بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوس
مریم
26 تیر 92 12:28
سلام شقایق جونم خوبی عزیزم حسین و حسام تو مسابقه نی نی شکمو شرکت کردن اگه میشه گد 673 رو به شماره 20008080200 بفرستید ممنون میشم
مامان کیان کوچولو
26 تیر 92 20:14
عکسا یکی از یکی قشنگتر .. واااای خاله جوونی چقدر موی فشن بهت میاد ... دختر کشی به خدا .. فک کنم بزرگ بشه شکل مهند بشه (عشق ممنوع )
مامان محمدامین
27 تیر 92 2:31
عشقم سلام...پسرم سلام... خسته نباشی مامانی با این همه زحماتی که واسه ارشانی میکشی فدای تو با اون بازی کردنات... ناز بشی تو عسل خان با اون موهای فشنت... قربون تو که عمو پورنگ میبینی. اون عکساش که داره پاهاش رو میخوره مثل محمدامینه
مامان امیـــــرعلی (پســـرکــــــ شیطـــون)
27 تیر 92 2:51
عزیزدلم ما هم نهایت استفاده رو از این پست بردیم .... گلم تو میتونی پست جدید بزاری ... چون که فقط 200 پستـــ و که سفارش دادی براتــــ میزنن رو سی دی .... به نظر من که سی دی بلاگ بی نظیره .... تمام پست هات و مثل ی دفتر میتونی ورق بزنی ... مبارک باشه سی دی بلاگتــــ ... حدودا 10 روزی طول میکشه تا براتـــ بفرستنش... موفق باشی ... بابت دیر جواب دادن شرمنده نت نداشتم ...
مامان محمدرهام جون
27 تیر 92 15:32
با اجازتونما هم نهایت استفاده رو از این پست بردیم عکسها عالی بود توضیحاتش از اونم عالیتر خیلی کیف کردم از طرف من ببوسش
مامان فائزه
27 تیر 92 18:14
9 ماهگیت مبارک چشم به هم بزنی میبینی کت و شلوار دومادی تنشه هــــــــــــــــی دنیا چقدر زود میگذری شقایق جون چه طوری فهمیدی 200 تا پست شده ؟ میشه به من بگی ... ممنون میشم ... برنامه خاصی داره یا باید بشمرم ...
مامان یگانه و ریحانه
27 تیر 92 19:06
سلام عزیزم بروزیم
مائده(ني ني بوس)
29 تیر 92 13:48
ماشالا ماشالا چقدر تپولي توخوشمزه و شيرينراستي لينكت كردم دوست جونيا


میسی خاله جونم
ممنونم ماهم لینکتون کردیم
مامان پندار
4 مرداد 92 13:53
سلام عسلی.... تو خودت هلویی با اون هلو خوردنت
وبلاگت رو دیدم مامان ارشان جونی.... لینکت می کنم که همیشه ببینم گل پسری رو...... خوشحال می شم پیش ما هم بیای


سلام گلم. ممنونم خاله جون. باعث افتخارمونه. چشم ما هم لینکت میکنیم. بوس
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
11 مهر 92 4:18
ای جانم چه ناز خوابیده برم بخورمش هااا


میسی خاله زهرا جونم