ارشــــــــــــــان پیشـیارشــــــــــــــان پیشـی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

پرنس پیشی،پسر پائیزی

روزانه های ارشانم / تیر 92

1392/4/28 17:33
353 بازدید
اشتراک گذاری

سلام تمام هستی و مستی و راستی و تمام قصه من! 

 

گلکم چندتا از روزمرگیهامون یادم اومده میخوام برات ثبتشون کنم: 

1.ارشان و تلویزیون  

پسملکم تحت هر شرایطی باشه ب کسی ک تو تلویزیون رو ب دوربین حرف میزنه میخندی!  فکر میکنی با تو دارن حرف میزنن و کلی باهاشون حرف میزنی! اکثر مجری ها هم ک رو ب دوربین حرف میزنن و تو خیلی دوسشون داری!

2.ارشان و دس دسی

کافیه 1 نفر بگه دست تو درجا شروع میکنی ب دس دسی! تازه دستاتم میاری بالا و هم زمان کمرتم قِر میدی! خخخخخخخخخخخخخخ فند گازمون ک صدا میخوره تق تق تو فکر میکنی دارم دس دسی میکنم کلی تشویقم میکنی! ههههههه

3.ارشان و مدل خوابیدن شبانه

وای ک چطوری برات بگم ک شب موقع خواب چجوری میخوابی! اول کلی باهات ور میریم تا خسته شی. بعد من و بابایی برقارو خاموش میکنیم و خودمونو میزنیم ب خواب! تو هم انقدر از رومون رد میشـــــــــــــــــــــــــــــــی !!!!!!!!!!! هی میپری رو من هی بابایی رو له میکنی! چند بار هم ک بلند شدی یهو نشستی رو صورتمون. غش میکنیم از خنده... تا اینکه 1 گوشه کناری خوابت میبره (اکثرا بغل بابایی) و میذاریم سرجات...

4. ارشان چرخ کن

 این روزا خیلی دوست داری همه چیز رو تیکه تیکه کنی! مثلا دستمال کاغذی، کاغذ و ... از طرفی هم هرخوراکی بدیم دستت برامون له میکنی و آبشو میگیری و میدی بیرون مثل سیب! واسه همینم اسمت رو گذاشتیم ارشان چرخ کن.

5.ارشان و غذا

 دیگه گذشت اون زمان ک هرچی خودمون دوست داشتیم مینداختیم دهنت و تو هم با  تمام زورت لباتو سفت میکردی! الان خیلی راحت دهنتو باز میکنی و کامل قاشق غذارو میذاریم تو دهنت و تا چشممون رو برمیگردونیم با خیال راحت میریزیش بیرون!!!!!!!!!!!!!!

 6.ارشان و راه رفتن

 این روزا اصلا دلت نمیخواد بشینی. مدام در حرکتی. منم همراهت سرگیجه میگیرم ... و ی چیز مهم دیگه اینکه جایی رو میگیری و بلند میشی و وقتی ایستادی ولش میکنی و شَتَلَق میخوری زمین. و اینکه همش دوست داری بدون گرفتن جایی بلند شی و هی ب پاهای کوچولوت فشار میاری!

7. ارشان و جاروبرقی

بابا زمان ما جاروبرقی اُبُهتی داشت. یادمه دایی امیر ک کوچولو بود موقعی ک مامان شراره میخواست جارو برقی بکشه ی طوری گردن منو سفت میچسبید ک تا 3 روز گردن درد داشتم. ولی تو اصلا انگار نه انگار ک این شی با این همه صدا چیه؟ تازه وقتایی ک خیلی کاردارم با جارو سرگرم هم میشی...

8. ارشان و گریه الکی

وقتایی ک ی چیز میخوای و میبینی ما بهت توجه نمیکنیم الگی ادای گریه در میاری. هی میگی اییییییییییی اییییییییییییییییییییییییی. قربونــــــــــــــــــــــــــــــــــت برم

baby comments, baby graphics

حالا عکسات:

مثلا ما کلی زحمت کشیدیم و میز ال سیدی رو جمع کردیم و شلف خردیم و .............. ک شما دست بهشون نزنی ولی 

1

1

baby comments, baby graphics

 مدل جدید خوابیدن: پاهاتو ببین، دایی امیر هم همینطوری میخوابه!

2

baby comments, baby graphics

داشتیم از بیمارستان میومدیم و تو پیشی رو دیدی. کلی بهش کلوچه دادیم.خخخخ

3

baby comments, baby graphics

بازی با سبد اسباب بازی: انــــــــــــــــــــــــــــــــــــــقدر میخندی

3

3

قربون خندت برممممممممممممممممممممممم 

3

کاری ب اسباب بازیها نداری... فقط سبد رو میخوای!

baby comments, baby graphics

اینم عکس پسرم تو سایت وینا 

4

دو   ست   دا   رم  

baby comments, baby graphics

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مامان یگانه و ریحانه
28 تیر 92 20:56
خدا جون قربون شیطونیات
دقیقا همه کارای ارشان جون هم مثل کارای وروجکای منه از بازی کردنشون تا خوابیدنشون
خدا حفظش کنه این قند عسل رو

آخـــــــــــــــــــــــی جدی؟ مرسی همچنین
شقایق مامان آرشا
28 تیر 92 22:52
ای جان عزیزم خاله قربون این کارای خوشمزه ات بره.پس مامانی پسملی وظیفه داره اول شما را بخوابونه بعد خودش


آره دیگه چه کنیم خاله جون
مامان فائزه
29 تیر 92 12:17
عزیزم برو تو تلگرافت برام پیغام گذاشتم ...




مرسی گلم
مامان طه
29 تیر 92 13:05
ای پسر شیطون قربونت برم چه ناز خوابیدی خاله میبوسمت بروزم شقایق جون
مائده(ني ني بوس)
29 تیر 92 13:42
واااااي! چه بلايي شده اين پسمليپاره كردن دستمال كاغذي وااااااااي


خخخخخخخخخخخخخخخ کجاشو دیدی خاله
شهرزاد
29 تیر 92 18:00
وای از دست این وروجکها دیگه واقعا" آدم می مونه وسایل رو کجا بذاره که دست نزنن


آره ب خدا شهرزاد جون
مامان محمدرهام جون
29 تیر 92 19:07
به محمدرهام میگم ارشان چیکارمیکنه؟؟؟میگه دائه زندگیو میلیزه

ارشان زندگیرو به هم نریز دیگه ببین داداشی اصلا جایی رو به هم نمیریزهجون دلم محمدرهامم همینطوری میخوابه

**نینی رفته تو سبده قائم شده چشاشم گیرکرده **اینم نظر داداشت برای رفتنت توی سبد

بوووووووووووووووووس


خخخخخخخخخخخخخخ قربون داداش مُنُهام. ببین این ارشان چقدر خونه رو بهم میریزه محمد رهام.
خخخخخخخ جیگرتو
رضوان مامان رادین
29 تیر 92 23:34
عزیز خاله...جونم با اون خوابیدنت...


خخخخخخخخخخخخخخخخخ
شقایق مامان دانیال
30 تیر 92 0:48
سلام به مامان شقایق و پسر گلش
خدا این جوجورو برات حفظ کنه شقایق جون . من که عاشقشم . کلی از دیدن خودش و کاراش لذت میبرم . ایشاله از نزدیک ببینمش .
میبوسمتون


سلام عزیزم مرسی گل قشنگم. شما لطف داری خاله شقایق گلم
ایشالا منم خیلی مشتاقم
ترکان
30 تیر 92 1:33
واااااااای ماشالا بالاخره تموم شد.الان دقیقا این شکلیم سلااااااااااام بر شقایق جونو ارشان گلیارشان پیشی همه ی وبلاگتو مو به مو خوندم.به لطف مامانت که کلیک راستو بسته تمامشو به صورت آنلاین مطالعه نمودم.ماشالا چه بزرگ شدیا انگار همین دیروز بود که مامانت داشت خاطرات بارداریشو مینوشت.ایشالا همشه شاد باشیدشقایق جون وقتی وبلاگه ارشانو میخوندم و عکساشو میدیدم یه حسه خاصی داشتم فکر کنم چون از اول همه رو میدونستم و پا به پای شما اومده بودم تا ارشان به دنیا بیاد اینطوری بودموای چه قدر حرف زدم فکر کنم از کامنت منم باید سی دی جداگانه بگیری


سلــــــــــــــــــــام گل من. خوبی. دلم خیلی برات تنگ شده بود عزیزم
مرسی ک بهمون سر زدی و همه رو خوندی قربونت برم.
پس از این ب بعد هستی؟
بووووووووووووووووووووووووووووووووووووس
مامان امیر مهدی(سوده)
4 مرداد 92 8:42
امیر مهدی هم همیشه همینطور میخوابه!!!چه جالب!!!باز هم تفاهم!!!


خخخخخخخخخخ آره بازم