ارشــــــــــــــان پیشـیارشــــــــــــــان پیشـی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

پرنس پیشی،پسر پائیزی

1مامان درانتظارروزهای پیش رو...

1391/4/30 0:09
319 بازدید
اشتراک گذاری

خاطره۱۹/۴/۹۱

سلام دردونه...

روزهای خوب و راحتی رو میگذرونیم...بعضی وقتا میگم حتما این آرامش قبل از طوفانه و وحشت میکنم...

بدجوری به لگدات عادت کردم... هر بار نفسم حبس میشه از اینکه ۱موجود زنده واقعی تو دلم داره واسه خودش قل میخوره خندم میگیره و کلی ذوق میکنم... 

گلکم تصمیم گرفتیم تا هوا گرمتر نشده و من گنده تر نشدم خریداتو تموم کنیم واسه همین تند تند میریم بیرون... چرخیدن تو پاساژای سیسمونی فوق العاده است... مخصوصا لباسای سایز صفر از اینکه به زودی تو میخوای این لباسای به این کوچیکی رو تنت کنی خندم میگیره چقدر کوچولویی قربونت برم...

این خریدای طولانی و خرده ریزا اوضاع کمرمو بدتر و بدتر کرده... کلا نمیتونم زیاد سرپا بمونم... خیلی وقتا پای چپم میگیره تا حدی که اشکم در میاد... دکتر میگه اگه روش درست ایستادن.نشستن و خوابیدن و یاد نگیرم و بهشون عمل نکنم این درد وبال گردنم میشه و تا آخر عمر باهام میمونه...

بارداریم دیگه داره جدی میشه...( پوشیدن لباسهای بارداری... درد کمر... لگدای تو)

این روزا بعضی وقتا به زایمان فکر میکنم و از فکرش وحشت میکنم... بدجوری از زایمان زودرس میترسم... آخه ۶ماهت داره تموم میشه و خیلی دیدم که نینیها تو ۷ماه به دنیا میان...

سعی میکنم بهش فکر نکنم... باید یکم شجاع تر باشم... مثلا دارم مامان میشم!!!!!!!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)