مهمون کوچولوی ارشان...
خاطره٢٦/٥/٩١
سلام سلام گل پسرم...
خوبی مامانی؟ قربون شیطونیهات برم که خواب از چشم مامان گرفتی... دیشب مهمون داشتیم گوگولی... البته مهمونامون طبق معمول مامان شراره + بابارضا + دایی امیر بودن... مامان شراره زودتر اومد و تمام کارارو کردو افطار و شام و آماده کرد... یعنی اون به جای من مهمون داشت فقط خونه ما... ایشالا وقتی اومدی براش جبران میکنیم گلم... خلاصه شب خوبی بود و خوش گذشت...
البته این پست رو بخاطر مهمون تو نوشتم... همسایه طبقه پایینمون تازگیا ١نینی آورده... ١دخمل خوشل...
اسمش هستی خانومه...
دیشب مامانش مهمون داشت و هستی ١عالمه گریه کرد... منم به مامان شراره گفتم برو بیارش بالا تا مامانش کاراشو بکنه... خلاصه اومد خونمون مهمونی و چون خیلی کوچولو بود شد مهمون تو... آخه فقط ٤ماهشه...
امیدوارم وقتی اومدی دوستای خوبی واسه هم بشین مامانی...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی