ارشــــــــــــــان پیشـیارشــــــــــــــان پیشـی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

پرنس پیشی،پسر پائیزی

به روزهای مادرانه نزدیک شدیم...

1391/6/19 23:44
620 بازدید
اشتراک گذاری

خاطره 19/6/91

سلام زندگی مامان...شکلکهای جالب  و متنوع آروین

اومدم 1اعترافی بکنم... تا همین چند وقت پیش یکی از آشناهامونو سوژه کرده بودم که از ماه اول بارداری هی آخ و اوخ میکرد و هی میگفت بارداری خیلی سخته... niniweblog.comمیگفتم از من که بیشتر سختی نکشیده... درسته اضافه وزن، کمردرد، تهوع، سرگیجه و چیزای دیگه داره اما اونقدری که اون گندش کرده سخت نیست...

 

اما الان میخوام حرفمو پس بگیرم... بارداری به جاهای سخت تر رسیده... من که تا الان داغون شدم میگم اونا سخت نبوده، کارایی که قبلا خیلی آسون بوده الان به پروژه هایی بزرگ تبدیل شده... مثل غلت زدن تو خواب که انقدر طول میکشه و آه و ناله میکنم که تمام همسایه ها میفهمن!!!!

این روزا برای اینکه تغییراتمو ببینم لازم نیست برم سونو یا ترازو یا... هرروز صبح که از خواب بیدار میشم 1آدم جدید شدم هر شب 1جای جدید به جاهایی که درد میگیره اضافه میشه... از همه بدتر دنده هایی که زق زق میکنه... لباسا و طلاهام که تنگ و تنگ تر میشه...  واااااااااای وحشتناک ترینش میدونی چیه؟ پوستم !!!!!!!!! پوست شکمم راه راه شدهniniweblog.com 1 روز صبح بیدار شدم و تو آینه دیدم که جای پنجولای 1 هیولا رو شکممه!!!!!!! کرم ها و روغن زیتون و بقیه هم که هیچ تاثیری نداشت.Smiley from millan.net

راستی شکمم داره میاد پایین... یکم ترسیدم اما بیشتر از قبل مواظبم چون آدم لاغری بودم 1شکم شبیه توپ یکم غیر عادی به نظر میرسه!!!!! راستش بهم نخند ولی خیلی شبیه پاندای کنگ فو کار شدم!!!!!!!! دقیقا مثل اون نمیتونم وقتی وایستادم پاهامو ببینم... حتی وقتی میرم رو ترازو باید یکی بهم بگه چند کیلو شدم!!!!!!

راستی تو این هفته 5روز خونه بابارضا بودیم ... به قول دایی امیر که میگه انگار رفته بودم مسافرت! 17 شهریور قرار بود بریم عروسی دوستم مهسا... 1چیز میگم نخند بهم... 8ماهه نرفته بودم آرایشگاه!!!!!!Begging شبیه مردا شده بودم!

16 رفتم آرایشگاه و تازه خودم و شناختم خلاصه رفتیم عروسی و خیلی خوش گذشت... دوستای دوران مدرسه( آیدا، ساناز، سپیده، مهسا) یاد خاطراتمون افتادیم... مهسا هم خیلی خوشگل شده بود... روز خوبی بود و کلی روحیه گرفتم... تو هم با آهنگ میچرخیدی! فکر کنم داشتی میرقصیدی شیطون...

راستی از وسایلات بگم که بار آخرم بود از آشنا چیزی بخرم! هنوز نیاوردن... اگر غریبه بودن میتونستم حداقل غر بزنم اما الان هی میگن امروز یا فردا...

دیگه همینا بود خبرای جدیدم واسه گل پسرم... ببخش زیاد شد آخه خیلی حرف داشتم...

امروز هفته 33 تموم شد و 38 روز به اومدنت مونده...

واسه دیدنت لحظه شماری میکنیم ارشان گلم

خدایا باورم نمیشه!!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

رضوان
19 شهریور 91 14:03
عزیزم فقط یک ماه دیگه مونده...
منم تو دوران بارداری خیلییییییییی اذیت شدم.بدترینشم وقتیبود که رادین خان تصمیم گرفت تو هفته 35 دنیا بیاد.زیاد خودتو اذیت نکن.چشم که بهم بزنی گذشته و خاطراتش مونده.حسابیییییییی مواظب خودتو گل پسری باش


ممنون از قوت قلبی که بهم دادی...
چشم
مرسی بهم سر زدی دوست گلم
مامانی
19 شهریور 91 14:58
الهیییییییییییی ایشالا زود بیاد ببینمش این گل پسری رو


مرسی خاله
ترکان
19 شهریور 91 15:46
شقایق جون ایشالا بعد از اینکه ارشان جون به دنیا اومد تو هم تغییر هویت میدی و از پاندای کنگ فو کار به باربی تبدیل میشیمیشه یه عکس از خودت بذاری ببینیمت؟حالا از این وضعیتتم نخواستی یه عکسه قدیمی بذار.


خداکنه بتونم مثل قبل بشم... سعی میکنم بذارم


مامان یاشار
19 شهریور 91 18:17
نگران نباش خانوم گل اینا همش طبیعیه و بعد زایمانت یه جوری رو شیکم میخوابی که اصلاً یادت نمیاد یه مدت ممنوع بوده. همش درست میشه عزیزم. وسایل گل پسری هم میرسه ایشالا ، خودت رو زیاد خسته نکن.


ممنون عزیزم... مرسی که بهم دلداری میدی
سمیه
19 شهریور 91 22:39
چه خوب که بالاخره رفتی ارایشگاه !
حتما مثل قبل لاغر میشی من که از قبل از بارداریم هم لاغرتر شدم


خداکنه بتونم لاغر بشم...
فاطمه
20 شهریور 91 12:36
بارداری سخته ولی خب واقعا می ارزه به روزهایی خوبی که کوشمولوی نازنینت خواهی داشت .
مراقب خودت حسابی باش


ممنونم دوست خوبم... چشم
sara
20 شهریور 91 14:40
سلام خوش حال میشم به وبلاگم تشریف بیارین و در ضمن اگه با تبادل لینک هم موافق بودین بگین.ممنون


سلام... حتما
نانا و نی نی جون
20 شهریور 91 16:31
سلام
انشاا...
پس چی که میشه میدونم
ولی من مامان کوچولو میشم


انشالا دوست من...
مامان کورش
20 شهریور 91 19:28
سلام شقایق جون عزیزم چیزی نمونده زود زود تموم میشه من تو حاملکیم کورش تکون نمی خورد همش تست حرکت بودم ایشالله این 1 ماه تموم میشه بوووووسسسسسسسسس


سلام گلم... مرسی که دلداریم میدی... اونطوری که خیلی سخته!!!!!
مامان کیان کوچولو
21 شهریور 91 23:03
عزیزم غصه نخور منم خیلی به این چیزا فکر میکردم .. اما الان که کیان بدنیا اومده .. خیلی لاغر شدم وزنم الان که از 1 ماه گذشته کلی کم شده /اما جای اون پنجولا که میگی هنوز هست و و خیلی هم زشتن ... ظاهراً واسه همیشه هم میمونن پس بهش فکر نکن ... الهههییییییی


ممنونم که دلداریم میدی دوست جونم... خدا کنه منم بتونم مثل قبلا بشم... ولی اون خط خطا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟