مشکلات این روزای من...
خاطره 20/6/91
سلام نازدونه
الان که دارم برات مینویسم همچین خودتو جمع کردی گوشه شکمم که شکمم کاملا کجه... یکی ببینه فکر میکنه یه طرفی شدم... قربون کارای بامزه ات برم مامانی که دیگه 1نینی واقعی شدی! این روزا ریز ترین حرکاتت هم حس میکنم عشقم... تو هم ماشالا واسم کم نمیذاری و تا میتونی شیطونی میکنی دردونم!
2روزه که مدل حرکتت عوض شده و خیلی قوی تر میکوبی بهم! فکر کنم چرخیدی و سرت پایینه! آخه لگدات مستقیم میخوره به دنده هام و به زیر دلم خیلی فشار میاری! کمرم و زیر دلم خیلی درد میگیره اما عاشق حرکتاتم! به خصوص وقتی سکسکه میکنی و اعصابت خورد میشه! کاش تجربه داشتم میدونستم این حرکتا و دردا یعنی چی؟ آخه یکم میترسم! نکنه یوقت هوس کنی زودتر بیای مامانی؟؟؟؟؟؟؟؟ ارشانم من واسه اومدنت کلی برنامه دارما! هنوز هم هیچ کاری نکردم... حداقل باید 30 روز دیگه اون تو بمونی گلم... باشه؟ آخه تازه هفته34 رو شروع کردیم...
میدونم دلت نمیخواد مامانتو اذیت کنی عشقم!
راستی الان 4روزه مدام چشم چپم میپره! نمیدونم این یکی دیگه مال چیه! هرچی مشکل بود تو این 8ماه سر من اومد! بازم خدارو شکر که تا اینجا رسیدیم... خدایا این 1 ماهم به خیر بگذرون!
یکی دوروز دیگه ایشالا میرم سونو! امیدوارم همه چیز خوب باشه! تو هم پسر خوبی باش عشقم...
مامی و باباعلی خیلی خیلی دوستت دارن محمد ارشان