دارم میترسم...
خاطره22/6/91
سلام ارشانم...
مامانی الان که دارم برات مینویسم خیلی ترسیدم...
آخه 1ساعت میشه که زیر دلم بدجوری درد میکنه!تو هم بد جور میکوبی بهم... انگار میخوای بپری بیرون! نمیخوام به چیزای ترسناک فکر کنم ولی.............
نیای مامانی! هنوز خیلی مونده به اومدنت!!!!!!
خدایا به خیر بگذرون...
اومدم نینی وبلاگ که سرگرم شم دردم یادم بره... انشالا که چیزی نیست...
35 روز دیگه باید بمونی تپلی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی