روزشمار اومدن ارشان...(30روز)
تاریخ٢٦/٦/٩١
ناز پسرم میدونی امروز چندمه؟ ٢٦ شهریور... میدونی چرا انقدر خوشحالم؟ آخه گل مادر ایشالا ماه دیگه همین روز تو میای تو بغلم..........
باورم نمیشه که روز شمار دیدنت شروع شده... الانه که از ذوق بپرم هوا و پرواز کنم... من که واسه روز شمار دیدنت اینطوری از خود بیخود شدم واسه دیدنت چطوری میشم؟ خدا به داد برسه!
روی کاغذ ١ روز شمار ٣٠روزه درست کردم که هر روز صبح یکیشو خط بزنم و این نشون میده که چند روز به دیدن گل پسرم مونده! باید بقیه کارای اومدنتو تو همین ٣٠ روز انجام بدم که وقتی میای فقط از وجود نازت لذت ببرم... آخه همه میگن وقتی نینی بیاد وقت سر خاروندن هم ندارم! البته بیشتر کارا تموم شده... چون خونه تکونی کردیم و کار بخصوصی نداریم... فقط باید پرده اتاقت که مامان شراره دوخته رو نصب کنیم... عروسک ها و اسباب بازیهاتو بچینیم... عکسای اتاقت رو بذاریم تو وبلاگ... دریچه کولر اتاقت رو ببندیم... فریزر رو پر کنیم واسه روز مبادا........... اوووووووووو!!!!!!!! چقدر کار دارم زود نیای مامانی من هنوز وقت لازم دارم!
......
راستی امشب بابایی شبکاره و خاله پرنیا میاد پیشمون... فکر کنم تا صبح بیدار بمونیم... خبر بعدی اینکه بابارضا ماشینشو عوض کرد... ویک خبر دیگه اینکه من یکمی سرما خوردم! امیدوارم زیاد نشه و به تو نرسه...
دیشب بابایی گفت موقع خواب کولر و خاموش کنیم... آخه شبا خیلی سرد میشه... پنجره رو باز گذاشتیم و خوابیدیم... خیلی خنک بود...
دیگه باید برم و به کارام برسم... میدونی که چقدر کار دارم...
عاشقتم جوجه طلایی