ارشــــــــــــــان پیشـیارشــــــــــــــان پیشـی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

پرنس پیشی،پسر پائیزی

چکاپ و اطلاعات 14ماهگی، دندون9

1393/2/7 12:59
695 بازدید
اشتراک گذاری

 

۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام

 

پسر 14 ماهه من

15


15

ی سلــــــــــــــــــــام پاییزی در آخرین روزهای پاییز ب یک پیشی پاییزی!

قبل از هر حرف و خبری بذار بگم بعد از کلی سختی و دنگ و فنگ بالاخره روز ماهگرد چهاردهمت یعنی 19 آذر 92 مروارید شماره 9 تو دهنت پدیدار شـــــــــــد! مبارک باشه عجــــقم... الان ب غیر از اون آبیها ک علامت زدم این قرمزه رو هم داری! فقط نمیدونم چرا اینطوری جاخالی داره و یکی در میون در میاد خخخخخخخ

دندون

 

14 آذر 92 : شیرین عسلم  تو این روز اولین برف پاییزی سال 92 رو دیدیم. نمیدونی چ ناز  ذوق میکردی واسه برف! اون روز بابایی ظهر اومد خونه و تصمیم گرفتیم با هم بریم ی چرخی بزنیم و یکم برف بازی کنیم. رفتیم فرحزاد ولی انقدر سرد بود تو رو اصلا از ماشین پیاده نکردیم. فقط برات برف میاوردیم تو ماشین و تو هم کـــــــــــــــــلی ذوق میکردی! همونجا 2 تا کلمه جدید یاد گرفتی: بــــَح => برف    و     سیف=> سفید

بعد از فرحزاد رفتیم شام پیتزا شیث! خیلی دلمون میخواست بریم همون تو و ب یاد جوونیامون همونجا غذامونو بخوریم ولی با وجود تو نشد. پس غذا گرفتیم و اومدیم خونه... البته تو توی راه کلی سیب زمینی خوردی و بازم ی کلمه جدید گفتی : سی سیب => سیب زمینی!!!

و ی چیز دیگه ک اونشب یاد گرفتی هـــــــــــــا کردن هست. خخخخخ وقتی تو سرما ها میکردی بخار میومد از دهنت. خخخخخ کلی ذوق میکردی...

عکسهای اون شب

15

15

خیـــــــــــــــــــــلی پیتزا دوست داشتی

! نوش جونــــــــــــت نفـــــــــــس

15

سیب زمینی هارو زدی رو چنگال پیتزا و یکی یکی میکنی میخوری! خخخخ

15 آذر 92 صبح زود بابارضا اومد دنبالمون و ما رفتیم اونجا. آخه مامان شراره خودش کله پاچه درست کرده بود و خداییشم خوشمزه بود. پسرخالم عباس هم ک سربازی تهرانه اومده بود اونجا... تو خیلی ازش خجالت میکشیدی. تا نگات میکرد یا باهات حرف میزد برمیگشتی اونور یا چشاتو میبستی.

اون روز با بابا رضا رفتم پیش دوستش ک مغازه لباس کودک داره. برات کاپشن خریدیم. خیلی خوشگله مبارکت باشه. بعدا میپوشی عکسشو میذارم.

16 آذر 92 نهار خونه دوست مامان شراره بودیم و خیلی دور هم بهمون خوش گذشت. تو و فاطمه هم کلی بازی کردید. ولی یادم رفت عکس بگیرم. پـــوزشخجالت

18 آذر 92 بابالی شبکار بود و من تصمیم گرفتم ک خودمون تنها بمونیم... کلی کار داشتم . ب شخصه اعتراف میکنم ک خونه تکونی در حد کوچیکتر انجام دادم. ینـــــــــــــی بد اذیتم کردی .. کشتی منو. سرتق سرتق سرتق!!! هرچی بگم کمه. فکر کن 2تا لیوان جلوت باشه عین هم ... یکیشو نشون بدم بگم ارشان ب این دست نزن. این یکی رو بردار. دقیقا همونی ک گفتم دست نزن رو برمیداری با ی قیافه موزی بهم نگاه میکنی!!!!!!!!!! ینی من حق ندارم از دستت جیغ بزنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟گریه تازه شبش موقع خواب یهو رعد و برق و بارون شروع شد... خیــــــــــــــلی ترسناک بود... منم ک تنها و ترسو!!!! خیلی ترسیدم. دوستای مجازی مهربونم (سارا و الهه و نسرین) اون شب کلی باهام بیدار موندن ک نترسم  و تا خوابم گرفت کلی درد دل کردیم. قلب

15

تو تمیز کاری حسابی داری کمک میکنی... داری هوارو گردگیری میکنی ههههه

20 و 21 آذر بـــــــــــــد ترین ساعات عمرمو گذروندم. گریهوای ک مردم. نه از دست تو. ی اتفاق فوقِ فوق بد افتاد برامون. نمیخوام اصلا اصلا در موردش  حرف بزنم. ... ی رمز کلمه میذارم ک اگر بعدها دوست داشتی برات تعریف میکنم. (علاقه مندی!!!!!!!!!!!!!کلافه) وای حتی این کلمه هم تنمو میلرزونه!

22 آذر بود ک غروب یکمی بدنت داغ شد. ب مرور بیشتر و بیشتر شد تا موقع خواب دیگه آتیش شدی. قطره و شیاف داشتم. بابایی گفت قطره بدیم بهت اگر تبت نیومد پایین ببریمت دکتر. اما طبق معمول 14 ماه گذشته ب محض خوردن قطره هرچی تو معدت بود بالا آوردی. ب خودم قول دادم دیگه اصلا قطره استامینوفن بهت ندم. خب نمیتونی بخوری دیگه. زور ک نیست. خلاصه شیاف برات گذاشتم و تا صبح پاشویه ت کردم. هیــــــــــــــــیچ فرقی نکردی.

23 آذر بیدار شدی داغ داغ بودی بابایی اومد خونه و رفتیم بیمارستان لاله و دکتر رحمانی بود. دیدت و قد و وزن و معاینه کامل .... همه چیز عالی بود. ولی دمای بدن بالا بود. هــــــــــــــی بابا. دکتر گفت با استامینوفن تبشو کنترل کنید چون هیچ مشکل دیگه ای نداره. فقط ی ویروسه فصلیه... خلاصه اینکه مادر این شد چکاپ ماهیانه ات. چون 19 تا حالا وقت نشده بود ببریمت. و چکاپت با تاخیر 4 روزه انجام شد. قد 14 ماهگی 84 cm   وزن 14 ماهگی 12.500 kg ماشالا ب تو نفسم. 

پسرک بیحال و تب دار من

15

الان ک ساعت 10:30صبح 24 آذر همچنان تب داری. بی حالی و الان رو پامی ... هی پاشویه میکنم ک تبت بیاد پایین. امیدوارم زودتر خوب بشی عشقم. من و بابایی هرکاری بتونیم برات میکنیم ک بهتر و بهتر شی.

15

15
 

شیرینیهای عسلکم تا این لحظه

 مامانی اسمت چیه؟    حَمَمَد  ینی محمد            ماس   ینی ماست

نَنَم   ینی شبنم (دوستمو صدا میکنی)                هاج   ینی قارچ

آبــــــــــــین   ینی آفــــــــــرین                                  ماش   ینی ماشین

اَس   ینی اسب                                                    مِس   ینی مسواک


میگیم  بومبالا بومبام پهلوون پنبم دستاتو میاری بالا و هی میپری!!!

میگیم ارشان موهات در اومده؟ دستتو تند تند میکشی ب موهات و خوشحال میگی مــی

ی روز بدون اینکه چیزی بهت بگیم گل تختت رو برداشتی و براش خوندی(با آهنگ) جیش جیش هابو ....... ینی چشم چشم دو ابرو (من فدای حرف زدنت)

هر حیوون 4 پایی رو میبینی میگی هــاپ

ی شب لباس آویزون کرده بودم رو بند رخت. رفتی زیرش و لباسارو تاب میدادی میگفتی : دااا دااا عَبیشی... ینی تاب تاب عباسی

15

 میری صندلی جیشتو برمیداری ب سختی میاری پیش من میگی بیش! ینی بشینم.... بعد از اینکه نشستی خودت میگی جــــــــــــــــــــــــــــــــیش!!!! ولی تا حالا نشده جیش کنی. همش  برامون فیلم بازی میکنی!

15

15

در حال گفتن جیـــــــــــــــــــــش!!!

15

اینجا هم مثلا کارت تموم شده و داری ب خودت پودر میزنی! خخخخ

ی بار انگشتت خورد ب اسباب بازیتو درد گرفت و آوردی من بوس کردم و خوب شد... از اون روز کلید کردی ب انگشتت. ینی امکان نداره بغلت کنم و انگشتتو ندی بوس کنم. مخصوصا وقتی میذارمت رو پام ک بخوابی... هر 10 انگشت دستتو باید بوس کنم تا بخوابی. ههههه

بهت میگیم ارشان دیگه بسته تو هم میگی بَش!!

این روزا هرکسی میاد خونمون برات بستنی زمستونی میخره. آخه خیلی دوست داری.

15

15

بــــــــــــــــــــــــعله

هرچی ک درش بسته باشه میاری میگی باش  ینی باز کن!

ی شب بارون میومد منم پنجره آشپزخونه رو باز کردم و هی نفس عمیق میکشیدم. بدو بدو اومدی بغلم و شروع کردی ب نفس کشیدن. از اون موقع امکان نداره بیای تو آشپزخونه و زور نگی ک بغلم کن. باید بغلت کنم و ببرم جلو پنجره ک نفس عمیق بکشی.

همچنان عاشق باب اسفنجی هستی... تازه کشف کردی ک ملافه رو تختیت عکس باب اسفنجی داره و در طول روز هزاااااااااااااار بار میری و میای اونو بهم نشون میدی

15

 

میام دنبالت میکنم. میگم الان میخووووووورمت... تا جایی ک بتونی میدویی و میری تو اتاقت. وقتی ببینی دیگه خیلی نزدیک شدم چشمات رو خــــــــــیلی درشت میکنی ک معلومه از ترسه و هر اسباب بازی ک نزدیکتر بهت باشه رو برمیداری و میدی بهم. مثلا میخوای حواسمو پرت کنی.

 عروسکی ک رو کیک 14 ماهگیت بود شده رفیق شفیقت. اسمش جمشیده. بهش میگی نَمشی! تمـــــــــــام مدت دستته. خیلی دوسش داری گلم ببین...

15

15

  

15

انقدر ناز خروپف میکنی... میگم بابالی هیس ارشان خوابیده ... تو هم میگی خخخ ششش!!!! این کارو از عروسک خواب آلوت یاد گرفتی! میری تو تختت و تا وقتی اون خروپف میکنه تو هم میکنی!

1515


 _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|___͡͡͡ _▫_͡ ___͡͡π__͡͡ __͡▫__͡͡ _|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|___͡͡͡ _▫_͡ ___͡͡π__͡͡ __͡▫__͡͡ _|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_

عکسهای متفرقه

پسرک در حال سعی برای پوشیدن لباس

15

15

وقتی موفق نشد خیلی شیکو مجلسی میذاره تو ساکش ک کسی شک نکنه

15

worm2.gif

پسرک نور ندیده

15

worm2.gif

پسرک عاشق جوجه طلاییش شده

15

وکلاه جوجه طلایی روی سر پسرک

15

worm2.gif

وقتی مامان ب پسرک اخم میکنه و میگه دست ب مودم نزن پسرک هم ب مامانش اخم میکنه:

15

worm2.gif

وقتی پسرک شجاع میره ب جنگ با ببر و اونو شکار میکنه! اسم آقا ببره هم آقا فریبرز هست!!!

15

worm2.gif

این روزها پسرک مدام دنبال مورچه میگرده!

15

worm2.gif

انقدر این پسرک خودشیفته جلو آینه سرپا وایستاد تا اینکه مامان ی راه حل پیدا کرد

15

worm2.gif

بازی هوش: نقاشی با عسل

15

15

worm2.gif

یک بار دیگه لحظه ای غفلت:

پسرک چند دقیقه ای تو اتاق تنها بوده ک تمام مشماهای زیپ کیپ رو ریخته از بسته بیرون

15

وقتی پسرک تصمیم ب تغییر دکوراسیون میگیره : ماهی رو ک رو یخچال چسبیه میبره تو کابینت جاسازی میکنه!

15

worm2.gif

عکسهایی از بازی پسرک تو اتاقش:

15

15

پسرک ناراحت از اینکه بادکنک صورتی ترکیده

15

worm2.gif

دالی بازی با کلاه حصیری

15

15

15

worm2.gif


15

15

 آرزوی من برای تو، هرچی آرزوی خوبه مال تو...

15


بعدا نوشت

جلل الخالــــــــــــــق

تمام مدت داریم گلهای زینتی و آپارتمانی میخریم و مدام بهشون رسیدگی میکنیم. ولی همیشه یا میسوزن یا همونقدری ک هستن میمونن و رشد نمیکنن.

حالا ی دونه کدو، اونم از نوع تنبل، سر خورده رفته تو سوراخ سینک آشپزخونه! قدرت خدا همونجا رشد کرده! همچین بین ظرفها خودشو کشیده بیرون.... آخه توی اون آب کفی و جای کم چطـــــــــــــــــــوری؟

وقتی بین ظرفها خودشو کشید بیرون

 

15

15

پسرک متعجب ک این چیه اونوقت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

15

اینم وقتی  دورشو خالی کردیم...

نمیخوام بکنمش ببینم تا کجا دووم میاره. حالا خوبه محصول بده خخخخخخخخ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (25)

مامان ایلیا(آرزو)
24 آذر 92 12:31
ای جانم عزیزم ایشالا هیچ وقت مریض نشی دوست دارم
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
میسی خاله آرزو
♥ نیم وجبی ♥
24 آذر 92 12:31
سلام شقایق جون خوبی؟ آرشان گلی ماشالله چقدر بزرگ و شیرین شده موهاشو کوتاه کردییین واای عزیییزم نکنه سرباز شدی دلم براتون یه ذره شده بود.. بازم میام پیشتون
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
سلاااااااااااام چه عجب دوست گلم. خوبی؟ آره خاله موهای پسرم رفت... خخخخخخخ ما هم همینطور. میسی
مامان الیار
24 آذر 92 17:02
سلام عزیزم بازم یه پست عالیبمیرم برا ارشان جون الان حالش خوب شده عزیزمخیلی جالبه اون کدوهه اونم ازنوع تنبلش اونجا رشد کردهخیلی این نی نی ناز رو میبوسسسسسسسسسسسسم
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
سلام دوست گلم. خدانکنه خاله جون چ کنیم دیگه.... خخخخخخخ آره کدو تنبل باحال بود
سپیده مامانه پارسا
24 آذر 92 18:24
وای مامانی چ قدر این بچه ها داستان درست میکنن..هههههه شیطونم که هستن ..خسته نباشی دوستم با این همه مشغله..ب خصوص مریضی بچه ..خیلی بده..
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
آره خواهر چ کنیم دیگه..... تو هم همینطور سپید جونم. مریضی ک دیگه نگــــــــــــــــــو
مرضیه
25 آذر 92 14:39
سلام سلام خوبی دوست جونم؟ خوبی عزیز خاله؟ اول از همه بهت تبریک میگم که یه مروارید دیگه تو صدف دهنت پدیدار شده حالا بریم سراغ بقیه پست بالاخره برف رو هم دیدی خوشگل خاله قربون حرف زدنت که به برف میگی بح میبینم که پسرمون پیتزا خور هم هست، خاله نوش جونت ای خدا قربون ها گفتنت خاله خوشحالم که باز هم خوش گذروندی با مامان جون و خانواده انشاا... همیشه شاد باشی راستی کاپشنت هم مبارک باشه گل پسری چرا انقدر فوضولی می کنی؟ آفرین که به مامان جونت کمک می کنی الهی شقایق جان چه شب بدی گذروندی دوست جونم نمی دونم چه اتفاقی واستون افتاده اما امیدوارم که دیگه هیچ وقت اتفاق بدی واستون نیفته قربونت بشم که تب کردی خاله الهی هیچ وقت بی حال نبینمت الهی فدات که انقدر خوشمزه حرف می زنی خاله کارهات هم که خیلی بامزه هستن دوست دارم بیام بخورمت شیرین من قربون اخمت بشم من خاله هنوز هم دوست تو آینه هست؟ الهی که بادبادک ترکیده انقدر ناراحت شدی خاله تمام بادبادک های دنیا واسه خودت راستی این کدو تنبل هم که رشد کرده چیز جالبیه و خیلی شگفت انگیز راستی دوست جونم از محصولش واسه ما هم بزاری ها باز هم مثل همیشه امیدوارم همیشه سالم و سلامت باشید کلی واسه دوست جون خودم و ارشان گلی
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
ســـــــــــــــــپاس و درود فراوان. میسی خاله مرضیه ک تمام مطالبمونو خوندی و تک تک نظر گذاشتی. بووووووووووووس
مینا مامان آرمانی
25 آذر 92 19:22
جوجه طلایی من خدانکنه خاله...چرا سرما خوردی پسریی.. مامان غصه نخور بچه همینه وای کا از دیدن اون گل خوشگل خودرو کیف کردم خیلی جالب بود.
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
نیدونم خاله جون چه کنیم دیگه
مهرنوش مامان مهزیار
26 آذر 92 7:55
عزیز خاله چقدر رفتاری تو شبیه بچه گی مهزیار. انشاا... هر دو تون همیشه سالم و تندرست باشید. مهزیار هنوزم با خوردن استامینوفن مشکل داره و با خوردنش ... اخم ارشان منو کشته. این دانه ای که رشد کرده نشون میده که همیشه امیدی برای زندگی و خلق روزهای بهتر وجود داره. ارشان ببوس عزیزم از طرف من
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
خب داداش خانوممه. باید مثل اون رفتار کنم. ممنوووووووون خاله جون بووووووووووووووووس
رضوان مامان رادین
26 آذر 92 12:05
ماشا... به این پسر شیطون و ملوس...عاشق نفس عمیق کشیدنشم تو آشپزخونه حسابی هم که شیرین زبونی میکنه...عزیزممممممم
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
خخخخخخخخخخ میسی خاله جونم
شیما مامان شاهین کوچولو
26 آذر 92 23:30
سلام شقایق جون ... قرار وبلاگی روز جمعه شما هم میایید؟؟؟؟ چون از بین اونایی که قراره بیان من فقط شما رو میشناسم ... حالا موندم که بیام یا نیام ؟؟؟؟
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
سلام ببخشید دیر جواب میدم. خیلی شرمندم ک نیومدم. خیلی بد شد. معذرت.
منا(مامان کورش)
27 آذر 92 18:03
سلام عزیزم 14 ماهگیت مبارک دندو ن جدیدت مبارکککککککککککککککککککککککککککککککککک ارشان جونم خاله فدات بشه تب کردی امیدوارم هیچ وقت مریض نش
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
سلااااااااااااام میسی خاله جونم بوووووووووووووس ایشالا هیچ نینی مریض نشه
رضوان مامان رادین
28 آذر 92 11:13
2 قدم مانده به یلدا. به شبی خاطره انگیز وبلند. به سپیدی. به زمستان. و اناری که دلش قصه ی یک رنگی است. یلدای دلتان شاد و پرنور با د
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
همچنین
جیران بخشنده
28 آذر 92 13:02
عزیز دلم دندون جدید مبارک عشق منی تو قربون اون اخم کردنت بشم من پسر بلا وای اون گله خیلی جالب بود واقعا چی جوری در اومده
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
ممنوووووووووووووون. بوووووووس خخخ چه میدونم والا
الهه مامان امیر محمد
28 آذر 92 20:27
فدای ارشان خوشگلم که عاشق پیتزا و بستنی زمستونیه نوش جونت خاله. انشالله هیچوقت دیگه مریض نشی گلم.
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
خدانکنه خاله جونی خخخخخخخ میسی.
رضوان
28 آذر 92 22:29
جییییییییییییییییییییییییییییییییییییییگرتوووووووووووو عاااااااااااااااااااااااااااااااااشقتممممممممممممممممممممممممممم فدای اون اخم کردنت
الهام(مامان اميرحسين)
29 آذر 92 16:47
دو قدم مانده به رقصیدن برف یک نفس مانده به سرما و به یخ چشم در چشم زمستانی دگر تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان یک سبد عاطفه دارم همه تقدیم شما یلدات مبارک گلم همچنین
مامان آنیل
30 آذر 92 9:52
ای جونم آرشان جون خوبی عزیز دل؟ شقایق جون کارت جالب بود وبلاگ دوستای ارشان خلاقی دیگه چه میشه کرد آنیل هم از دیدن برف کلی ذوق کرده بود یلداتون مبارک باشه عزیزم
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
میسی خاله مهربونم جدی؟ آخــــــــــــــــی همچنین
فرناز خاله آرسن جون
30 آذر 92 14:19
یلداست بگذاریم هر چه تاریکی هست هرچه سرما و خستگی هست تا سحر از وجودمان رخت بربندد امشب بیداری را پاس داریم تا فردایی روشن راهی دراز باقیست شب یلدا مبارک!
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
همچنین
مامان یگانه زهرا
30 آذر 92 17:23
ای جانم به این گل پسر و شیرین کاریاش یلداتون مبارک با تولد یگانه زهرا آپم
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
مسیییییییییی همچنین خاله جون. الان میایم
مامان محمدرهام جون
1 دی 92 23:02
قربون باهوشم برم که با عسلم نقاشی میکشهمیگم چرا این محمدها حرف گوش نکنن؟؟؟؟؟؟من که کم مونده خودمو دار بزنم از دستش خخخخخخ محصول داد کدوتون به ما هم بدین چه قویه این پسره،هزارماشالله ببرویه دستی شکار کرده آفریــــــــــــــــــــن الهی دیگه هیچ وقت مریض وویروسی نشی خوشگلم
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
خدانکنه خاله خوبم. واااااااااااااااااای سمانه جون پس تو هم درگیری... خخخخخخ بچم شکارچیه. ممنونم خاله جون
مامان زری
2 دی 92 17:02
14 ماهگی ارشان خاله مبارک کل پست رو خوندم ولی عجب پست بلندی بود ها خخخخخخخخخخخخخخ واقعا اون چیه اونوقت؟
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
ممنونم خاله مهربووووووووووووون. خخخخخخخخخخ
منا مامان اریان
2 دی 92 21:55
سلام شقایق جونم خوبی عزیز دللللم .ای جوووووونم ارشااااااااانم ماشالله خیلی شیرین تر و نازتر شدی ..دندون جدیدت مبارک خاله انشالله که دیگه خوب خوب شده باشی ..خیلی پست قشنگی بود شقایق جون دستت درد نکنه
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
سلــــــــــــــــــــام منای عزیزم. مرسی خاله جونم/ فدای تو بووووووووووووووووس
افسانه مامان پارمین
7 دی 92 7:50
شقایق جونم ، عکس هات مثل همیشه خیلی خیلی قشنگ بودند . مروارید های جدید پسری مبارک باشه . پستت طولانی بود ولی خیلی باهاش حال کردم ، همه چیز رو با حوصله و کامل توضیح میدی ، آفرین مامان
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
میسی خاله افسانه جووووووووونم
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
7 دی 92 12:13
عزیزم بیحال نبینمت. خدا بد نده. راستی اون موهای خوش رنگ و نازتو چکار کردی ارشان جونم.
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
تقصیر بابام بود خاله
امیرحسین کوچولو نفس ما
15 دی 92 3:28
الهی دیگه هیچ وقت مریض نشی عزیزم....تخم کدو تنبل منو این شکلی کردواقعا جلل خالق...بازم بگو ازش که به کجا رسید....هنوز هستش؟
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
میسی خاله جون... خخخخخ آره هست هنوز
مامان سمی
19 دی 92 17:05
آرتین هم 2ماه تموم ویروس لعنتی دست از سرش بر نمیداشت بچم 2ماه دارو خورد تا خوب شد.کاش بجای شما فسقلها ما فقط مریض میشدیم چون شما کوچولوها خیلی مظلومین و با مریض شدنتون ما مامانها خیلی عذاب می کشیم اما افسوس که نمیشه باز خداروشکر که بیماریتون زیاد جدی نیست و با دارو رفع میشه خدا به مادرهای بچه ها لاعلاج صبر بده و انشاالله هرچه زودتر شفا پیدا کنن
مامان شقایقℒℴѵℯ
پاسخ
آخ آخ چه میشه کرد ب خدا............ آمین