ارشــــــــــــــان پیشـیارشــــــــــــــان پیشـی، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

پرنس پیشی،پسر پائیزی

ماجرای ارشان و لیمو ترش(تصویری)

  داشتم تو خونمون چهاردست و پا قدم میزدم ک ی چیزی قِل خورد اومد پیشم این دیگه چیه؟؟؟؟ گرده... شاید توپه؟؟؟؟؟؟؟؟ یعنی خوردنیه؟؟؟؟؟؟؟ امتحانش میکنم: تو دهنم جا نمیشه!!!!!!!! باید بیشتر دهنمو باز کنم... چرا ترشه؟؟؟؟؟ مامان این خوردنیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟    نه پسرم لیمو ترشو باید بریزیم تو غذا خودمم بلد بودما میخواستم ببینم مامانم بلده یا نه؟ واین داستان همچنان ادامه دارد..................... (البته من شدیدا مواظبت بودم) ...
29 ارديبهشت 1392

28اردیبهشت مروارید دوم

سلام پسر عزیزتر از جونم...  سلام گلبرگم... سلام زندگیم... جوجویی امروز 28 / اردیبهشت / 1392 بعد از کلی مشکلات مروارید دومت هم نمایان شد.... هـــــــــــــــــــــــــــــــورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا خداکنه از این ب بعد دیگه یکمی درد لثه هات  آروم بشه. معمولا دومین دندونی ک نینیها در میارن همینه ولی من این عکس و برات میذارم ک بدونی: گل قشنگم اونی ک با نارنجی نشون دادم اولین مرواریدته و اونی ک با آبی نشون دادم مروارید دومته...   ب امید روزی ک دهنت پر بشه از مرواریدای سفید و قشنگ  جوجویی امروز بابایی تعطیل بود و برات نوبت گرفت ک ساعت 11 بر...
28 ارديبهشت 1392

ارشان جیگر و باب اسفنجی

سلام تمام وجودم مامانم امروز اومدم درباره تو و باب اسفنجی برات بگم... قبلا قبلنا ک هنوز شبکه پرشن تون نیومده بود و باب اسفنجی هنوز اونقدری رایج نبودمن یعنی مامان شما تو شبکه / MBC3 / این کارتونوو میدیدم و ب شدت عاشق پاتریک بودم.   مامانی من تو اون شبکه عربی متوجه نمیشدم ک پاتریک چی میگه ... حتی یادمه اونجا پتی صداش میکردن...  فقط عاشق قیافش شده بودم.  زمان گذشت و کم کم کارتون باب اسفنجی رایج شد و من تازه فهمیدم این شخصیت پاتریک کلا بانمکه و بیشتر عاشقش شدم...  نمیدونم تو کدوم پست نوشتم اما یادمه تو دوران بارداری برات نوشتم ک وقتی کارتون باب اسفنجی شروع میشه تو توی شکمم کاملا دقیق میش...
27 ارديبهشت 1392

ارشان بد اخلاق میشود...

سلام عمر و نفسم. سلام دردت ب جون مامان الهی مامان قربونت بره ک انقدر این روزا داری اذیت میشی. پسر قشنگم بعد از این که دندون اولی بی سر و صدا در اومد و شما اصلا بد اخلاق نشدی دیروز 25 / اردیبهشت / 1392 دیدم ک علت غذا نخوردن و بد خلقی هات داره درمیاد. بــــــــــــــــــــــــــــــــله دندون دوم البته هنوز در نیومده. فقط لثه هات باد کرده.  امروز 2/26 داشتم قطره آهن بهت میدادم ک دیدم لثه بالاییت داره خون میاااااااااااااااااااااااد... الهی برات بمیرم ک داری خیلی اذیت میشی! اصلا هیچی نمیخوری و خیلی گریه میکنی. امروز لیلـت الرغایبه (روز آرزوها) ... بزرگترین آرزوی من تو این لحظه اینه ک تو دیگه اذیت نشی و این دن...
26 ارديبهشت 1392

چکاپ و اطلاعات 7ماهگی...

مامانایی ک نینی های متولد 91 دارید بفرمایید تو انجمن نینیهای 91 عضو بشید تا با کمک هم بهتر ب نینیهامون برسیم... اینم آدرسش:  http://www.ninihaye91.rozblog.com  میتونید ب این آدرس ninihaye91@yahoo.com یک ایمیل با مشخصات و عکس نینیتون بفرستید و از فائزه جون مسئول این سایت درخواست کد عضویت کنید.   سلام عشقول مامان/ حالت چطوره گوگولی من؟ عزیزم از این چند روز کلی حرف برات آوردم... از 18 / اردیبهشت / 1392 شروع میکنم ک دقیقا از همین روز شما ب طور رسمی زدی دنده جلو و میتونی ب سمت جلو حرکت کنی... دیگه عقبکی نمیری و جایی گیر نمیکنی گل من... 19 / اردیبهشت بود ک ما خونه بابارضا بودیم(مثل همیشه......
23 ارديبهشت 1392

هفت ماه با حباب کوچولو...

تولـــــــــــــــــــــــــــــــــــدت مبـــــــــــــــارکــــــــــــــــــــــــــــــــــ سلام دلیل قشنگ من برای زندگی... ماهگرد هفتمت هم ب سلامتی اومد گلم ببین چقدر زود میگذره گل نازم، انگار همین دیروز بود ک هفت ماهه باردار بودم...   خدارو شکر ک با مایی... خدارو شکر ک ستاره خونمونی... خدایا شکرت   پسرکم این ماه تولدت رو دایی امیر برات جشن گرفت ، آخه باباعلی شب کار بود و ما تصمیم گرفته بودیم 20 / اردیبهشت برات ماهگرد بگیریم ک دایی امیر قافل گیرمون کرد و برات کلی تدارک دید... فقط شرمنده ک عکسا یکم کم کیفیت شدن... دوربین شارژ نداشت مجبور شدیم با گوشی عکس بندازیم بگو بدون...
20 ارديبهشت 1392

ارشان و مورچه...

ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام مورچه من... اړݜاכּ    ؏ݜقҐـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــے اینجا نوشتم ارشان عشقمی(نمیدونم ب چه زبونیه این مبدل متن رو تو اینترنت پیداش کردم...)    نازدونه جون اومدم برات از خونمون بگم ک مورچه ها بهمون حمله کردن... خخخخخخخخخخخخخخخ... چرا میخندی؟ باور کن جدی میگم... ی عالمه مورچه اومده خونمون. انقدر هم رو دارن ک خدا میدونه. ینی نشستیم داریم مثلا بیسکوییت میخوریم میان از تو دستمون بیسکوییت رو میگیرن و میرن. هر روز جارو برقی ب دستم من. صبح تا صبحانه میخوریم اول از همه جارو برقی میکشم. تا میخوایم چیزی بخوریم زیر سفره ای پهن میکنم. داروی مورچه ریخ...
18 ارديبهشت 1392

خنده ب این قشنگی...

سلام فرشته قشنگم...   عمر و نفسم چطوره؟   مامانم آخه خنده ب این قشنگی کجا دیدی؟ با ی دندون نصفه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!   تو همه این عکسا دندون نصفت معلومه! من عاشق خودت و اون نصفه دندونتم مامانم وای من قربون اون اخمو جذبه صورتت برم... ببخشید گلم ، دندونت کاملِ کاملِ خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ راستی شیرینم اون خرسک ک تو عکسات هست اسمش تِدی جونه! جدیدا ب کمک تدی بهتر غذا میخوری و خیلی باهاش بازی میکنی! خلاصه بگم عاشقشی... این تدی خان رو دایی امیر برات عید خریده بود تا حالا زیاد دوسش نداشتی ولی یهو عاشقش شدی!!!! اینم ی نوعشه دیگه! دماغ صورتیش...
16 ارديبهشت 1392

لاله نیمه راه یادته؟

سلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــام زندگـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیم عمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرم نفســــــــــــــــــــــــم ارشانــــم   خوبی؟  چه خبرا؟ من بازم برات کلی خبر و عکس دارم. پسملم یادته 13 / خرداد / 1390 برات چه پستی نوشتم؟ با عنوان نیمه راه! همون پستی ک تو توی دلم بودی و با باباعلی رفتیم پارک و عکس گرفتیم!!! پارک جشنواره لاله ها...  اون روز یادمه همه نینیهاشونو میذاشتن تو لاله ها و عکس میگرفتن....
14 ارديبهشت 1392

حالا میفهمم مادر یعنی چی...

گل زیبای من سلام، نفسم امروز ی روز منحصر ب فرده... امروز روزیه ک من تازه میفهمم مادر یعنی چی؟ از وقتی مادر شدم دائم ب این فکر میکنم ک چطور میتونم از مادرم تشکر کنم؟ باور کن عاجز موندم از این کار...     در زیباترین واژه بر لبان آدمی واژه مادر است. زیباترین خطاب مادر جان است.  مادر واژه ایست سرشار از امید و عشق. واژه ای شیرین و مهربان که از ژرفای جان بر می آید. زن هستی ساز و نظم ده و مهر گستر است ســـرچشمهء محبت و الطاف داور است بهر صفا و لطف خـــدا عشق مظهر است بعد از خـدا به سجده بوَد زآنکه مادر است. کاشکی می شد بهت بگم چقدر صدات و دوست دارم لالایی هات و دوست دارم بغض صدات و دوست دارم ما...
14 ارديبهشت 1392